آن چیزی که می تواند همه هوا و هوسها را یکجا ریشه کن کند وانسان را به تزکیه وتهذیب نفس برساند، یاد مرگ است.
?کمی مثل ایت الله بهجت رحمه الله
نجاری بود که زن زیبایی داشت
که پادشاه را مجذوب خود کرده بود
پادشاه بهانه ای از نجار گرفت و حکم اعدام او را صادر کرد و گفت نجار را
فردا اعدام کنید
نجار آن شب نتوانست بخوابد .
همسر نجار گفت :
مانند هر شب بخواب .
پروردگارت يگانه است و درهای گشايش بسيار
کلام همسرش آرامشی بر دلش ايجاد کرد و چشمانش سنگين شد و خوابيد .
صبح صدای پای سربازان را شنيد.
چهره اش دگرگون شد و با نا اميدی، پشيمانی و افسوس به همسرش نگاه کرد که دريغا باورت کردم .
با دست لرزان در را باز کرد و دستانش را جلو برد تا سربازان زنجير کنند.
دو سرباز با تعجب گفتند :
پادشاه مرده و از تو میخواهيم تابوتی برايش بسازی .
چهره نجار برقی زد و نگاهی از روی عذرخواهی به همسرش انداخت .
فکر زيادی انسان را خسته می کند .
درحالی که خداوند تبارک و تعالی مالک و تدبير کننده کارهاست
ساعت زندگیت را به افق آدمهای ارزان قیمت کوک نکن
یا خواب می مانی
یا از زندگی عقب
در هر شرایطی امیدت را به خدا از دست نده و هر لحظه منتظررحمت بی کرانش باش.?❤️❤️
آیت الله کشمیری:
ذکر (( لا حول ولا قوه الا بالله)) روزی صد مرتبه ؛ برای دور نمودن هفتاد نوع بلا ، که آسان ترین آن غم واندوه است ،بسیار نافع می باشد.
همیشه دواصل رادرزندگی خود
به یادداشته باشید:
١-جسارت در بیان عقیده
٢-شجاعت در پذیرش اشتباه
رهبرانقلاب: باذنالله از مذاکرات ضرر نمیکنیم بلکه تجربهای در اختیار ملت قرار میگیرد که مثل تجربه تعلیق موقت غنیسازی در سالهای ۸۲ و ۸۳، ظرفیت فکری و تحلیلی مردم را بالا خواهد برد.
دل نوشته
اندکی درنگ
مادر روی کاناپه کنار اتاق لمید و از خستگی آهی کشید
خستگی کارهای روزمره
کارهایی که او به عشق خانواده اش عاشقانه انجام میداد
ودر فکر خوش بزرگ شدن فرزندانش لحظات را میگذراند
در همین احوالات بود که فرزند کوچکش را صدا زد و از او خواست که لیوان آبی برایش بیاورد
فرزند نگاهی به حالت لمیده مادر کرد وگفت فکر کردی فرمانروایی!!!
آری مادر فرمانروا بود ؛فرمانروایی که دیگر تکرار نمیشود ؛ فرمانروای آسمانی؛ فرمانروایی که به یمن وجودش بهشت را زیر پاهایش فرش کرده اند
او فرمانروا بود ,,فرمانروایی که همیشه خدمتگزار بود!!
خواستگارے خواهر من!!
اومدہ بود مرخصے بگیرہ ، یہ نگاهے بهش ڪرد ، گفت : ” میخواے برے ازدواج ڪنے ؟ ”
گفت :
” بلہ میخوام برم خواستگارے ”
– خب بیا خواهر منو بگیر !
گفت :
” جدے میگے آقا مهدے ”
– بہ خانوادت بگو برن ببینن اگر پسندیدن بیا مرخصے بگیر برو !
اون بندہ خدا هم خوشحال دویدہ بود مخابرات تماس گرفتہ بود !
بہ خانوادش گفتہ بود :
” فرماندہ ے لشڪرمون گفتہ بیا خواهر منو بگیر ، زود برید خواستگاریش خبرشو بہ من بدید ! بچہ هاے مخابرات مردہ بودن از خندہ!
پرسیدہ بود :?
” چرا میخندید؟ خودش گفت بیا خواستگارے خواهر من ! ”
گفتہ بودن :
” بندہ خدا آقا مهدے سہ تا خواهر دارہ، دوتاشون ازدواج ڪردن ، یڪیشونم یڪے دوماهشہ !! ”
?شهید مهدے زین الدین
یکی از شاگردان شیخ رجبعلی خیاط، سیدی بود که شغلش فروش لباس های دوخته شده مانند کت شلوار ??بود.
? در آن زمان در خارج از کشور دو تا کارخانه بود که پارچه تولید می کردند و از نظر اهل خبره محصول این دو کارخانه از نظر جنس با یک دیگر هیچ فرقی نداشت. جز این که ?یکی از آن دو تبلیغات زیادی داشت؛ ?دیگری تبلیغات چندانی نداشت. اکثر مردم به سراغ محصولات کارخانه پر تبلیغات می رفتند.
? لباس هایی که این سید تهیه می نمود، از پارچه آن کارخانه کم تبلیغات بود ولی کسی متوجه نمی شد.?
✨روزی شیخ رجبعلی، در مغازه او نشسته بود. جوانی آمد و لباسی خرید و رفت. شیخ خنده ای می کند☺️ و سپس به شاگردش می گوید: علت خنده ام را نمی پرسی؟ می گوید: نمی دانم، بفرمایید به چه علت خندیدید؟!?
شیخ رجبعلی در جواب می گوید: مردم نمی دانند که این دو کارخانه، محصولاتش عین یک دیگر است. این جوان ?که لباس را از تو خرید، با خیال و ذهنیت آن کارخانه پر تبلیغات آمده بود! سزاوار بود که به او می گفتی که این پارچه از چه کارخانه ای است!
خنده ام از این بود که وقتی جوان لباس را خرید و رفت، #شیطان آمد و در اطراف تو چرخی زد و تشکر کرد و رفت! ???
❌ مراقب تشکرهای شیطان باشیم?
✍️ منبع: نشریه نسیم وحی، شماره 22
عبادت وعمل بدون اخلاص و از روی ریا و برای جلب توجه مردم مانند ساختن خانه ای بر روی رمل وشن است که هیچگونه دوامی ندارد وفقط حسرت و خستگی را برای انسان باقی می گذارد.
رنج گناه ?
گناه هرچقدر هم لذت بخش باشد تمام میشود بعداز ده دقیقه فروکش میکند اما رنج گناه برای همیشه در دل انسان میماند.
-پسر شیخ عباس قمی(صاحب مفاتیح) نقل کرده که چند دقیقه آخر عمر پدرم بود دیدیم بسیار ناراحت ونگران است واز چیزی رنج میبرد گفتم پدر چرا در این لحظات اینقدر ناراحتی؟
گفت:من در ایام جوانی مکه رفته بودم یکی از علمای اهل سنت از من پرسید آیا درست است که شما به خلفا لعن میفرستید؟ من برای اینکه او نسبت به شیعه بد بین نشود به دروغ گفتم نه لعن نمیفرستیم.
پسرم الان که عمر من تمام شد من نگرانم در درگاه الهی جواب آن دروغ را چگونه بدهم.
بااینکه شیخ عباس قمی از روی تقیه این دروغ را گفته باز نگران است.