سلام ،امروز بعد مدت ها به وبلاگم سر زدم،اول از همه هم نظرات را دیدم ؛چشمتون روز بد نبینه,یه مطلب گذاشته بودم (خدائیش منم بی دقتی کرده بودم وصحت مطلب را بررسی نکرده بودم)نظرات شیک و میک به بنده رسیده بود.ناراحت که نشدم,منفجر شدم با خودم فکر کردم امر به معروف و نهی از منکر آدابی داره ,بابا من که کافر نیستم قصد بدی هم نداشتم,غفلت کردم,یکم آرامتر اینطور ه که حرف حقمون هم به دل نمیشینه و وضعمون این شده
چرا کتاب سایه مادری
در ایام فاطمیه همه در عزای مادر سادات جمع میشوند تا از برکت وجود مادر بهره مند شوند.
آنچه در مطالعه این کتاب به چشم میخورد،ارزش و بهایی است که اسلام به وجود زن داده است،
در بخش هایی از این کتاب به برخورد زمان جاهلیت با زن اشاره شده است.
ونگاه پست و حقیری که به زن میشده است،و همین امر سبب میشده در آن زمان زنده به گور کردن دختران رایج باشد،به زنان به دیده بردگان نگاه میشده که وظیفه شان پسر زایی و امورات شستشو است،زن موجودی بوده که به اسارت میرفته و هیچ ارثی نمی برده است.
در برخی کشورها زنان بعد از فوت همسر حق زندگی نداشتند.براساس باور هایشان زنان را زینت داده وجهت پر آبی به رود ها می انداختند.
این نگاه جاهلیت با ایده فمنیسم در قرن ۱۹ ظهور کرد.
نگاه برابری زن و مرد و مرد وارگی زنان،قرار دادن مسئولیت های مردان به زنان و سرپرستی خانواده به زنان و نگاه ابزاری به زن و…..که آمار خودکشی زنان،بیماری روانی زنان،افسردگی،تنهایی و تزلزل خانواده از دستاوردهای این ایده بود.
اما اسلام به زن هویت داد و عواطف زن را در بسیاری از موقعیت های اجتماعی ضروری دانست،
زن را در عرصه های مختلف اجتماعی و اقتصادی و سیاسی رشد داد والگویی چون فاطمه زهرا،زینب کبری و..را معرفی کرد.نقش های تاثیر گذار در تاریخ بشریت.پیامبر زمانی دختر خود را تکریم میکرد و ارزش مینهاد و میفرمود فداک ابوها که چنین دیدی نسبت به زن بود.
آنچه در کتاب سایه مادری میخوانیم نقش و هویت زن است در الگوی مثل حضرت زهرا.
#فاطمیه
#ظلم_خاموش
#زیر_سایه_مادر
لینک دانلود
http://shabaketabligh.ir/View-item-2-500
به مناسبت روز پرستار امروز کانون هلال احمر مدرسمون تست قند خون و فشار گرفت.
واقعا رفته بودیم تو حس پرستار بازی
اونوقت ها که بچه تر بودیم یه گوشی تو گوش و یه تخته شاسی توی دست می شدیم خانم پرستار.
گاها از غفلت مامان استفاده می کردیم و یه سرنگ هم بدون سوزن برمیداشتیم می افتادیم جون دست و پا عروسک ها سوراخشون میکردیم
پرستار قبل از تخته و گوشی و سرنگ نیاز به یک روح بزرگ و بلند داره .تا بتونه درمان درد یه بیمار بشه
گاهی بیمار با برخورد یه پرستار مریضتر از قبل هم میشه،اصلا درد خودش را فراموش میکنه فکر رفتار پرستار هست(البته از این دست پرستارها امیدوارم کم باشه
پرستار باید روح گذشت داشته باشه
مثل زمان کرونا از خود گذشتگی(والا کی جرآت می کرد از سمت بیمارستان رد بشه)
خداییش ما طلبه ها هم پرستار روح هستیم -خیلی سخت تره
بگذریم
روز پرستار مبارک
امروز جشن میلاد حضرت زینب را در مدرسمون برگزار کردیم.بیایید با هم ببینیم
معمولا تقدیر از برگزیدگان مسابقات هست
سخنرانی اساتید برجسته مثل خانم دکتر آشتیانب
مولودیه خوانی
البته با پذیرائی
گاهی اوقات فراموشت کرده اند و آنقدر از ذهن ها دورت کرده اند که گویا نیستی!
گاهی تورا در ندبه هایش طلب میکنند که بیائی و پایان غم هایشان باشی!
اما من آرزوی امدنت را در دستان صادقانه کودکانی دیده ام که به آسمان بلند شده و زیر لب نجوا میکند خداکند امام زمان زودتر ظهور کند!
آنقدر در التهاب آمدنت بیقرار هست که ناخدا آگاه علت را جویا می شوم با اینکه باید علت قرار ها را پرسید؟
و میگوید مامان گفته امام زمان با سپاهی از شهیدان می آید؛دعا میکنم زودتر بیاید تا بار دیگر بابا را ببینم.
دل آشوبه میگیرم ،انتظار یعنی چه………………………………….
شب اومد خونمون ,کلی با هم باز ی کردیم.خاله بازی و بدو بدو و…..
با اصرار از مامانش خواست شب خونمون بخوابه……………
موقع خواب دیدم زیر لب های کوچکش چیزی را زمرمه میکند …………..
دقتم را زیاد کردم و دیدم با خدا نجوا میکند ………..
خدایا تورا خدا امشب خواب بابا را ببینم……….
خدایامن دلم تنگ شده ،امشب بابا را ببینم…………….
دلم شکست ؛آرزو کردم کاش به حرفش گوش نمی کرم ،فقط خدا طاقت داشت نجواهای دلتنگیش را بشنود؛خودش ضامن شهید در خانوادهاش شده………………….
شرمنده شدم…………………………………برای یک عمر ……………………………
با شادی نشاط دستش را رها کرد وارد کلاس شد و در جمع دوستانش نشست.ذوق و شوق از سر و پایش می بارید.معلم درسش را که داد با صدای بلند گفت حتما این کاردستی را با کمک پدر یا مادرتون انجام بدهید.از جایش بلند شد و دستش را بالا گرفت خانم اجازه:ماکه بابا نداریم ،بابای من شهید شده صدایش در کلاس که پیچید و قلب من یخ کرد.جگرم آتش گرفت . تازه شروع دلتنگی هایش شده
یادمه وقتی کسی از ما می پرسید اگه نظر شما با ولی فقیه فرق کنه کدام نظر را می پذیرید ؟؟؟ با افتخار بادی در غبغبه می انداختیم می گفتیم حتما به ولی فقیه حالا تو واکسن زدن و نزدن و کدام را بزنم بین دو راهی موندیم…………..
دخترک کوچک 5ساله را در بغلش گرفت و محکم فشارش دادو بوسه ای از پیشانیش کرد و شروع کرد به قلقلک دادنش.
صدای خنده اش فضای کوچه را پر کرد.
از وقتی پدرش شهید شده بود؛ زیاد تحویلش میگرفت.
اما این بار فرق داشت. جنس بوسه اش متفاوت بود.
دخترک خندان خندان از ما دور شد و به طرف خانه رفت.مرد با نگاهش بدرقه اش کرد و
اشک در چشمانش حلقه زد و با صدای لرزان گفت:دلم از حرف های محیا آتش گرفت ،از من خواست از این به بعد به جای بابای شهیدش بغلش کنم و او را بوسه کنم.
مدتی است جنس غم شهدا را عجیب با گوشت و پوستم درک میکنم…………..