«ما از پناه امام هشتم به جای دیگری نمیرویم.».
?زمانی نویسنده مشهوری بوسیدن ضریح امامان علیهم السلام و این قبیل احترام نهادنها را تشنیع میكرد. وقتی سخن او را به علامه طباطبایی در حرم رضوی علیه السلام عرض كردند، ایشان فرمود: «اگر منع مردم نبود، من از دم مسجد گوهرشاد تا ضریح، زمین را میبوسیدم.»
.
.
?روزی در صحن حرم امام رضا علیه السلام شخصی به علامه [كه اصلاً اذن نمیداد كسی دست ایشان را ببوسد] عرض كرد: «از راه دور آمدهام و میخواهم دست شما را ببوسم.» علامه فرمود: «زمین صحن را ببوس كه از سر من هم بهتر است
.
.
?ایشان میگفت: «من به حال این مردم كه این طور عاشقانه ضریح را میبوسند، غبطه میخورم…
.
.
?یك بار علامه طباطبایی میخواستند به روضه رضوی علیه السلام مشرف شوند. به ایشان عرض شد: « آقا! حرم شلوغ است؛ وقت دیگری بروید! » فرمودند: «خوب، من هم یكی از شلوغها! » و رفتند. مردم هم كه ایشان را نمیشناختند تا راهی برایشان بگشایند و در نتیجه، هر چه سعی كردند دستشان را به ضریح مبارك برسانند، نشد و مردم ایشان را به عقب هل دادند. وقتی بازگشتند، اطرافیان پرسیدند: «چطور بود؟» فرمودند: «خیلی خوب بود! خیلی لذت بردم! »
.
.
?و نیز میفرمودند: «انسان هنگامی كه وارد حرم رضوی علیه السلام میشود، مشاهده میكند كه از در و دیوار حرم آن امام رأفت میبارد.»
.
.
?ایشان هر ساله به مشهد مشرف میشد حتی در پنج شش ماه آخر عمر با همه كسالتی كه داشت به مشهد مشرف شد. یكی از بستگان نزدیك ایشان میگفت:
.
«با آغوش باز با آن كهولت سن و كسالت، جمعیت را میشكافت و با علاقه ضریح را میبوسید و توسل میجست كه گاهی به زحمت او را از ضریح جدا میكردیم…»
.
.
?فرزند ایشان نقل میكردند: در سال آخر حیاتشان به دلیل كسالتی كه داشتند و بنا به تأكید و توصیه پزشكِ مخصوص نمیخواستیم كه ایشان به مشهد مقدس بروند. ولی ایشان اصرار داشتند و رفتند.
.
پس از مراجعت از مشهد، به ایشان گفتم سرانجام به مشهد رفتید، فرمود: «پسرم جز مشهد كجاست كه آدم بتواند دردهایش را بگوید و درمانش را بگیرد؟»
.
.
?علامه طباطبایی وقتی به مشهد، مشرف میشد، از وی تقاضا میكردند كه در خارج از مشهد چون طُرقبه و … به دلیل اعتدال هوا، سكونت داشته باشند و گه گاهی برای زیارت مشرف گردد. ایشان ابداً قبول نمیكرد و میفرمود: «ما از پناه امام هشتم به جای دیگری نمیرویم.».