خسته_کردن_خستگی
11 خرداد 1398
خسته_کردن_خستگی
تازه از جبهه برگشته بود ولی #خستگی براش معنی نداشت، رفت سراغ لباسها و شروع کرد به شستن. فردا صبح هم ظرفها رو شست.
مادرم ناراحت شده بود خواهش کرد که این کارها رو نکنه، ولی #یونس میگفت: «خاله جون این کارها وظیفه منه، من که هیچ وقت خونه نیستم، لااقل این چند روزی که هستم باید به خانومم #کمک کنم».
شهید_یونس_زنگی_آبادی
همسفر شقایق، صفحه ۳۱