ترس از گذر عمر و كيسه خالي!!!
ترس از گذر عمر و كيسه خالي!
مثل آدمي كه كيسه اش به دوشش هست و هر چي دوست داره توش ميندازه ؛بعد از گذشت مسافتي ذوق جمع كردن وسايل مورد علاقش كم رنگ ميشه .بعد متوجه مييشه اي دل غافل!!! اينايي كه جمع كرده كه اصلا دلخوشي يه زماني بودند و الان علاقه اي به اون ها ندارم !!
اينكه اون چيزايي كه تا حالا جمع كردم نميشه تا آخر با خودم بيارم چون خراب ميشه و امكان حملش نيست.
تو اين گيرو واگير تصميم مي گيره يه سري به كيسه رو كولت بزني ؛ميبيني اي داد بيداد !!!كيسه سوراخ بوده و تا حالا باد هوا حمل ميكرده!!!!
حال روز خيلي از ما هستش.جواني دنبال جمع و جور كردن چيزايي بوديم كه ذوق جواني ما بود و.قتي سني ازمون گذشت ديگه دوستش نداشتيم.
واسه يه چيزائي جون كنديم و تلاش كرديم كه اصلا واسه ما ماندگار نيستند و آخر هم با كيسه سوراخ راهي يه سفري ميشيم كه قرار بوده از اينجا توشه برداريم!!!!
بعد خودمون را ميزنيم به اون راه و ميگيم فكر نكنيد ها من جوونم و حالا حالا وقت دارم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
منم جوونم حالا وقت دارم!!!!!!!!