بعد از داستان صلح حضرت با معاویه، مشاور معاویه، عمروعاص، از امام حسن علیه السلام خواست که در میان سربازان دو سپاه سخنرانی نماید . حضرت با استفاده از فرصت به دست آمده به سخنرانی مبادرت ورزید و بعد از حمد و ستایش الهی، به معرفی خود پرداخت و خود را امام و پیشوای واقعی معرفی نمود، و اضافه کرد که ما خانواده دارای کرامات، و مورد عنایت الهی می باشیم; ولکن چه کنم که از حقم محروم شدم … .
معاویه از نتایج سخنان حضرت احساس وحشت کرد; لذا از او خواست که سخنان خود را قطع نماید، حضرت نیز مجبور شد سخنرانی خود را نیمه تمام گذارد . وقتی آن حضرت نشست، عده ای به او جسارت کردند . از جمله، یک جوان ناصبی از بین مردم از جا بلند شده و به حضرت امام حسن علیه السلام و پدر بزرگوارش اسائه ادب نمود . تحمل آن همه فحاشی و تحقیر، سخت بر حضرت گران آمد و از طرف دیگر امکان داشت موجب شک و تردید راهیان ولایت و امامت گردد; بنابراین، حضرت دست به دعا برداشت و عرضه داشت: «اللهم غیر ما به النعمة واجعله انثی لیعتبر به; خدایا نعمت [مردانگی] را از او سلب کن، و او را همچون زنان قرار بده تا از آن عبرت بگیرد .» دعای حضرت مستجاب شد و جسارت کنندگان در آن مجلس شرمنده شدند .
معاویه به عمروعاص رو کرد و گفت: تو به وسیله پیشنهاد خودت مردم شام را گرفتار فتنه کردی، و آنان به وسیله سخنرانی و کرامت او بیدار شدند . عمروعاص گفت: ای معاویه! مردم شام تو را به خاطر دین و ایمانشان دوست ندارند، بلکه آنان طرفدار دنیا هستند و شمشیر و قدرت و ریاست نیز در اختیار تو قرار دارد; لذا نگران موقعیت خود نباش .
ولی به هر حال، مردم از اثر نفرین امام حسن علیه السلام باخبر شدند و از این امر تعجب می کردند، سرانجام جوان نفرین شده از کار خویش نادم و پشیمان گشته، با همسرش در حالی که گریه می کردند، نزد امام حسن علیه السلام آمدند و از پیشگاه حضرت درخواست عفو و بخشش نمودند، حضرت نیز توبه آنها را پذیرفته، بار دیگر دست به دعا برداشت و از خداوند خواست که جوان نادم به حال اول خود برگردد، و چنین هم شد
?? منابع
بحارالانوار، ج ۴۴ ص ۹۰ - ۹۱ ح ۴ خرائج راوندی، ج ۱ ص ۲۳۷
اثباة الهداة، ج ۲ ص ۵۵۷ شماره ۱۰
میرزا محمد شفیع شیرازی متخلص به وصال شیرازی متوفی سال ۱۲۶۲ ه . ق در شیراز از بزرگان شعرا و ادبا و عرفای عصر فتحعلی شاه قاجار بود . علاوه بر مراتب علمی، به تمام خطوط هفت گانه (نسخ، نستعلیق، ثلث، رقاع، ریحان، تعلیق و شکسته) مهارتی به سزا داشته و کتابهای فراوانی نیز با خطوط مختلف نگاشته است . از جمله، اینکه 67 قرآن به خط زیبای خود نوشته است . بر اثر نوشتن زیاد چشمش آب می آورد و به پزشک مراجعه می کند، دکتر می گوید: من چشمت را درمان می کنم، به شرطی که دیگر با او نخوانی و خط ننویسی . پس از معالجه و بهبودی چشم، دوباره شروع به خواندن و نوشتن می کند تا اینکه به کلی نابینا می شود . سرانجام با حالت اضطرار متوسل به محمد صلی الله علیه و آله و آل او می شود . شبی در عالم رؤیا پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله را در خواب می بیند، حضرت به او می فرماید چرا در مصائب حسین مرثیه نمی گویی تا خدای متعال چشمت را شفا دهد . در همان حال حضرت فاطمه زهرا علیها السلام حاضر گردیده، می فرماید: وصال! اگر شعر مصیبت گفتی، اول از حسنم شروع کن زیرا او خیلی مظلوم است
صبح آن روز وصال شروع کرد دور خانه قدم زدن و دست به دیوار گرفتن و این شعر را سرودن
از تاب رفت و طشت طلب کرد و ناله کرد
آن طشت را ز خون جگر باغ لاله کرد
نیمه دوم شعر را که گفت، ناگهان چشمانش روشن و بینا شد . آن گاه اضافه کرد
خونی که خورد در همه عمر، از گلو بریخت
دل را تهی زخون دل چند ساله کرد
زینب کشید معجر و آه از جگر کشید
کلثوم زد به سینه و از درد ناله کرد
?? منبع
شیخ علی میرخلف زاده، ص ۲۷۳ - ۲۷۲ گلشن وصال کشکول شمس
بعد از گذشت شش ماه از امامت، امام حسن علیه السلام برای حفظ خون شیعیان و مصالح دیگر با شرائطی صلح نامه ای با معاویه امضاء کرد هنوز لشکر گاه خود را در نخیله ترک نکرده بود که معاویه وارد شد، و در آنجا به بحث و گفتگو پرداختند . در این میان، پسر هند از امام حسن علیه السلام پرسید: ای ابا محمد! شنیده ام که رسول خدا از عالم غیب خبر می داد! مثلا می گفت: این درخت خرما چه مقدار میوه و رطب دارد! آیا شما نیز در این موارد علومی دارید؟ زیرا شیعیان شما عقیده دارند که هر چه در آسمانها و زمین است، از شما پوشیده نیست و شما از همه آنها آگاهی دارید! حضرت در جواب معاویه فرمود ای معاویه اگر رسول خدا از نظر مقدار وکیل این قبیل ارقام را تعیین می کرد، من می توانم به صورت دقیق، تعداد آن را مشخص سازم
در این وقت، معاویه به عنوان آزمایش سؤال کرد این درخت چند دانه رطب دارد؟ حضرت فرمود: دقیقا چهار هزار و چهار عدد معاویه دستور داد دانه های خرمای آن درخت را چیدند و به طور دقیق شمردند و با کمال تعجب دیدند تعداد آنها چهار هزار و سه عدد است! ! حضرت فرمود آنچه را گفته ام درست است . سپس بررسی دقیق تری کردند و دیدند که یک دانه خرما را عبدالله بن عامر در دست خود نگه داشته است! آن گاه، حضرت فرمود ای معاویه من به تو اخباری می دهم که تعجب کنی که من چگونه این اخبار را در دوران کودکی از پیامبر آموختم و آن اینکه تو در آینده زیاد بن ابیه را برادر خود می خوانی! و حجر بن عدی را مظلومانه به قتل می رسانی! و سرهای بریده را از شهرهای دیگر برای تو حمل می کنند
در تحقیق این گونه پیشگوییها و اخبار از آینده که حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام از آنها پرده برداشته است، علماء بزرگ اهل سنت در تاریخ آورده اند که: زیاد بن ابیه از طرف معاویه فرماندار کوفه شد و چون شناخت کامل به اصحاب امیرمؤمنان داشت، یکایک آنها را دستگیر کرده و دستور داد آنها را گردن زدند از جمله دستگیر شدگان حجر بن عدی بود که او را به شام فرستاد . حجر در کنار معاویه قبرهای آماده را یکطرف و کفنهای مهیا را در طرف دیگر دید، خود را آماده مرگ نمود و اجازه خواست دو رکعت نماز بخواند پس از آن سر او را از بدنش جدا کردند
و همین معاویه زیادبن ابیه را در بالای منبر نشانید و به طور علنی اعلان کرد که وی برادر معاویه از نطفه ابوسفیان است که به طور نامشروع متولد گردیده است و آن گاه، شرح ماجرای خلاف عفت پدرش را نیز تشریح کرد
?? منابع
بحارالانوار، ج ۴۳ ص ۳۲۹ - ۳۳۰ ح ۹ جلاءالعیوان شبر ج 3، ص ۳۳۴
تجلیات ولایت ص ۳۵۵
کامل ابن اثیر، ج ۳ ص ۴۸۳ - ۴۸۸ شرح ابن ابی الحدید ج ۱۶ ص ۱۸۰- ۱۸۷
امام حسن عليه السلام هر گاه مستحب به واجب زيان برساند، آن را ترك كن
??منبع
الحياة با ترجمه احمد آرام،جلد ۱ صفحه ۵۵۳
توضیح مانند برخی که
* صدقه مستحبی می دهند , خمس و زکات نمی دهند
* کربلا و سوریه می روند , حج واجب را ترک می کنند
* شب ها تا سحر سینه می زند, نماز صبح نمی خواند
* سالها نماز صبح قضا دارد و نمی خواند , قضاي نماز غفيله مي خواند
امام در اين روايت مي فرمايند به اصل بپردازيد نه به فرع ؛ در اينجا بد نيست نگاهى به وضع جهان در اين روزها بيفكنيم تا ببينيم اين كشورهاي غربي به ظاهر متمدن ، چگونه با پرداخت به فرعيات به سمت سقوط مي روند و آيا راه نجاتى جز پناه بردن به اصل يعني راه خدا و رسول داريم؟
* امروزه بازيها جدّى گرفته شده و جدّيها بازى
* ابزار تأمين پيشرفت كرده ولى امنيت عقب رفته است.
* تجمّلات اصل و معنويات فرع
* درآمدها بالاتر رفته، اخلاقيات پايين.
* آسايش بيشتر، لبخند كمتر.
* علم رشد كرده ولى عاطفه تنزل.
* تحصيلات بالاتر، احساسات كمتر
* خانه ها بزرگتر، خانواده ها كوچكتر.
* در راهِ رفتن به كره ماه هستيم،اما از رفتن به خانه همسايه غافليم.
* بر كميت افزوده ايم، از كيفيت كاسته شده.
?? توصیه رمضانیه از اسوه اخلاق، حضرت آیت الله مشکینی??
⬅️ بخش سوّم
?احترام خاص به روزه داران ?
?حضرت آیت الله مشکینی رحمه الله فرمودند:
تمام عبادات، هم عمل قلبی دارند و هم عمل بدنی.
◀️ امّا روزه، یک اختصاصی دارد. در روزه، همه اش عمل قلب است و عمل بدنی ندارد.
روزه، عبارت از آن تصمیم گیری قلبی شماست،
یعنی آن تصمیم گیری شما؛ امّا بدن، هیچ عملی ندارد. پس روزه فقط عمل قلبی است. فلذا روزه با دیگر عبادات، این فرق را دارد
◀️پیامبر گرامی می فرماید: در بهشت یک دریچه ای وجود دارد که اسمش ریان است.
راهی است که تنها روزه داران از آن وارد بهشت می شوند
و وقتی که روزه داران وارد می شوند،
آن در را می بندند و کسی دیگر از آن جا وارد نمی شود
و این، یک احترام خاص برای روزه داران است
????????????
عبيدالله بن عباس پسر عموي پيامبر از كساني بود كه به همسايگان افطاري مي داد و سر راههاي سفره مي انداخت و سفره اش برچيده نمي شد
در يكي از سفره ها با غلامش به خيمه عربي رسيدند و گفت : چطور است امشب بر اين عرب در آئيم !
چون عبيد الله مردي زيبا و خوش بيان بود ، مرد چادر نشين او را احترام بسيار كرد و به همسرش گفت: مرد شريفي بر ما وارد شده آيا چيزي داريم كه شب از اين ميهمان عزيز پذيرايي كني؟
زن گفت: جز يك گوسفندي كه وسيله زندگي دختر شير خوار ماست چيزي نداريم مرد گفت چاره اي نيست كارد را بر گرفت تاگوسفند را ذبح كند! زن گفت: مي خواهي بچه ات را بكشي؟ مرد گفت : هر چند چنين شود چاره اي جز احترام مهمان نداريم.
سپس اشعاري خواند كه مضمون آن چنين است: اي زن اين دختر را بيدار نكن كه اگر بيدار شود گريه مي كند و كارد از دستم مي افتد.
خلاصه گوسفند را ذبح و از مهمان پذيرائي كردند. عبيد الله تمام سخنان ايشان را شنيد صبحگاهان عبيدالله به غلامش گفت: چقدر پول همراه داريم؟
غلام گفت: پانصد اشرفي از مخارج ما تاكنون زياد آمده است.
گفت: همه را به اين مرد عرب بده! غلام تعجب كرد كه در مقابل گوسفندي به پنج درهم پانصد اشرافي پول مي دهي؟
گفت: او نه تنها تمام اموالش را براي ما صرف كرد ، بلكه ما را بر ميوه قلبش مقدم داشته است.
?? منبع
پیغمبر و یاران ج ۴ ص ۲۲۳
دعای بسیار جالب توجه و مهمِ روز سیزدهم ماه رمضان که در کتاب اقبال الاعمال از امام زین العابدین علیه السلام روایت شده است
امام علیه السلام در بخش ابتدایی دعا با توصیف خیانت ها و شرح دشمنی های مخالفین، علیه آنان دعا کرده اند. بخش میانی دعا به صلوات بر رسول خدا و ائمه معصومین علیهم السلام و اقرار به ولایت ایشان اختصاص دارد و در بخش پایانی نیز برای حفظ و سلامتی امام عصر علیه السلام و ظهور ایشان با زیباترین عبارات ممکن دعا شده است.
ترجمه بخش اول دعا
بسم الله الرحمن الرحیم
پروردگارا، همانا ستمگران آیاتِ تو را انكار كرده و به كتابت كفر ورزيدند. رسولانت را تكذيب نموده و از پرستش تو سر باز زدند. از آيينِ خلیل ات روگردانده و آنچه را که رسولت آورد تبدیل کردند و دینی غیر از دین تو بنا نهادند. به غیرِ هدایتِ تو اقتدا کردند و غیرِ سنّت تو را سنت قرار دادند و از حدودت تجاوز کردند.
برای غلبه بر آیاتت کوشش نمودند و بر خاموش کردن نورَت همدستی کردند. مردم را از راه تو بازداشتند و به نعمت هایت كفر ورزيدند. با والیان امرت دشمنی نموده و با دشمنانت دوستی و با دوستانت دشمنی کردند.
و پس از شناخت نعمتت آن را انکار کردند و نعمت هایت را به ياد نياوردند. از مکرِ تو ايمن گشته و دل هایشان از ياد تو سخت گرديد. حرام تو را حلال، و حلال تو را حرام شمردند و بر نافرمانى کردن از تو گستاخ شده و از ناخشنودى و خشم تو نترسيدند. كيفرت را فراموش كردند و از عذاب تو پرهیز نکردند و به نعمتت فريفته شدند.
خداوندا از آنان انتقام بگير و عذابت را بر آنها فرو ريز و ريشه شان را بکن و نسل شان را قطع كن. عزت و جبروت شان را خوار و سبک نما و زهِ كمان هایشان را بركَن. گام هایشان را به لرزه انداز و قلب هایشان را در هراس افکن.
پروردگارا، آنان دين تو را وسیله ی فریب مردم قرار داده و اموالت را مابین خود دست به دست گردانده و بندگانت را به بردگى گرفته اند.
خداوندا از ستیز و نبرد آنان علیه مؤمنین جلوگیری کن و شمشیرشان را بشکن و نيرنگ شان را سست كن و آنان را دشمن شاد بگردان و دلهای مؤمنین را شفا ببخش
خداوندا، بازوان شان را بشكن و بر سركشان و طاغیان شان غلبه نما. بلاها و سختی ها را بر آنان مسلط کن و بنیان شان را منهدم نما ميان گفتارشان اختلاف انداز و جمعشان را متفرّق نما و امورشان را پراکنده گردان. شدت و سختیِ آنان را ميان خودشان قرار بده و از بالای سر و زيرِ پايشان عذاب را بر آنان برانگيز و خونشان را به دست مؤمنان بريز و سرزمين و ديار و اموال آنان را برای مؤمنین به ارث بگذار
پروردگارا اعمالِ آنان را نابود و اميدشان را قطع و دليل شان را باطل گردان و از آنجا كه نمی دانند آنان را گرفتار استدراج نما. از جایی که نفهمند بر آنان عذابی بیاور و آنچه را که از آن بیم دارند بر خانه هایشان فرو فرست و از آنان سخت حساب بكش و عذاب شان کن عذابی بی بدیل. و عاقبتِ كار آنها را زیان کاری و خسران قرار ده
پروردگارا، آنان آیات تو را به قيمتی اندك فروختند و سركشى عظیمی کردند. خدايا، پس آنان را به گرفتنی سخت بگیرشان و نگون سار هلاک شان نما و نابودشان کن. در زمين، ياور و در آسمان، بازدارنده ای براى آنان قرار مده و به لعنتی بزرگ لعنت شان کن. بارخدایا، پس آنان را چنان که بايد سخت بگير.
پروردگارا، آنان نماز را تباه كرده و از خواهش های نفس شان پیروی نمودند و مرتکب اعمال زشت و قبیح شدند. خداوند پس آنان را به گرفتاری ها و مصیبت ها بگيرشان و بلاها را بر ایشان نازل کن و حسرت و ندامت را نشان شان بده. یا الله، اى خدای زمین ها و آسمان ها، بر محمّد و آل محمّد درود فرست و به رحمت خود بر ما رحم كن، اى مهربان ترین مهربانان
?? منبع
إقبال الأعمال، ج ۱ ص ۱۴۵
میهمان نوازی
آن گرامی، همواره از میهمانان پذیرایی میکرد. گاه از اشخاصی پذیرایی میکرد که حتی آنان را نمیشناخت؛ به ویژه، امام به پذیرایی از بینوایان علاقه زیادی داشت، آنان را به خانه خود میبرد و به گرمی پذیرایی میکرد و به آنها لباس و مال میبخشید.
در سفری که امام حسن(ع) همراه امام حسین(ع) و «عبدالله بن جعفر» به حج میرفتند، شتری که بار آذوقه بر آن بود، گم شد و آنها در میانه راه، گرسنه و تشنه ماندند. در این هنگام، متوجه خیمهای شدند که در آن پیرزنی تنها زندگی میکرد. از او آب و غذا خواستند. پیرزن نیز که انسان مهربان و میهماننوازی بود، تنها گوسفندی را که داشت دوشید و گفت برای غذا نیز آن را ذبح کنید تا برای شما غذایی آماده کنم امام نیز آن گوسفند را ذبح کرد و زن از آن، غذایی برای ایشان درست کرد
آنان غذا را خوردند و پس از صرف غذا از وی تشکر کردند و گفتند ما افرادی از قریش هستیم که به حج میرویم. اگر به مدینه آمدی نزد ما بیا تا میهمان نوازیات را جبران کنیم سپس از زن خداحافظی کردند و به راه خویش ادامه دادند. شب هنگام، شوهر زن به خیمهاش آمد و او داستان میهمانی را برایش بازگفت. مرد، خشمگین شد و گفت چگونه در این برهوت تنها گوسفندی را که همه داراییمان بود برای کسانی کشتی که نمیشناختی؟
?? منبع
مناقب ابن شهر آشوب ج ۴ ص ۱۶ و ۱۷
? خداوند بعد از هر افطار به روزه دار چه می گوید
?قالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع) مَنْ صَامَ يَوْماً فِي الْحَرِّ فَأَصَابَهُ ظَمَأٌ وَكَّلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ أَلْفَ مَلَكٍ يَمْسَحُونَ وَجْهَهُ وَ يُبَشِّرُونَهُ حَتَّى إِذَا أَفْطَرَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مَا أَطْيَبَ رِيحَكَ وَ رَوْحَكَ مَلَائِكَتِي اشْهَدُوا أَنِّي قَدْ غَفَرْتُ لَهُ.
? امامصادق علیهالسلام فرمودند:
?كسى كه یک روز را در گرما روزه بگیرد و تشنگى را تحمل كند، خداوند هزار فرشته را بر او مى گمارد تا دستهاى خود را بر روى او كشيده و او را بشارت دهند، و پس از آنكه افطار كرد خداوند میفرمايد:
?چقدر خوش بويى! اى فرشتگان من گواه باشيد كه من او را آمرزيدم.
?ثواب الاعمال و عقاب الاعمال ص ۵۲
? جاودانگی و فرا عصری بودن قرآن ?
?? تبَارَک الَّذِی نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَی عَبْدِهِ لِیکونَ لِلْعلَمِینَ نَذِیرًا ??
خجسته (و پایدار) است آن (خدایی) که جدا کننده [حق از باطل: قرآن ] را بر بنده اش فرو فرستاد، تا هُشدارگری برای جهانیان باشد.
? نکته ها و اشاره ها ?
1️⃣ «فُرقان» به معنای جدا کننده (ی حق از باطل) است. این واژه در قرآن، گاهی به معنای قرآن و گاه به معنای معجزات روشنگر و گاه به معنای تورات به کار رفته است و در این آیه به معنای قرآن است.
2️⃣ قرآن وسیله ای برای شناخت بهتر جهان، انسان، اجتماع و سنت های حاکم بر آن، مؤمنان و کافران و منافقان است و با بیان صفات، آنها را از هم دیگر جدا می سازد. قرآن وسیله ی شناخت عقاید، قوانین، احکام، آداب و اخلاق صحیح است و آنها را از مطالب باطل و خرافات جدا می سازد.
3⃣بین فرقان و بندگی پیامبر صلی الله علیه و آله رابطه ای است؛ یعنی مقام عبودیت خالص زمینه ساز نزول فرقان است که انسان را به معیارهای جداسازی حق از باطل می رساند.
? آموزه ها و پیام ها ?
1️⃣ قرآن برکت خدا و جدا کننده ی حق از باطل است.
2️⃣ یکی از اهداف قرآن هشدارگری است.
3️⃣ رسالت قرآن و پیامبر صلی الله علیه و آله جهانی است.
4️⃣ از برکت قرآن و هشدارهای آن و جداسازی حق و باطل به وسیله ی آن استفاده کنید.
?? منبع
تفسیر قرآن مهر جلد چهاردهم، صفحه ۲۳۴