چشم و گوشمون باز نشد که هیچ ....بماند
14 تیر 1398
چند روز بعد از عملیات بود، یه نفر رو دیدم که کاغذ و خودکار دستش بود
هر جا میرفت همراه خودش میبرد
از یکی پرسیدم: این بچه چشه؟
گفت: آر پی جی زن بوده، توی عملیات اون قدر آر پی جی زده که دیگه نمیشنوه؛ باید براش بنویسی تا بفهمه.
گوشهاش رو داد تا چشم و گوشمون باز بشه!
چشم و گوشمون باز نشد که هیچ ….بماند