سخنران:سید حسین مومنی
?موضوع:عابربانک ها را دیده اید؟!
لقمان به پسرش می فرماید:
اگر سخن گفتن نقره است سکوت طلاست!
عابربانک ها را دیده اید که دیگر برایش یک رمز نمی گذارند بلکه دو رمز می گذارند.
می فرمایند چطور مراقب حفظ درهم و دینارت هستی از زبانت به مراتب بیشتر باید مراقبت به عمل بیاوری.
به خاطر باز شدن بیجای زبان ضررهای زیادی متوجه انسان می شود.
راهکار این است که تا لازم نشده آدم نباید سخن بگوید.
لقمان به پسرش می فرماید اگر سخن گفتن نقره است سکوت طلاست!
سخنران: حجت الاسلام احمد دارستانی
?موضوع:حضرت بقیه الله (عج)
امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) می فرمایند:
من همانند باران هستم برتمام اهل دنیا می بارم، من همانند خورشید هستم بر تمام خانه های اهل عالم از یهودی و مسیحی و زرتشتی و… تا مسلمان می بارم. من مظهر رحمت خداوند هستم.
کسی که روز و شب امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را صدا زد ولی ایشان را زیارت نکرد، امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) می فرمایند به این سه دلیل توفیق زیارت پیدا نکردند:
1- فراموش کردن ضعفا و فقرا
2- فراموش کردن فامیل، یکی از چیزهایی که عمر را کوتاه می کند و فقر می آورد قطع صله ی رحم است.
3- به مال و اموال اضافه کردن
موضوع:التماس دعاء یعنی چه؟
ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺑﻪ ﻣﻮسی ﻓﺮﻣﻮﺩ : یا موسی ﺑﺎ ﺯﺑﺎنی ﺩﻋﺎ ﻛﻦ ﻛﻪ ﺑﺎ ﺁﻥ ﮔﻨﺎﻩ ﻧﻜﺮﺩﻩ ﺍی ﺗﺎ ﺩﻋﺎﻳﺖ ﻣﺴﺘﺠﺎﺏ ﺷﻮﺩ !
ﻣﻮسی ﻋﺮﺽ ﻛﺮﺩ : ﭼﮕﻮﻧﻪ؟
ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻓﺮﻣﻮﺩ : ﺑﻪ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﺑﮕﻮ ﺑﺮﺍﻳﺖ ﺩﻋﺎﻛﻨﻨﺪ ﭼﻮﻥ ﺗﻮ ﺑﺎ ﺯﺑﺎﻥ ﺁﻧﺎﻥ ﮔﻨﺎﻩ ﻧﻜﺮﺩﻩ ﺍی !!
(( و این است فلسفه ی التماس دعا))
” در این روز ها و شب ها
نگاهمان ﺑﻪ ﺩﻋﺎهاﯾﺘﺎﻥ است…”
التماس دعا
کاری که میدانید خیر است و یقین دارید از شرع و مورد رضای خدا و صاحب شرع است، انجام دهید تا به کار خیر دیگر موفق شوید. ✨
?با نور اعمال، تاریکیهای راه روشن میشود، ولی ما میآییم و سؤال میکنیم که اگر اختیاراً نخواهیم خوب شویم، چه کار کنیم؟!
?در محضر بهجت، ج۳، ص۲۱۶
?اثر یک تذکر.
بانوی جوانی می نویسد:
د?ر دوران کودکی، بسیار حساس و خجالتی بودم. از طرفی و زنم بیش از حد معمول بود و گونه هایم مرا بیش از آنچه بودم، چاق نشان می داد. هرگز به مجالس میهمانی نمی رفتم و تفریحی نداشتم. در مدرسه حتی در ورزش شرکت نمی کردم. حس می کردم با دیگران فرق دارم و موجودی نامطلوب و زاید هستم. وقتی بزرگ شدم، با مردی که چند سال از خودم بزرگ تر بود ازدواج کردم و باز به همان وضع روحی باقی ماندم. بستگان شوهرم افرادی با وقار و دارای اعتماد به نفس بودند و من هر چه کوشش می کردم مانند آنها شوم نمی توانستم. تمام این مسائل دست به دست هم داد و مرا به یأس و ناامیدی کشاند تا جایی که به فکر خودکشی افتادم. اما یک تذکر، مرا دگرگون ساخت و نجات داد. روزی مادر شوهرم درباره طرز پرورش بچه های خود صحبت می کرد و می گفت: من همیشه اصرار دارم بچه هایم آن گونه که هستند و برای آن آفریده شده اند باشند.
‼️این سخن در من به سختی اثر کرد و دانستم که هنوز خود را نشناخته ام و همه بدبختی هایم برای هیمن است که می خواهم خود را در قالبی بریزم که برای آن ساخته نشده ام.
?محمد جعفر امامی، بهترین راه غلبه بر نگرانیها و ناامیدیها، ص 182