دستی که مورد عنایت امام رضا علیه السلام قرار گرفت
✳️آیت الله شیخ حبیب الله گلپایگانی، از علمای مشهور و پارسای مشهد بودند و هر مریضی که نزد ایشان می رفت
? آقای گلپایگانی دست شان را بر موضع بیماری گذاشته، سوره حمدی می خواندند و بیماری اش بهبود می یافت…
?من یک روز از ایشان حکمت شفادهندگی دست شان را سؤال کردم.
⭐️ایشان فرمودند: من مریض شدم و چون حالم بد شده بود، به ناچار در بیمارستان امام رضا علیه السلام بستری شدم.
?از عبادت و تهجد بازمانده و از این بابت بسیار ناراحت بودم.
بیماری ام به طول انجامید و یک روز که بسیار ناراحت بودم از همان روی تخت بیمارستان به امام رئوف علیه السلام، سلام عرض کردم و گله مندانه عرض کردم:
?ای امام عزیز، من چهل سال تمام سحرها اول کسی بودم که پس از بازگشایی در حرم به شما سلام می دادم…
✨حالا نوبت شما است که دست این افتاده را بگیرید و در این گوشه بیمارستان از ما حالی بپرسید…
?این سخنان را گفتم و منقلب شدم. ناگهان فضا عوض شد…
? دیدم امام رضا علیه السلام در یک باغ پر از گل، روی تختی نشسته اند و من در کنار تخت هستم.
?حضرت بی آنکه با من سخنی بگویند، دسته گلی از باغ برگرفته و به دست من مرحمت فرمودند.
☀️ناگهان آن حالت از بین رفت و من دیدم در بیمارستان هستم، اما بوی گل را احساس می کردم، دستم را به هر جای بدنم که درد می کرد می گذاشتم و درد ساکت می شد.
?بدین ترتیب، با عنایت حضرت دست من کیمیا اثر شده و ایشان این دست را وسیله شفای دیگران فرمودند
?❄️?❄️?❄️?❄️?❄️?
?منبع
کتاب ذره و آفتاب، معاونت تبلیغات و ارتباطات اسلامی آستان قدس رضوی
خانه مؤمنين در بهشت
هشام بن حكم نقل ميكند كه مردى از كوهستان خدمت امام صادق عليه السلام آمده و ده هزار درهم به ايشان داد و گفت تقاضاى من اينست كه خانه اى خريدارى فرمائيد تا از حج كه برگشتم با عيال و اطفال خود در آنجا مسكن كنم و بعزم مكه معظمه خارج شد.
چون مراجعت نمود حضرت او را در منزل خود جاى داد و طومارى به او لطف كرد.
فرمود خانه اى برايت در بهشت خريدم كه حد اول آن متصل است به خانه محمد مصطفى صلى الله عليه و آله و حد دوم به منزل على مرتضى عليه السلام و حد سوم به خانه حسن مجتبى و حد چهارم به خانه حسين بن على عليه السلام.
مرد كوهستانى كه اين سخن را شنيد گفت قبول كردم و راضى شدم حضرت مبلغ را ميان تنگدستان از فرزندان امام حسن و امام حسين عليهماالسلام تقسيم كردند و كوهستانى بمحل خود بازگشت.
چون مدتى گذشت آن مرد مريض شد و بستگان خود را احضار نموده گفت من ميدانم آنچه حضرت صادق عليه السلام فرموده راست است و حقيقت دارد خواهش ميكنم اين طومار را با من دفن كنيد. پس از زمان كوتاهى از دنيا رفت، بنا به وصيتش طومار را با او دفن كردند،
روز ديگر كه آمدند ديدند همان طومار بر روى قبر اوست و به خط سبز روى آن نوشته شده خداوند بآنچه ولى او حضرت صادق عليه السلام وعده داده بود وفا كرد.
? بحار الانوار ج ۱۱، احوال حضرت صادق (ع
????????????
ضمانت بهشت
????????????
امام على اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود
براى شش گروه، بهشت را ضمانت مى كنم:
۱- شخصى كه براى صدقه دادن از خانه خارج مى شود و در اين هنگام مرگش فرا مى رسد.
۲- كسى كه براى عيادت بيمار از خانه بيرون مى آيد و فوت مى كند.
۳- شخصى كه براى جهاد در راه خدا از خانه خارج مى شود و به شهادت مى رسد.
۴- كسى كه براى انجام حج خانه خدا بيرون مى آيد و ملك الموت جانش را مى ستاند.
۵- آن كس كه براى بجا آوردن نماز جمعه از منزل خارج مى شود و مى ميرد.
۶- كسى كه براى تشييع جنازه مسلمانى از خانه خارج شده و فوت مى كند.
(براى تمامى ايشان، بهشت را ضمانت مى كنم)
?? منابع
من لایحضره الفقیه حديث ۳۸۴، ج ۱، ص ۱۴۰
گلچين صدوق (گزيده من لا يحضره الفقيه) ج ۱ ص ۱۳۰
????????????
فضل و لطف وسیع خدا
????????????
جمعی از فقیرهای مدینه به حضور پيامبر اکرم (ص) آمدند و گفتند ای رسول خدا ثروتمندان با ثروت خود بردگان را آزاد میکنند و به ثوابش میرسند، ما برای چنین کاری توان مالی نداریم، آنها برای انجام حج، سفر میکنند، ما به خاطر نداشتن توان مالی از آن محروم هستیم، آنها صدقه میدهند، ما چیزی نداریم که صدقه بدهیم و به ثوابش برسیم، آنها اموال خود رادر راه جهاد مصرف میکنند و به ثوابش میرسند، چنین کاری از عهده ما بر نمی آید و به آن ثوابها نمی رسیم، پس چه کنیم؟
پیامبر (ص) فرمود: (اگر کسی صد بار تکبیر (الله اکبر) بگوید بهتر از آزاد کردن صد برده است و اگر کسی صدبار تسبیح (سبحان الله) بگوید، بهتر از راندن صد شتر (برای قربانی در حج) است و اگر کسی صد بار حمد (الحمد الله) بگوید، بهتر از فرستادن صد اسب با زین و دهنه و سوار آن (برای جهاد) در راه خدا است و کسی که صد بار (لا اله الا الله) بگوید در آن روز از نظر عمل بهترین انسانها - جز کسی که زیادتر گفته باشد- میباشد)
امام صادق (ع) فرمود: این خبر، به ثروتمندان رسیده و همین دستور آن حضرت را انجام دادند.
فقراء به حضور پیامبر (ص) باز گشتند و عرض کردند: (این دستور شما را ثروتمندان شنیدید و انجام میدهند) (و هر دو ثواب را میبرند)
رسول خدا (ص) فرمود:
(ذلک فضل الله یؤتیه من یشاء)
(این فضل خداست که به هر که خواهد بدهد) (مائده - ۵۴)
?? منبع
اصول کافی باب التسبیح و التهلیل و التکبیر، حدیث ۱ ص ۵۰۵ ج ۲
اهمیت نیت صادقانه
➖ ﻋﻤﻞ ﻭﺍﺣﺪ ﺑﻪ ﻭﺍﺳﻄﻪ ﻧﻴﺖ ﮔﺎﻫﻰ ﺗﻌﻈﻴﻢ ﻭ ﮔﺎﻫﻰ ﺗﻮﻫﻴﻦ ﺍﺳﺖ، ﻭ ﮔﺎﻫﻰ ﺗﺎﻡ ﻭ ﮔﺎﻫﻰ ﻧﺎﻗﺺ ﺍﺳﺖ، ﻭ ﮔﺎﻫﻰ ﺍﺯ ﺳﻨﺦ ﻣﻠﻜﻮﺕ ﺍﻋﻠﻰ، ﻭ ﮔﺎﻫﻰ ﺍﺯ ﻣﻠﻜﻮﺕ ﺍﺳﻔﻞ ﻭ ﺻﻮﺭﺕ ﻣﻮﺣﺸﻪ ﻣﺪﻫﺸﻪ ﺩﺍﺭﺩ. ﻇﺎﻫﺮ ﻧﻤﺎﺯ ﻋﻠﻰ ﺑﻦ ﺍﺑﻰ ﻃﺎﻟﺐ، ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﻭ ﻧﻤﺎﺯ ﻓﻠﺎﻥ ﻣﻨﺎﻓﻖ ﺩﺭ ﺍﺟﺰﺍﺀ ﻭ ﺷﺮﺍﻳﻂ (ﻭ) ﺻﻮﺭﺕ ﻇﺎﻫﺮﻯ ﻋﻤﻞ ﻫﻴﭻ ﺗﻔﺎﻭﺗﻰ ﻧﺪﺍﺭﺩ، ﻟﻴﻜﻦ ﺁﻥ ﻳﻚ ﺑﺎﺭ ﺁﻥ ﻋﻤﻞ ﻣﻌﺮﺍﺝ ﺍﻟﻰ ﺍﻟﻠﻪ ﻛﻨﺪ ﻭ ﺻﻮﺭﺗﺶ ﻣﻠﻜﻮﺕ ﺍﻋﻠﻰ ﺍﺳﺖ، ﻭ ﺩﻳﮕﺮﻯ ﺑﺎ ﺁﻥ ﻋﻤﻞ ﺑﻪ ﺟﻬﻨﻢ ﺳﻘﻮﻁ ﻛﻨﺪ ﻭ ﺻﻮﺭﺗﺶ ﻣﻠﻜﻮﺕ ﺍﺳﻔﻞ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﺯ ﺷﺪﺕ ﻇﻠﻤﺖ ﺷﺒﻴﻪ ﻧﺪﺍﺭﺩ.
➖ ﺑﻮﺍﺳﻄﻪ ﭼﻨﺪ ﻗﺮﺹ ﻧﺎﻥ ﺟﻮﻳﻦ ﻛﻪ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻋﺼﻤﺖ (ﻉ) ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺧﺪﺍ ﻣﻰ ﺩﻫﻨﺪ، ﭼﻨﺪﻳﻦ ﺁﻳﻪ ﺧﺪﺍﻯ ﺗﻌﺎﻟﻰ ﺩﺭ ﻣﺪﺡ ﺁﻧﻬﺎ ﻓﺮﻭ ﻣﻰ ﻓﺮﺳﺘﺪ. ﺟﺎﻫﻞ ﮔﻤﺎﻥ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ ﺩﻭ ﺳﻪ ﺭﻭﺯ ﮔﺮﺳﻨﮕﻰ ﻭ ﻏﺬﺍﻯ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻓﻘﺮﺍ ﺩﺍﺩﻥ ﺍﻣﺮ ﻣﻬﻤﻰ ﺍﺳﺖ. ﺑﺎ ﺍﻳﻦ ﻛﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﺍﻳﻦ ﻗﺒﻴﻞ ﺍﻋﻤﺎﻝ ﺍﺯ ﻫﺮ ﻛﺲ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ ﺻﺎﺩﺭ ﺷﻮﺩ ﻭ ﭼﻴﺰ ﻣﻬﻤﻰ ﻧﻴﺴﺖ، ﺍﻫﻤﻴﺖ ﺁﻥ ﺑﻪ ﻭﺍﺳﻄﻪ ﻗﺼﺪ ﺧﺎﻟﺺ ﻭ ﻧﻴﺖ ﺻﺎﺩﻗﺎﻧﻪ ﺍﺳﺖ. ﺭﻭﺡ ﻋﻤﻞ ﻗﻮﻯ ﻭ ﻟﻄﻴﻒ ﻭ ﺍﺯ ﻗﻠﺐ ﺳﻠﻴﻢ ﺻﺎﻓﻰ ﺻﺎﺩﺭ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺩﺍﺭﺍﻯ ﺍﻳﻦ ﻗﺪﺭ ﺍﻫﻤﻴﺖ ﺍﺳﺖ.
?? منبع
چهل حدیث امام خمینی (ره)
کنترل نفس…
? یکی از فضلا می گوید: در یکی از روزهای رمضان از مرحوم حاج شیخ عباس قمی خواهش کردیم که در مسجد گوهرشاد نماز جماعت برپا کند و امامت آن را بپذیرد. اصرار و خواهش ما را پذیرفت و نماز ظهر و عصر در یکی از شبستان های آن جا اقامه شد.
? هر روز جمعیت نمازگزاران فزونی می یافت. هنوز به ده روز نرسیده بود که مردم اطلاع یافتند و جمعیت فوق العاده زیاد شد.
? یک روز پس از اتمام نماز ظهر آیت اللّه حاج شیخ عباس قمی به من که نزدیک ایشان بودم، گفتند: من امروز نمی توانم نماز عصر بخوانم. از مسجد رفتند و دیگر آن سال را برای نماز جماعت نیامدند.
? چون خدمت ایشان رسیدم و از علت ترک نماز جماعت پرسیدم، گفتند: حقیقت این است که در رکوع رکعت چهارم متوجه شدم که صدای اقتداکنندگان که پشت سر من هستند و می گفتند: یا الله یا الله، از محلی دور به گوش می رسید و این صداها مرا متوجه کرد که جمعیت زیادی برای نماز آمده است و این، مرا شادمان کرد و خوشم آمد.
? بنابراین من برای امامت نماز جماعت شایسته نیستم و اهلیّت ندارم
????????????
کاسرالدین شاه
????????????
در بين راه مسجد تا منزل آيةالله میرزا محمد جواد حسین آبادی (بيدآبادي) ميخانه اي بود که توسط ارمني مذهب اداره مي شد و مشروبات الکلي دربار ناصرالدين شاه را تأمين مي کرد.
آيةالله بيدآبادي از باب نهي از منکر و از سر دلسوزي، هر از گاهي مدير ميخانه را، از اين کار شرم آور نهي مي کرد. اما صاحب ميخانه اعتنایی نمی کرد.
.
بالاخره آيةالله بيدآبادي تصميم ديگري گرفت. يک روز پس از اتمام نماز با اهالي مسجد - در حالي که دو فرزند آقا هم در ميان آن ها ديده مي شدند - به طرف ميخانه مذکور به راه افتادند. دقايقي بعد، مردم به در مغازه شراب سازي رسيدند و همگي وارد مغازه شدند. در اولين فرصت، خود آيةالله بيدآبادي خمره ي بزرگ شراب را که بيش از همه چشم آزار بود به چاهي که در آنجا بود سرازير ساخت.
مردم همه به پيروي از ایشان همه ظرفهاي شراب را در چاه خالي کردند، اما چون آقا دستور داده بود که از شکستن ظرفها خودداري کنند تمام ظرفها سالم ماند.
شاه در کاخ خود مشغول خوشگذراني بود که ناگهان دربان مخصوص، پس از اجازه گرفتن وارد شد و در حالي که رنگ از صورتش پريده بود گفت: «قربان! خبر آورده اند که عده اي به مغازه آقاي «کنت» حمله کرده و تمام شرابها را در چاه خالي کرده اند»! شاه از شنيدن اين خبر به شدت برآشفته شد. از جاي خود برخاست و پرسيد: «چه کسي مرتکب چنين عملي شده؟ فورا او را بياوريد!» - قربان! شيخ ميرزا محمد جواد حسین آبادی (بيدآبادي) به همراه عده اي از اهالي مسجدش
شاه که از شدت ناراحتي رنگ صورتش برافروخته شده بود، فوري براي ايشان پيغام اعتراض فرستاد. اما آيةالله در جواب شاه اعلام کرد که اين عمل را به عنوان يک وظيفه ي شرعي انجام داده است و خطاب به ناصرالدين شاه پيغام داد
«گمان مي کردم که تو ناصرالدين (حامي دين) هستي ولي حالا فهميدم که تو کاسرالدين (شکننده ي دين) هستي»
شاه که اين موضوع برايش بسيار گران آمده بود، دستور پيگرد آيةالله بيدآبادي را صادر کرد و چون ايشان مطلع شد که شاه هنوز متنبه نشده و چنين دستوري داده است با اينکه در تهران به حال تبعيد به سر مي برد، تصميم گرفت هر طور شده به اصفهان برگردد.
پسر بزرگ (کاسرالدین)شاه و حاکم آن روز اصفهان بود که «ظل السلطان» خوانده مي شد تا اين خبر را شنيد، انديشناک شد. حاکم اصفهان مطمئن بود که با ورود آيةالله بيدآبادي به اصفهان، خواب راحت از چشم ستمگران بويژه از چشم خود او ربوده خواهد شد. براي همين با اصرار به شاه اعلام کرد که رفتن آيةالله بيدآبادی به اصفهان از تهران به اصفهان به صلاح تاج و تخت نيست!
از اين رو سراج الملک، مأمور شد تا آيةالله بيدآبادي را به هر وسيله ي ممکن از بازگشت به اصفهان منصرف سازد. سراج الملک نزد آيةالله بيدآبادي آمده، از ايشان خواهش کرد که در تهران بماند و قول داد که هر چه آيةالله بفرمايد همان را اجرا کنند!
آيةالله بيدآبادي فرمود: «اگر اين محل فساد - ميخانه - خريداري و به مسجد تبديل شود من از مراجعت به اصفهان صرف نظر مي کنم.» سراج الملک هم بي درنگ آن محل را خريد و تبديل به مسجد کرد و اين گونه بود که شرابخانه اي به برکت نماز جماعت، مسجد شد و اولين نماز جماعت هم توسط آيةالله بيدآبادي در آنجا اقامه گرديد. و مسجد هم به «مسجد سراج الملک» نامگذاري شد و هنوز هم اين بيت بر سر در آن نقش بسته است:
حسن توفيق بين که مسجد کرد
سطح ميخانه را سراج الملک
برآوردن حاجت مردم ?
ميمون بن مهران گفت نزد امام حسن عليه السلام نشسته بودم كه مردي آمد و گفت : اي فرزند پيامبر صلي الله عليه و آله فلان شخص از من طلبي دارد ولي من پولي ندارم ، براي همين او مي خواهد مرا زنداني كند .
امام فرمود : در حال حاضر مالي ندارم كه بدهي تو را بدهم ؛ او عرض كرد : پس شما كاري كنيد كه او مرا زنداني نكند .
امام در حالي كه در مسجد مشغول عبادت (اعتكاف ) بود ، كفشهاي خود را به پا كرد . من گفتم اي فرزند رسول خدا مگر فراموش كرديد كه در حال اعتكاف هستيد (و نبايد از مسجد خارج شد) ؟ فرمود :
فراموش نكرده ام اما از پدرم شنيده ام كه رسول الله مي فرمود : كسي كه در بر آوردن حاجت برادر مسلمان خود بكوشد ، مانند كسي است كه نه هزار سال ، روز را به روز و شب را به عبادت مشغول بوده است.
?روایت ها و حکایت ها ۱۲۲
✳️ خدمت به خلق
عبادت در دین اسلام هم جنبه فردی دارد و هم جنبه اجتماعی، شاید مهمترین عبادت اجتماعی، خدمترسانی به مسلمین و باز کردن گره از زندگی آنان باشد بر همین اساس است که ائمه (ع) همواره به دنبال خدمت به جامعه و تزریق آسایش به مؤمنین بودند.
? آیه:تَعَاوَنُواْ عَلَى الْبرِّ وَالتَّقْوَى مائده/2
در هر كار خير و تقوا يكديگر را يارى دهيد
? حکایت؛ پسر مرحوم حاج شیخ حسنعلی اصفهانی میگوید: پدرم در کلیه ساعات روز و شب برای رفع حوائج حاجتمندان و درماندگان آماده بودند، روزی عرضه داشتم خوب است برای مراجعه مردم وقتی مقرر شود تا بیوقت مزاحمتان نشوند، فرمود پسرم: «لیس عند ربنا صباح و لا مساء» (آن کس که برای رضای خدا به خلق خدمت میکند، نباید که وقتی معین کند)
مرحوم پدرم در ابتدای شبها پس از اتمام فریضه به نگارش پاسخنامهها و انجام خواستههای مراجعان مشغول و سپس مدتی به مطالعه میپرداختند. از نیمههای شب تا طلوع آفتاب به نماز و ذکر و نوافل و تعقیبات سرگرم بودند، پس از طلوع خورشید اندکی استراحت میکردند و بعد از آن تا ظهر به ملاقات و گفتگو با مراجعان و تهیه و ساخت دارو برای بیماران مینشستند و عصرها برای تدریس به مدرسه میرفتند و پس از آن نیز به پاسخ گوئی و رفع نیازمندیهای محتاجان و گرفتاران مشغول بودند و در تمام سال پس از طلوع آفتاب و یا ساعتی در بعدازظهر استراحتی کوتاه میفرمودند.
روزی یکی از سادات محترم مشهد برای ایشان سجاده و رختخوابی هدیه فرستاد، در جواب فرموده بودند: سجاده را به خاطر سیادت شما که رعایت حرمتش را بر خود واجب میدانم، میپذیرم ولی به رختخواب نیازم نیست، زیرا که بیست و پنج سال است که پشت و پهلو بر بستر استراحت ننهادهام1⃣
چو غنچه گرچه فروبستگی است کار جهان
تو همچو باد بهاری گِره گشا می باش 2⃣
?پی نوشت
1⃣با اقتباس و ویراست از کتاب نشان از بی نشانها
2⃣ حافظ
خدمتگزاري جن ها برای امامان (علیه السلام)
✅سدير صيرفي مي گويد: امام باقر (علیه السلام) مرا براي انجام اموري، مأمور كرد، من سوار بر شتر، حركت كردم و هنگامي كه به (دره و روحاء) رسيدم…
✳️شخصي را به صورت انساني ديدم كه خود را به پارچه اي پيچيده بود، گمان كردم تشنه است، به سويش رفتم و ظرف آب به او دادم.
?گفت: نيازي به آب ندارم، نامه اي به من داد كه مهرش هنوز تر بود، نگاه كردم ديدم مهر امام باقر (علیه السلام) است، به او گفتم: كي در نزد صاحب اي نامه بودي؟
?گفت: همين لحظه.
در نامه مطالبي بود كه امام باقر (علیه السلام) به من دستور آن را داده بود، در همان لحظه، تا نگاه به نامه رسان كردم، كسي را نديدم.
✳️ وقتي كه امام باقر (علیه السلام) به مدينه آمد به محضرش رفتم و عرض كردم: مردي در فلان محل نامه شما را به من رسانيد كه هنوز مهرش تر بود او چه كسي بود؟
?امام باقر فرمود:
اي سدير! ما خدمتگزاراني از طايفه جن داريم، هر گاه كاري را خواستيم تا با سرعت انجام شود، آنها را براي انجام آن كار مي فرستيم
???????????
?اصول کافی ، باب ان الجن يأتيهم … حديث 4، ص 395-ج 1