قلب من یخ کرده.............
21 مهر 1400
با شادی نشاط دستش را رها کرد وارد کلاس شد و در جمع دوستانش نشست.ذوق و شوق از سر و پایش می بارید.معلم درسش را که داد با صدای بلند گفت حتما این کاردستی را با کمک پدر یا مادرتون انجام بدهید.از جایش بلند شد و دستش را بالا گرفت خانم اجازه:ماکه بابا نداریم ،بابای من شهید شده صدایش در کلاس که پیچید و قلب من یخ کرد.جگرم آتش گرفت . تازه شروع دلتنگی هایش شده