منــــــــــــــاره
اه اه از اين زمانه
ارسال شده در 19 شهریور 1399 توسط منــــــــــاره در به قلم زهرا

در كيف كه باز مي شد بوي نان وپنير از كيف بيرون مي زد.مادر سفارش مي كرد تا آخر تغذيه ات را بخوري!صداي همهمه و هياهوي بازي و سروكله زدن بچه ها توي حياط  و توي كوچه و خيابان به گوش مي رسيد.با خيال راحت كيفشون را روي كولشون مي انداختند و دوان دوان پياده و يا با سرويس مدرسه خود را به مدرسه مي رساندند/گاهي سفارش ميكرديم اگه دوستت لوازم نداشت حتما بهش بده و اماحـــــــــــــــالا

بچه ها با اضطراب و استرس ميرن مدرسه و به جاي بوي نان ؛بوي الكل و مواد ضد عفوني از كيف بيرون ميزنه !سفارشمون به بچه ها اينه كه تا ميتونيد چيزي نخوريد و به كسي اصلا چيزي نده!تو حياط يه گوشه وايسا و دنبال كسي نرو

اه اه اه………………………………..

حالم بد شد

مدرسه-حال بد-گذر زمان-مدرسه 3 نظر »
شعر عاشورايي-ويژه كودكان
ارسال شده در 13 شهریور 1399 توسط منــــــــــاره در بدون موضوع

?✿اتل متل خرابه!
?✿اینجا یه بچه خوابه!
?✿هم بدنش کبوده!
?✿هم جگرش کبابه…!

?✿اتل متل اسیری!
?✿سیلی و سربه زیری!
?✿کی تا حالا شنیده؟!
?✿سه سالگی و پیری…؟!

?✿اتل متل سه ساله!
?✿این همه آه و ناله!
?✿این دختر از ضعیفی!
?✿هنوز یه پا نهاله…!

?✿اتل متل بیابون!
?✿کویر و دشت و هامون!
?✿بس که پیاده رفتیم!
?✿تاول زده پاهامون…!

?✿اتل متل بهونه!
?✿بابا چه مهربونه!
?✿وقتی دلم میگیره!
?✿برام قرآن می خونه…!

?✿اتل متل گل یاس!
?✿مهر و وفا و احساس!
?✿دلم گرفته امشب!
?✿به یاد عمو عباس…!

?✿اتل متل یتیمی!
?✿خدا، چقدر کریمی!
?✿دادی بهم تو غربت!
?✿یه عمه‌ی صمیمی…!

?✿اتل متل شب و تب!
?✿سینه ز غم لبالب!
?✿دلم میسوزه خیلی!
?✿به حال عمه زینب…!

?✿اتل متل چه خوب شد!
?✿بالاخره غروب شد!
?✿قسمت عمه امروز!
?✿توهین و سنگ و چوب شد…!

?✿اتل متل سه روزه!
?✿عمه گرفته روزه!
?✿عمه چقدر غریبه؟!
?✿خیلی دلم می سوزه…!

?✿اتل متل خبردار!
?✿تو چنگ دشمن انگار!
?✿مثل یه شیر زخمی!
?✿عمه شده گرفتار…!

?✿اتل متل خدایا !
?✿تو این همه بلایا !
?✿عمه مظلومه ام !
?✿چیا کشید خدایا!

1 نظر »
شهادت امام سجاد تسليت باد
ارسال شده در 11 شهریور 1399 توسط منــــــــــاره در بدون موضوع

نظر دهید »
آجرك الله يا بقيه الله
ارسال شده در 10 شهریور 1399 توسط منــــــــــاره در بدون موضوع

نظر دهید »
روزهايي كه فكر نمي كرديم بشه خاطره!!!
ارسال شده در 2 شهریور 1399 توسط منــــــــــاره در به قلم زهرا

از هر گذري كه رد مي شديم بوي عطر چاي صلواتي فضا را پر كرده بود.هركس به وسعش چادري برپا كرده بود و سه چهارتا جوان سيني به دست دنبال اين ماشين و اون عابر به راه ميفتند و نذري تعارف ميكردند.

صداي مداحي و رو.ضه كه تا پاسي از شب فضاي محله را پر ميكرد.

بچه ها ي كوچيك تر عشقشون اين بود كه لباس مشكيشون را با كدام شلوار ست كنند و برند هيئت و زنجير بزنند.?

دخترهاي نقلي چادر مشكي به سر دنبال ماماناشون توصف هاي عزاداري و روضه?

اشك هاي پاي منبر و خيل جمعيت و زيارت عاشورا?

چه روز هاي قشنگي بود كه فكر نمي كرديم بشه خاطره!!!!!!!!!!

البته بعضي خاطرات بر ميگرده.ولي گاهي سلب توفيق ميشه كه قدر داشته هامون را بدونيم.

شايد اگه يه روزي بهتون مي گفتن اين روز را نخواهيد داشت باورتون نمي شد.

قدر داشته هامون را بدونيم.

محرم،هنر،عزاداري،خاطره 5 نظر »
خاطرات مدرسه
ارسال شده در 2 شهریور 1399 توسط منــــــــــاره در اخبار مدرسه

  

  يادش بخير محرم و نذري و عطر چايي صلواتي مدرسه /

نظر دهید »
گزارشي از يك بانوي طلبه جهادي مدرسه ما
ارسال شده در 1 شهریور 1399 توسط منــــــــــاره در بدون موضوع

 

کرونا با همه زشتی‌ها و بی‌رحمی‌هایش اما، جلوه‌های زیبایی از انسانیت را به تصویر کشیده و درس‌ مروت و جوانمردی را به همگان آموخت.

بانوی جوان طلبه‌ای را به روستاهای دورافتاده استان مرکزی کشاند تا با جثه نحیف و لاغرش فوت شدگان کرونایی را غسل داده و کفن کند و ثواب آن را نثار روح شهید سلیمانی کند.

 فایزه یادگاری، بانوی جوان و طلبه اراکی است که این روزها برای لبیک‌گویی به فرمان آقا لباس رزم برتن کرده در جنگ با کرونا مردانه می‌جنگد، نه ترسی در دل دارد و نه وحشتی جانش را می‌خورد، همچون کوه در برابر وسوسه‌ رهاکردن سنگر خدمت ایستاده و همچون خورشید بر خانه‌های سرد و بی‌روح آنهایی که عزیزشان را از دست داده‌اند، گرما می‌بخشد.

 

این بانوی جوان که درسش را به خوبی آموخته، می‌داند این روزها وطنش همچون کودکی نوزاد به کمک و یاری انسان‌های پاک‌سیرت، سخت محتاج است، یکی باید مرهمی باشد بر دردهای بی‌درمان بی‌پدری، یکی مرهمی باشد بر درد تنهایی و یکی هم مرهمی باشد بر درد نداری، او که دارد می‌بخشد و او که کاری از دستش برمی‌آید دستی می‌گیرد و دست دیگرش را در دست خدا می‌گذارد، یک نفر با اختصاص حقوق و پس اندازش برای بیماران کرونایی، یک نفر با برگزاری مراسم روضه برای خانواده‌های فوت شدگان کرونایی، یک نفر با نذر رساندن مطالبات صنفی یک هزار کارگر به گوش مسوولان، یک نفر با هزینه‌کرد پس‌انداز سفر خانواده برای زوج‌های جوان بی‌بضاعت، یک نفر با ضدعفونی کردن مساجد، یک نفر با اختصاص درآمدش به برگزاری کلاس‌های آموزش قرآن و مباحث دینی، یک نفر با بخشیدن اجاره خانه و مغازه، یک نفر به پخت نان رایگان و یک نفر با تقدیم جان برای درمان بیماران کرونایی پا به عرصه خدمت‌رسانی گذاشته و به نوعی در کمک مومنانه  مشارکت دارد.

خانم یادگاری نیز این روزها در لبیک‌گویی به فرمان مقتدایش در صحنه حاضر شده و با غسل بیماران کرونایی و برگزاری روضه برای آنها در این امر خیر مشارکت دارد.

 ادامه مصاحبه را در لينك زير بخوانيد

https://www.farsnews.ir/markazi/news/13990528001107/%D8%A8%D8%A7%D9%86%D9%88%DB%8C-%D8%B7%D9%84%D8%A8%D9%87%E2%80%8C%D8%A7%DB%8C-%DA%A9%D9%87-%D8%AB%D9%88%D8%A7%D8%A8-%D9%85%D8%B4%D8%A7%D8%B1%DA%A9%D8%AA-%D8%AF%D8%B1-%D8%B7%D8%B1%D8%AD-%D9%85%D9%88%D9%85%D9%86%D8%A7%D9%86%D9%87-%D8%B1%D8%A7-%D8%A8%D9%87-%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF-%D8%B3%D9%84%DB%8C%D9%85%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D9%87%D8%AF%DB%8C%D9%87

طلبه جهادگر رهبري كرونا 10 نظر »
محرم با نمايي ديگر!! اين هنر ماست
ارسال شده در 25 مرداد 1399 توسط منــــــــــاره در عاشورا

درسته كرونا اومد و زد به حال همه ما و تمام مراسمات شادي و مولوديه و روضه و اعتكاف و … را ازمون گرفت.

اما اين هنر ماست كه بتونيم دين را با زبان ديگر عرضه كنيم و مثل هر سال محرم با شور و نوا برگزار بشه.

جلوتر از حرف ولي نميريم و وقتي اقا ميگه بر اساس دستورات بهداشتي ميگيم چشم

و ميگيم چشم امسال هم محرم داريم شايد تجمع نباشه و مثل هر سال دسته عزا و روضه نباشه اما تكليف كه داريم صداي روضه شبانه كه از محفل خانوادگيمون بلند هست.پارچه عزا و سياه بر سر در خانه مان كه هست وفضاي و مجازي كه نگو ………….نهضت ادامه دارد

گوش كنيد  سخنان استاد پناهيان را

محرم،هنر،عزاداري، 12 نظر »
او هم كارتخوان داشت
ارسال شده در 22 مرداد 1399 توسط منــــــــــاره در بدون موضوع

با اصرار گوشه چادر را گرفته بود و التماس مي كرد آدامس بخرم.

كارت پول همراهم بود و پول خرد نداشتم.

گفتم پول همراهم نيست .كارتخوانش را در آورد گفت بفرما!!!!!!!!!!!!!!!!!

فكر كرديد مي خوام جمله احساسي بگم.

خخخخخخخخخخخخخخخخخ

كارتخوان-سيار-خنده -پول خرد 10 نظر »
از بس سرمان شلوغ بود يادمان رفت
ارسال شده در 13 مرداد 1399 توسط منــــــــــاره در بدون موضوع


امام زمان غيبت جمعه ياد فراموشي نظر دهید »
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • ...
  • 6
  • ...
  • 7
  • 8
  • 9
  • 10
  • 11
  • 12
  • ...
  • 625
 
بفرمائید چی میل دارید
همه
بدون موضوع
آیت الله مصباح یزدی
عاشورا
اخبار مدرسه
موضوعات خواندنی
تشرفات
'گفتار پیشوایان
تغذیه و سلامت
خانواده سبز
قیامت
رزق و روزی
در محضر قرآن
كلام بزرگان
مباهله
ایران ای مرز پر گهر
شهدا
انتظار
حجاب
کلام رهبری
حدیث معرفت
ائمه و کودکان
عکس نوشته های مذهبی
از مسلمانیمان چه خبر؟
بدون موضوع
تغذیه
دانستنی
حكايت
معارف قرآنی
کلیپ
کلیپ ها و نماهنگ ها
به قلم زهرا
به قلم مهدیه
زن مسلمان
یادت باشه
وبلاگ ما يه مناره است ،يه نشانه از فرهنگ اسلامي و ايراني يك زن،وبلاگ ما يه مناره است يه چراغ كه نشان ميده افكار طلبگي ما را
 
کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان