قدر دان باشیم
04 آذر 1398
زنی در گذشته وجوانی خواستگار سمجی داشت که او را نپذیرفت و رد کرد.
مدت ها گذشت و زن با مردی دیگر ازدواج کرد و صاحب جلال و شوکتی شدند.
روزی از کناری میگذشتند که زن خواستگار سمج را در حال فقر وگدایی دید.
همسرش به او رو کرد و گفت چه شانسی آوردی که من همسرت شدم وگرنه روزگارت این بود.
زن با کمال متانت گفت تو چه شانسی آوردی که من را به دست آوردی و از حمایت و پشتیبانی من بهره مند شدی وگرنه عاقبتت همچو او بود.
قدر خوبیهای خودمون و دیگران را بدونیم.