نمیدونم این چه اخلاق بدی که من دارم!!
هرچیز که احساس کنم استفاده نمیکنم باید داخل آشغالی پیداش کرد!
لباس هایی که استفاده نمی شه به راحتی دل می کنم
ریا نباشه همیشه دور نمی ریزم گاهی هم اون هایی که به درد کسی می خوره می بخشمش!
انقدر توی این کار مهارت دارم که ازم دعوت میشه برم و کمکشان کنم دل بکنند از بعضی وسایل و لباس هایشان!
بگذریم!تا به اینجا برسیم که دیروز برگه مهمی را پاک نویس کردم و دیدم کاغذش به درد نمیخوره ،انداختمش سطل زباله.ریز ریزش کردم.
(یکی نیست بگه،می اندازی دور بی انداز دیگه پاره پاره کردنت به چی هست)
تا اینکه متوجه شدم مطلب مهمی را از کاغذ بر نداشتم.
قیافه ام دیدنی بود که مثل زباله گردها کاغذ های سطل را زیرو رو میکردم!!
کاش می شد اخلاق ها و عادت های بد را از وجودمان پاک کنیم و دور بریزیم.کینه ها را ریز ریز کنیم(ولی دیگه دنبالش خواهشا نگردید)
دنيا كوچك تر و حقير تر و ناچيز تر از آن است كه در آن ازكينه ها پيروى شود.
(غررالحكم، ج2، ص 52، ح1804)
سلام عزیزم.
یکی از دوستام دقیقا اخلاق شما رو داره. یک بار یک ورقهای رو دور انداخته بود برای همسرش، که نزدیک بود همسرش به دردسر بزرگی بیفته. نمیدونم چک بود یا چیز دیگهای. برای لباس هم دقیقا همین طوره.
خلاصه مراقب باش:)
خیلی اخلاق خوبی، من هم تا حدودی این کار را انجام میدم ولی نه به قدرت شما
منتظر قدوم سبز شما هستم
آخی چه بد ! ناراحت شدم بخاطر این موضوع.
و در تأیید نکته آخرت این که ی جا خوندم ترک عادت موجب مرض نیست بلکه خیلی مواقع موجب پیشرفت آدم خواهد شد ، عادت های بد را ترک کنیم
کاش می شد اخلاق ها و عادت های بد را از وجودمان پاک کنیم و دور بریزیم.کینه ها را ریز ریز کنیم(ولی دیگه دنبالش خواهشا نگردید)
این جمله ات قابل تأمل بود بسیار.
با سلام جالب بود. کاش اخلاق و عادت های بدمان این طوری ریز ریز بشود و دور ریخته شود. التماس دعا
فرم در حال بارگذاری ...
توی دوران نوجوانی برای کوتاه کردن موهام، به يه مغازه سلمونی سر کوچمون میرفتم که آرايشگرش به شدت سیگاری بود. هميشه موقع کار، يه سیگار گوشه لبش بود و تا موهام رو کوتاه میکرد سه نخ سيگار رو حتما میکشید!!! يادمه تا آخر شب هر جا میرفتم، همه میگفتن: سيگار میکشی؟! منم میگفتم نه به جون مادرم من سيگار نمیکشم بگذريم از اينکه بعضیها خیلی هم باور نمیکردن! هفتهٔ پیش توی پياده رو راه میرفتم، یه آقایی جلوی مغازه عطرفروشی، يه کاغذ با يک عطر به دستم داد و به اصرارش وارد مغازه شدم. بلافاصله فروشنده هم من رو تحويل گرفت و شروع کرد از عطر و ادکلنهاش تعريف کردن بعد هم يه ادکلن رو به دست و لباسم زد گفت اين ماندگاریش فوق العاده ست. از حق هم نگذرم خیلی خوشبو بود. نکتهٔ جالب اينه که با اينکه خريد نکردم تا همين دو سه روز پيش هرجا میرفتم، میگفتن عطرت چیه؟ چه بوی خوبی! چند خریدی و از کجا خریدی؟ یادمون باشه مجاورتها و ارتباطها خیلی مهمه!!! وقتی با کسانی نشست و برخاست میکنیم و رفيق میشیم که مقید و مؤدب و فهميده هستن ناخودآگاه از اين رابطه تأثیر میگیریم و وقتی با اونائی رفاقت میکنیم که افراد آلودهای هستن خواه ناخواه تأثیر میگیریم. حواسمون رو جمع کنیم که با چه کسی معاشرت میکنیم و دوستامون کی هستند! هر ارتباطی میتونه روی زندگی و رفتار ما اثر مثبت و منفی بذاره شک نكنيم
واااای نکتهها یکی از یکی بهتر و دلچسبترن آجی
با سلام جالب بود . درست هست و همین طور . ان شاءالله خداوند دوستهای خوبی سر راهمان قرار دهد.
گلی خوشبوی در حمام روزی
رسید از دست محبوبی به دستم
بدو گفتم که مشکی يا عبیری
كه از بوي دلآويز تو مستم
بگفتا من گِلی ناچيز بودم
ولیكن مدتی با گُل نشستم
کمال همنشين در من اثر کرد
وگرنه من همان خاکم که هستم
واقعا درسته
دوتا گل رو کنار هم بزارین هم رنگ نشن هم بو میشن
فرم در حال بارگذاری ...
مدت هاست واژه هایی که مثلا نشانه ی روشنفکریست زیاد به گوشمان میخورد. فمنیست از همین واژه هاست که طرفداران زیادی هم دارد و اغلب زنان امروزی طرفدارش هستند. فمنیست به معنای برابری حقوق زن ومرد در همه ی عرصه هاست بدون در نظر گرفتن تفاوت های ذانی زن و مرد که از ابتدای آفرینش نیز وجود داشته. این برابری در جامعه باعث شده زن دیگر آن لطافت و ظرافت زنانه را نداشته باشد و حتی باعث شده حقوق مرد لگدمال شود. من به عنوان یک زن مخالف این نوع برابری هستم چون غرور مردانه مردان با خودخواهی زنان له شده است. زنی که میتواند مانند یک ملکه بنشیند و از ظرافت هایش لذت ببرد، زنی که میتواند حس شیرین مادر شدن را تجربه کند، زنی که میواند به دور از دغدغه های کاری لحظه لحظه ی زندگی را مزه کند، زنی که بوی غذایش هوش از سرت میپراند،زنی که شادی و نشاط به زندگی میبخشد و هزاران توانایی دیگر دارد درگیر کارهای زمخت و خشن مردانه شده که لطافتش را از بین برده و میتواند کانون زندگی را بهم بریزد،حوصله ی آشپزی ندارد و آشپزی را عدم تساوی حقوق زن و مرد میداند، بچه را دست و پاگیر میداند و برای اینکه به کارهای مردانه اش ادامه دهد بچه دار نمیشود. این ها از پیش پا افتاده ترین دلایل برای مخالفت با فمنیست است. کاش زنان میدانستند این تفکر را کسانی مطرح کردند که به قول شهید مطهری به زن به چشم یک کالا نگاه میکنند و به وسیله ی زن سود میبرند.مانند کارخانه هایی که مردان را از کار بی کار میکنند و به جای آنها زنان با حقوقی نصف مرد همان کار مردانه را انجام میدهد. در اینجا هم زن لطافت زنانه اش را از دست میدهد و هم مرد غرور مردانه اش را. اما در اسلام حقوق زن و مرد به طور کامل و به دور از هیچ ظلمی رعایت شده و حتی شاید بیشترین حق را به زن داده اند. ((کتاب نظام حقوق زن در اسلام از شهید مطهری حتما مطالعه شود)) ای کاش در این وانفسایی که هر روز مدل های جدیدی از روشنفکری پیدا میشود افرادی باشند تا دیگران را دلسوزانه راهنمایی کنند که فریب این واژه های زیبا را نخورند.
عالی بود آجی
واقعا عالی بود منم خودم همین حس رو نسبت به بانویِ اسلامی دارم
ممنون. واقعا اگه زنان جایگاهشونو در اسلام پیدا میکردن خیلی از مشکلات برطرف میشد
با سلام و احترام خوب بود . به وبلگ من هر سر بزنید . با تشکر
معلوم که ما پاسخگوی مهربانی توهستیم.خواهر جان
سلام خواهر.
منم با شما موافقم مضاف بر اینکه البته فمینیسم به نفع بعضی از مردهاست که اصلا خودشون این جریان رو پایه ریزی کردن برای استثمار زنان به شکل امروزی.
نمیدونم چی شده و میخواهیم به کجا برسیم که دین را عقب ماندگی و تحجر آن وقت حرف های غربیها را که از رو شکم پری میزنند را سمبل تمدن، میدانیم بحث دین و مذهب به کنار اصلا باشه درست، دین باعث عقب ماندگی میشود اما خدا به انسان عقل داده، فقط کافی یه لحظه روی این سخن از آقا امیرالمؤمنین علی علیه السلام فکر کنیم، ایشان میفرمایند :
إِنَّ الْمَرْأَةَ رَيْحَانَةٌ وَ لَيْسَتْ بِقَهْرَمَانَة
همانا زن گل است و قهرمان نیست
نهج البلاغه(صبحی صالح) ص 405 ، از نامه 31
کافی(ط-الاسلامیه) ج 5 ، ص 510 ، ح 3
من لا یحضره الفقیه ج 3 ، ص 556 ، ح 4911
وَ لا تُمَلِّكِ المَرأَةَ أَمرَها ما جاوَزَ نَفسَها فَإِنَّ المَرأَةَ رَيحانَةٌ و َلَيسَت بِقَهرَمانَةٍ… ؛
كارى كه در توان زن نيست به او مسپار زيرا او چون گُلى است (ظريف و آسيب پذير) نه قهرمان و كار فرما.
نهج البلاغه(صبحی صالح) ص 405 ، نامه
کدوم آدم عاقلی از این کلام بَدَش میآید و احساس عقب ماندگی میکند، سخن از این شیرین تر، قشنگ تر، مهربانانه تر والاّ عقل هم خوب چیزی!!!
متاسفانه بجز یه عده ی کمی کسی قران و نهج البلاغه و صحیفه سجادیه و احادیث و کتابای ارزشمندی که وجود داره رو مطالعه نمیکنه تا بفهمه اسلام یعنی چی…
با این وجود دشمنان اسلام مطالعه ی زیادی رو. این کتابا دارن و اگر صحبتاشون درباره خانم ها رو گوش بدین خیلی از حرفاشون برگرفته از نهج البلاغه است.
فرم در حال بارگذاری ...
داستان کوتاه و پندآموز میگویند ملانصرالدین از همسایه اش دیگی را قرض گرفت. چند روز بعد دیگ را به همراه دیگی کوچک به او پس داد. وقتی همسایه قصه دیگ اضافی را پرسید ملا گفت دیگ شما در خانه ما وضع حمل کرد. چند روز بعد، ملا دوباره برای قرض گرفتن دیگ به سراغ همسایه رفت و همسایه خوش خیال این بار دیگی بزرگتر به ملا داد، به این امید که دیگچه بزرگتری نصیبش شود. تا مدتی از ملا نصرالدین خبری نشد. همسایه به در خانه ملا رفت و سراغ دیگ خود را گرفت. ملا گفت دیگ شما موقع وضع حمل در خانه ما فوت کرد. همسایه گفت مگر دیگ هم می میرد؟ چرا مزخرف میگی! و جواب شنید :چرا روزی که گفتم دیگ تو زاییده نگفتی که دیگ نمی زاید. دیگی که می زاید حتما مردن هم دارد! این حکایت اغلب ما مردم است هرجا که به نفع ما باشد، عجیب ترین دروغها و داستانها را باور میکنیم اما کوچکترین ضرر را بر نخواهیم تابید.
با سلام و احترام جالب بود . به وبلاگ من هم سربزنید . انتقاد یا پیشنهاد شما را می پذیرم . آهنگ روی وبلگتان هم زیباست . چطوری آهنگ می گذارید
واقعا!
داستان خنده داره ولی نتیجهش تامل برانگیزه.
وقتی پای منفعت آدما در میونه انگار ارزش ها رنگ میبازن:(
فرم در حال بارگذاری ...
دیدید میگن، یه رفیق شهید داشته باشیدبهش توسل کنید و ازش درس بگیرید. من که برادر نداشتم ،گفتم به جای رفیق شهید ، برادر شهید من شاید سال گذشته بود ،درست یادم نیست! بچه های حوزه یه سری کاغذکه بخشی از وصیت شهید را داشت با عکس های شهدای مختلف درست کرده بودند و با عنوان تفال به شهدا بین طلاب توزیع میکردند وهرکس یه شهید و بخشی از وصیتش نصیبش می شد. منم یه دونه برداشتم وبا خودم گفتم اینم برادر شهید من! راستش را بگم قلبی نبود ،همین جوری گفتم و تمام و یادم رفت.یادم رفت برادرم را! اما برادر شهیدم مرا شرمنده کرد! درحقم برادری کرد. جهت ایده از یه کار فرهنگی نامه ای ازیک شهید با عکسش و یه تزیین خوشکل رسید دستم که درستش کنیم و به مناسبت فرهنگی بین دخترای شهرمون توزیع کنیم.بخشی از حرفای خودمونی یه شهید بود .عجیب به دل می نشست. غرق نوشتش بودم وخیلی به عکس شهید دقت نکردم. این برگه چند روزی دستم بود،تا اینکه امروزاومدم روی برگه راببینم تا ایده بگیرم…….. اشکم در اومد اون برادر شهیدم بود. یادی از من کرده بود، آخه من فراموشش کرده بودم. #به قلم خودم
برای خودم هم دوست داشتنی بود دوست خوبم
با سلام . احترام جالب بود . کاش ما شهدا را از یاد نبریم و شهدا نیز ما را از یاد نبرند.
فرم در حال بارگذاری ...
دوست عزیزم پستی گذاشته بود راجع به اینکه اگه عاشق بشم چه طور می شود.خیلی قشنگ بود با آقای خونه خوندیم و کمی به طنز تغیرش دادیم که شرح حال زندگی بعضی دیگه هم بشه!!!دلشون نشکنه خلاصه….. من میخوام اینا بگم اگه عاشق بشید هیچ اتفاق خواصی نمی افته ….. یعنی زمان نمی گذارد اتفاق خواصی بیفته…. باور کنید زیاد زیادش یکی دو ماهه اول دیگه آخرش یکسال اول زندگی هست و تمام بعد در گیر پیچ وخم وچالش های زندگی میشی که یادت میره روزی آرزوی عاشقی می کردی پیراشکیت را خودت کامل میخوری دوست داری نصفش کنی ولی اینقدر گرسنه ای که ترجیح میدی خودت تنها تنها بخوریش با همون کفش پاشنه بلند بیسکویت کرم دار طبقه بالا مغازه را بر می داری و یکم پاتم میلغزه تو مترو و دنبال اتوبوس می دوی وحرف می زنی! می دوی که هزینه زیاد متحمل نشوی و اگه نفسم کم بیاری پیش خودت می گی کاش کمتر حرف می زدم و بیشتر می دویدم گاهی انقدر خسته ای که یادت میره غر غر کنی و اگه هم بکنی خوب خوبش اینکه وسط اخمات خوابش میبره یا خوابت میبره خلاصه بزار نا امیدت کنم کلا زندگی قشنگی که تو پستت خوندم افسانه ای بیش نیست اگه هنرمند باشی باید باهمین بالا پائین ها قشنگش کنی باور کنید بعضی اوقات زندگینامه قشنگ بعضیا را که می خونیم واسه اینکه طرف دلش تنگ شده فقط خوبیها را میبینه!! شمابگید این مطلب طنز زندگی یا واقعیت!!!!!!!! #طنزانه #به قلم خودم و همسری
چی نوشته بود مگه که خارج میزد؟! :)
زندگی همینه؛ چه عاشق باشی چه فارغ
آجی نمیگم زندگی بدون پیچوخمه
من هنوز ازدواج نکردم ولی یه چیزی رو خوب،میدونم یادمون رفته خدا تو قرآن گفت از جنس خودتان برایتان همسرانی خلق کردیم تا کنار هم به آرامش برسید
این روزها همه به دنبال مادیاتن که اگه به دنبال معنویات هم یودن زندگی خیلی قشنگ میشد
موافقم.خواهری.ولی پیچ و خمه آدما را پیچ پیچی میکنه
آدم گاهی می خواد عاشق باشه ولی سختی زندگی فرصت نمیده.دوست داشتن هست ولی فرصت بیانش نیست.الان شما هم با همسرت نوشتی این خیلی جالبه
آره دیگه باهم نظر دادیم و گفتیم یه وجه دیگه می تونه اینطور باشه
زندگی عاقلانه شروع میشود… آهسته آهسته عقل رنگ میبازد و عشق رنگ میگیرد اگر غلو نکنم بعضی جاها که عقل خودنمایی میکند عشق قایم میشود، خوب که نگاه کنی خیلی از کارهایی که تو پیچ و خم زندگی انجام میدهی عاقلانه که نیست هیچ، دیوانگی ست، دیوانگی که از عشق نشأت گرفته، هر کس یه جور دیوانه بازی میکنه، هر کس بیشتر عاشق باشه بیشتر دیوانه بازی میکنه، کدوم انسان عاقلی تو گرما تابستان یا تو سرما زمستان، صبح خروس خوان با رختخواب گرم و نرم خداحافظی میکنه، و غروب با سو سو ستاره ها برمیگرده، بگذریم از کلنجاری که با خلق الله داشته، کدوم عاقلی حاضر از شیره جان خود بگذرد تا یه نفر دیگه، ریشه بگیرد و… و… و… اگر بخوام رنگ های مختلف عشق را بنویسم، رنگین کمان، در مقابلش سر تعظیم فرود میآورد و این رنگ ها در هر مرحله از زندگی برای هر کس یه رنگ با تعبیر خودش یه روز قرمز، یه روز آبی، یه روز سبز حتی یه روز خاکستری و گاهی هم سیاه ولی خاکستری و سیاه هم جزء رنگ های، رنگین کمان عشق هستند هر چند دوستشون نداریم ولی سفید وقتی قشنگ که سیاه هم باشه و صورتی و زرد در کنار هم قشنگ میشه، و آبی و سبز در کنار هم پس زندگی قشنگ و پر از رنگ های خوشگل
واقعا همینطور است، تازه بچه هم بیاد که دیگه هیچی، ولی زندگی با همین ها معنی داره،
نا امید که نبایدم بشی خواهری.این درون مایه طنز داشت.
خوب حالا عزیزم تو ذوقش نزن دیگه:)
خودمون هم دختر بودیم همین حس و حال رو داشتیم کمی تا قسمتی.
ولی متنت بامزه بود لبخند به لبمون اومد.
طنز بنویس بازم.
جالب مینویسی.
با سلام . هر چیزی یک نوع است به هر حال زندگی است .ولی زیبا بود
سلام
چی بگم والا
من که بعد از ده سال خواستگار راه دادن، به این نتیجه رسیدم که نمیشه فقط معیارت انتخاب با عقل باشه
یکم حس لازمه
چون عقل کمالگراست وهیچ کس کامل نیست
ولی وقتی کسی رو بخوای میگذری
عشق یعنی گذشت
عقل یعنی دودوتاچارتا
فرم در حال بارگذاری ...
پدرم روانشناسی نخوانده بود و خیلی هم تو وادی سبک و سیاق و متد های روانشناسی نبود.اصلا زمان کودکی ما خیلی مد نبود.اما پدرم روانشناس خوبی بود.
با اینکه سواد آکادمیک نداشت و به قول خودش تا کلاس ششم ،هفتم خوانده بود.اما بسیار اهل خواندن کتاب های مذهبی وقرآن و احکام بود.
عشق به قرآن و فراگیری علوم قرآنی و حوزوی را مدیون اوهستم.
یادم می آید همیشه از ما احکام می پرسید.دورهم جمعمان می کرد و می گفت :هرکس جواب این را بلد هست سریع بگوید.من گاهی برای اینکه از خواهرهایم عقب نمانم .می رفتم ومبحث بعدی را سریعتر می خواندم.تا زودتر از بقیه جواب دهم.
گاهی پدر از مباحث گذشته هم سوال میکرد تا بداند یادمان نرفته.
قرآن را با اینکه کامل و با صوت بلد بود برای ما بعضی کلمات را غلط میخواند تا ما از او غلط بگیریم.و حواسمان جمع باشد.
هنگام ماه رمضان که دیگر هیچ.
اینگونه بود که از کودکی که مسجد می رفتیم شکیات نماز را خیلی خوب بلد بودیم.
پدرم حق ما را ادا کرد.خدا حفظش کند.خدا کند ما هم بتوانیم.
وَحَقُّ الْوَلَدِ عَلَی الْوَالِدِ أَنْ یُحَسِّنَ اسْمَهُ وَیُحَسِّنَ أَدَبَهُ وَیُعَلِّمَهُ الْقُرْآنَ….» «…و حق فرزند بر پدر آنکه نام نیکو بر فرزند نهد، خوب تربیتش کند، و او را قرآن بیاموزد.» (نهج البلاغه، حکمت۳۹۹)
حالا در عصر ما چقدر والدین حق فرزندانشان را ادا میکنند.اون از اسم های جور واجور غیر قابل تلفظ
دغدغه اصلی کلاس زبان و نقاشی و…شده ،دغدغه آموزش قرآن واحکام و…اگر دغدغه باشد فرع قرار گرفته.بر عکس تاکیدات اسلام.
حالا وقتی حق فرزندان ادا نشود و تربیت دینی خوب نباشد تصور کنید رعایت حقوق والدین را!!!!
خدا حفظشون کنه
الان پدرومادرها فقط به فکر خودشونن خیلی از فرزندان غافل شدن از طرفی با سبک غربی اونا رو تربیت میکنند و این فاجعه است برا نسل بعدی
ممنون.بعد توقع هست فرزندان احترام بگیرند.کار از ریشه مشکل داره
خدا حفظ کنه پدرتون رو عزیزم براتون.
واقعا پدرهای قدیمی تر یک خورده سخت گیر تر بودن ولی در عوض راه زندگی درست رو به بچه ها یاد میدادن.
پدرتون حق پدری رو واقعا ادا کرده براتون.
سلامت باشن انشاالله.
ممنون.پدرم سخت گیر نبود با عشق به اهل بیت به ما عشقبازی را یاد می داد.
با سلام متنتان زیبا بود . ان شاء الله موفق باشد . اگر امکان دارد از وبلگ من هم دیدن نماید .انتقادات و پشنهاد دهید . و اینکه چگونه می توان از ورد کپی پیست کرد چون کپی پیست نمی کند و اینکه چگونه روی وبلاگ اهنگ می گذارید چون جالب شده . موفق باشید. تشکر
ممنون .چشم به دیدنت می آیم.خوشحال میشم دوست خوبم را کمک کنم.
سلام بسیار عالی
خداحفظشون کنه
https://blog-shahidebrahimhadi.kowsarblog.ir/
https://meshkat-ngo.kowsarblog.ir/
خدا پدرتون رو حفظ کنه. احسنت به شما که خیلی زیبا یادآوری کردید.
دلم ميسوزه به حال بچه هاي امروزي…. چقدر فردا و فرداها بدون دانستن حقايق عالم سرگردانند و به چه چيزها كه براي پر كردن اين خلا پناه نخواهند برد.
واقعا .وظیفه ما خطیر تر خواهد بود.خواهری
سلام
خدا به پدرتان عزت دهد و به ما توفیق تعلیم قرآن به فرزندانمون
فرم در حال بارگذاری ...
ویژه طلاب مدرسه
وقتی اعلام می کنیدسر قراری باشید
وقتی اعلام می کنید تو جلسه ای باشید
وقتی قول میدید که کمکمون باشید
یعنی شما هستید
یعنی روحرفتون حساب شده
یعنی هزینه شده
مگه این آیه قرآن نیست.که به دیگران توصیه اش می کنیم.
و اوفوا بالعهد ان العهد کان مسئوولا (سوریه اسراء آیه 34)؛ به عهد و پیمن وفا کنید زیرا عهد و پیمان مورد بازپرسی است".
حالا تصور کنید به جهت پیمان شما ،متحمل هزینه شده باشیم.هزینه ای که حق همه هست.
دیگه حرفی ندارم
متأسفانه بین مذهبیها بدقولی خیلی زیادئه
حتی بین ارگانهایی که نمیخوام اسمشون رو بیارم
ممنون از تذکرت عزیزم
واقعا معظل شده.کلاس برگزار میشه با هزینه آنچنانی.ثبت نام میکنند و نمیان .این خیلی بده
خیلی بد قولی بده، من یکی از کسانی هستم که از آدمهای بد قول خوشم نمیاد و ناراحت میشم، تذکر به جایی است، به نظرم باید حداقل خواهرای حوزوی این اخلاق بد رو ترک کنن، پیشنهاد میکنم یکی از چله هایی که میگیریم همین باشه
سلام
حرف شما کاملا درسته وکسی که قول میده مطمئنا همه چیزرو بررسی کرده و هیچوقت نمیخواد که شرمنده بشه بخاطر بدقولی ولی1دفعه میبینی مشکل یاکاری پیش میاد که کاریش نمیتونه بکنه پس دیگران رو قضاوت نکنیم خودمون رو جای اونها قراربدیم.کسی که همیشه بدقولی میکنه بله حرف درسته ولی کسی که 1دفعه براش مشکل پیش میاد رو درک کنیم.ببخشید پرحرفی کردم
عزیزم بحث قضاوت نیست.مثلا کلاسی که 30 نفر ثبت نام کرده چطور میشه7نفر شرکت میکن!!!یعنی23 نفر دچار مشکل شدند.برداشت شخصی نکنیم.
فرم در حال بارگذاری ...
دوستی می گفت :خانه ما همیشه مهمان دارد،چون همسرم فرزند بزرگ است هرکس از هر شهر و روستایی میاد خونه ما.
کمی خسته بود ولی به رویش نمی آورد.
چون به این روایت حضرت محمد (ص)خوب واقف بود.
داستانهای_بحارالانوار
زنی بود که مهمان دوست نداشت…!!
روزی همسر او به نزد حضرت محمد(صل الله علیه و آله وسلم)میرود و بازگو میکند که همسر من مهمان دوست ندارد…!!!
حضرت محمد به مرد میگوید:
برو و به همسرت بگو من فردا مهمان شما هستم…
فردای آنرور حضرت محمد مهمان آن زن و مرد میشود…
هنگام رفتن از آن خانه زن میبیند که پشت عبای حضرت محمد(ص) پر از مار و عقرب است.
زن فریاد میزند یا محمد(ص)
عبای خود را بیرون بیاورید…
حضرت محمد(ص)* می فرمایند “…
اینها قضا و بلای خانه شما است که من می برم…
پس مهمان حبیب خداست و از روزی اهل خانه کم نمیشود و قضا و بلای اهل خانه را با خود می برد.
امان از بعضی مهمان ها که خودشون مثل مار و عقرب هستن میان نیش میزنن و میرن
نمیگم شوخی کردم چون هستن متأسفانه افرادی که اینگونه هستن ولی اگر بی خیال قسمت منفی قضیه بشیم، مهمان داری برکات فراوانی داره،ولی متأسفم که باید بگم چه قدر مهمان داریها کم و کمرنگ شده، هر چی این به اصطلاح تمدن لعنتی پیشرفت کرده خیلی ارزشها پسرفت کرده، کجا رفتن اون فرشها با رنگ پوست پیازی کجا رفتن او پتو و پشتیهای ابری که مامان تا دم آمدن مهمونا، گوشزد میکرد این جا نشینید جای بابا حاجی و ننه آقاست، کجا رفت صدای قل قل سماور و عطر هل و دارچین چای ، کجا رفت بوی قیمه و قرمه سبزی، کجا رفت سفره سفید و ساده ای که عمو و عمه و دایی و خاله… بهش رنگ و لعاب میدادن کجا رفت دیس و بشقابهای ملامین ، کجا رفت اون همه سادگی و صمیمیت، کجا رفت مهربانیها، کجا رفت هم دلها و هم زبانیها، کجا رفت صدای جیغ و داد و هورااا بچه ها . دکمه آیفون تصویری را که زدم خیالم راحت برای تک تک مهمونا، یه مبل هست که راحت لم بدن، بوی قهوه تمام خونه را پر کرده،یه بار دیگه بشقاب چینی لب طلایی و گلاسه ها را چک کردم که لک نداشتن باشن میز را هم از قبل از انواع دسر و نوشیدنی و ژله و بستنی و…. پر کردم، مرغ شکم پر و فسنجان و… هم جا افتاده همه چی حاضر و آماده است آماده، آماده اما نمیدونم چرا دلم آرام نیست….
سلام یادش بخیر، ما اولای ازدواج مان خیلی مهمان داشتیم، دوستان همسرم، چون از شهرهای دور آمده بودن برای درس خوندن واینجا کسی رو نداشتن، فامیل هایی که زیاد از شهرستان میامدن برای دکتر رفتن، یادش بخیر، ولی الان به دلیل تمام شدن درسشان و سر کاررفتن در شهر خودشان و فامیل ها هم بچه هاشون بزرگ شدن وماشین دارن هر کاری دارن انجام میدن وبه بهونه اینکه نمیخواهیم زحمت بدیم بر میگردن روستا، دلم تنگ شده
سلام احسنت
سلام احسنت
فرم در حال بارگذاری ...