به زبان خودش حرف می زد
30 دی 1398
به زبان خودش حرف می زد نگاهش که می کردی چند کلاسی بیشتر سواد نداشت همانطور که فرمان ماشین را می چرخاند شروع به صحبت کرد باید انتقام سختی بگیرند،حاج خانم (زنش را میگفت)میگفت اینقدر که برای حاج قاسم گریه کردی برای آقای خدا بیامرزت گریه نکردی!! آقای من یک نفر بود و برای من و بچه هاش بود مرد خوبی بود ولی برای خودمان. اما این مرد سردار برای اسلام بود.کار بلد بود یه دنیا ازش هراس داشتند کاره ای بود آدم بیشتر دلش میسوزد و همینطور ادامه داد. با خودم گفتم سردار سردار همه بود کار هایش به دل همه نشسته بود.دلمان برایش تنگ می شود.