اثر نفرین مادر چند بچه یتیم
آیت اللَّه خزعلی میفرمودند: پاسبانی برای من نقل کرد که: زنی بچّههای یتیم داشت و برای امرار معاش خود باقلا میفروخت. روزی به او گفتم: بساط خود را جمع کن. گفت: نمیکنم، چون بچّههای یتیم دارم.
من از جمع کردن بساط او منصرف شدم، ولی رفیقی داشتم که به سراغ او رفت و گفت: جمع کن. زن گفت: نمیکنم.
رفیق پاسبانم با لگد، دیگ باقلای او را روی زمین ریخت. پس از این جریان رفیق من پا درد شدید گرفت به نحوی که هرچه معالجه کرد، خوب نشد.
عاقبت تصمیم گرفت به کربلا برود. وقتی به کربلا رسید، شب بود، هنگامی که صبح شد گفت: اثاث را بردارید تا به وطن برگردیم
به او گفتند چرا؟ گفت: حضرت عبّاس علیه السلام را دیشب در خواب دیدم و به من فرمود: به بچههای یتیم آنطور میکنی و بعد به اینجا میآیی؟ اگر به حرم من بیایی، تو را مکافات میکنم. رفیقم زیارت نکرده برگشت.
روزی به نزد من آمد و گفت: فلانی! میتوانی آن زن را پیدا کنی؟ من تفحص کردم و بالاخره آن زن را پیدا کردم. رو به او کرده و گفتم یادت هست روزی پاسبانی با تو چه کرد؟ گفت: آری. هر شب او را نفرین میکنم که از پایش خیری نبیند.
با او صحبت کردم تا او را به درِ خانه رفیق پاسبان خویش آوردم تا او از آن زن عذرخواهی کند. رفیق پاسبان با دیدن زن، از او تقاضای عفو و گذشت کرد و آن زن با بزرگواری خود از او درگذشت
روزنه هایی از عالم غیب
مولف آیت الله خرازی
فداها ابوها
روزی عده ای از شیعیان وارد مدینه شدند و پرسش هایی داشتند که می خواستند از محضر امام کاظم علیه السلام بپرسند.
امام کاظم علیه السلام در سفر بودند.
پرسش های خود را نوشته و به دودمان امامت تقدیم نمودند.
چون عزم سفر کردند، برای پاسخ پرسش های خود به منزل امام شرفیاب شدند.
امام کاظم علیه السلام مراجعت نفرموده بود و آنها امکان توقف نداشتند.
از این رو حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ آن پرسش ها را نوشتند و به آنها تسلیم نمودند.
آنها با مسرت فراوان از مدینه منوره خارج شدند.
در بیرون از مدینه با امام کاظم علیه السلام روبرو شدند و داستان خود را برای آن حضرت شرح دادند.
هنگامی که امام پرسش های آنان و پاسخ های حضرت معصومه سلام الله علیها را ملاحظه کردند، سه بار فرمودند فداها ابوها» یعنی «پدرش به قربانش باد
باتوجه به این که حضرت معصومه سلام الله علیها به هنگام دستگیری پدر بزرگوارش خردسال بود، این داستان از مقام بسیار والا و دانش بسیار گسترده آن حضرت حکایت می کند.
?? منبع
کشف اللئالی، آیت الله سید نصر الله مستنبط
عاقبت و فرجام ریاکاری
شخص مقدسی بود در روستایی شبی برای عبادت به مسجد رفت
مسجد خالی بود، دو رکعت نماز که به جا آورد، صدای خش خشی از گوشه های مسجد شنید، با خود گفت
پس من تنها در مسجد نیستم شخصی دیگر نیز هست.
سپس شیطان او را وسوسه کرد و شروع کرد با صدای بلندتر نماز خواندن،به خیال این که فردا آن ناآشنا، در ده و محلّه منتشر می کند که فلانی دیشب در مسجد تا صبح مشغول راز و نیاز بود و نماز نافله به جا می آورد!
این مقدس مآب به همین خیال ، حتی شب را هم به منزل نرفت و تا صبح مشغول نماز و راز بود. صبح که هوا روشن شد، وقتی که خواست از مسجد خارج شود، دید سگی نحیف و ضعیف از گوشه شبستان آمد و از در بیرون رفت!!
یک باره فهمید که همه آن خش خش ها، از این سگ بوده که از سرمای شب ، به داخل مسجد پناه آورده است.
و همه نماز نافله ها و گریه ها و اشکهای جناب مقدس هم برای رضایت سگ بوده است
منابع:
داستانهای حکیمانه در آثار استاد حسن زاده آملی، هیئت تحریریه انتشارات نبوغ؛
در محضر استاد، ص ۲۴٫
دستور مرحوم قاضی رضوان الله علیه در مواقع گرفتاریِ دنیوی و اُخروی?
جناب محترم حجّة الإسلام آقاى علّامه لاهيجانى انصارى نقل کردند روزى از ايشان مرحوم قاضی رضوان الله علیه پرسيدم كه در مواقع اضطرار و گرفتارى، چه در امور دنيوى و يا در امور اخروى و در بن بست كارها به چه ذكر مشغول شوم تا گشايش يابد؟
در جواب فرمودند پس از پنج بار صلوات و قرائت آية الكرسى، در دل خود بدون آوردن به زبان بسيار بگو: اللَهُمَّ اجْعَلْنِى فى دِرْعِكَ الْحَصينَةِ الَّتى تَجْعَلُ فِيها مَنْ تَشآءُ، تا گشايش يابد بار پروردگار من مرا در حصن و پناهگاه خود و در جوشن و زرهِ محكم خود قرار بده! در آن چنان جوشنى كه كسانى را كه بخواهى قرار ميدهى»
معاد شناسى،ج ۷ ص ۲۳۷
??????????
???
??
?
آيا تو افضلى يا موسى؟
از معمر بن راشد روايت شده است كه گفت: شنيدم امام صادق عليه السلام فرمود
يك يهودى خدمت پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله رسيد و در مقابل ايشان ايستاد و در حضرت خيره شد
حضرت رسول صلى الله عليه و آله فرمود: اى يهودى! حاجت تو چيست؟
آن يهودى گفت: تو افضل هستى يا موسى بن عمران؟ آن پيامبرى كه خداى متعال با او سخن گفت و بر او تورات را نازل كرد و عصاى (معجزه آسا) به او داد و دريا را براى او شكافت و براى او از ابر سايه فراهم كرد
پيامبر صلى الله عليه و آله به او فرمود: كه او كراهت دارد كه بنده، خود را تزكيه كند (و از خود تعريف نمايد)، ولى من مىگويم
هنگامى كه آدم آن خطا را مرتكب شد، توبه او اين بود كه گفت: «خدايا! بحق محمد و آل محمد مرا بيامرز»؛ و خدا هم او را آمرزيد
و هنگامى كه نوح سوار كشتى شد و ترسيد كه غرق شود گفت: «بارخدايا! بحق محمد و آل محمد مرا از اين خطر نجات ده»؛ و خدا او را نجات داد
و هنگامى كه ابراهيم در آتش انداخته شد گفت: «بارخدايا! بحق محمد و آل محمد مرا از اين آتش نجات بده»؛ و خداوند آتش را بر او سرد و امن فرمود.
و هنگامى كه موسى عصاى خود را انداخت در درونش وحشتى پديد آمد گفت: «بارالها! بحق محمد و آل محمد مرا از آن در امان قرار بده»؛ و خداى عزوجل فرمود: نترس تو پيروزى و تو از آنان بالاترى اى يهودى! اگر موسى مرا درك مىكرد يعنى در دوران پيامبرى من حضور مىداشت و به من و نبوتم ايمان نمىآورد نه ايمانش براى او مفيد بود و نه نبوتش
اى يهودى! و مهدى از زمره نوادگان من است كه هرگاه قيام و خروج نمايد عيسى براى يارى او فرود خواهد آمد و مهدى را براى امامت و نماز جماعت جلو مىاندازد و پشت سر او نماز مىخواند.
بحار الأنوار، ج ۱۶ ص ۳۶۶ ح ۷۲ به نقل از جامع الأخبار
?
کفاره گناه?
?ﭘﻴﺎﻣﺒﺮﻯ ﺍﺯ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮﺍﻥ ﺑﻨﻰ ﺍﺳﺮﺍﺋﻴﻞ ﺑﻪ ﺷﺨﺼﻰ ﮔﺬﺷﺖ ﻛﻪ ﺯﻳﺮ ﺩﻳﻮﺍﺭﻯ ﺟﺎﻥ ﺩﺍﺩﻩ ﺑﻮﺩ، ﻭ ﻧﻴﻤﻰ ﺍﺯ ﺑﺪﻧﺶ ﺭﺍ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﺍﺯ ﺩﻳﻮﺍﺭ ﺩﺭﻧﺪﻩ ﻭ ﺣﻴﻮﺍﻧﺎﺕ ﭘﺎﺭﻩ ﻛﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ. ﺍﺯ ﺁﻥ ﺷﻬﺮ ﮔﺬﺷﺖ ﻭ ﺑﻪ ﺷﻬﺮ ﺩﻳﮕﺮﻯ ﺁﻣﺪ ﻭ ﺩﻳﺪ: ﻳﻜﻰ ﺍﺯ ﺑﺰﺭﮔﺎﻥ ﺁﻥ ﺷﻬﺮ ﻛﻪ ﻣﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﻛﻔﻦ ﺩﻳﺒﺎﺝ ﺑﺮ ﺍﻭ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻭ ﺑﺮ ﺗﺎﺑﻮﺕ ﺯﺭ ﻗﻴﻤﺖ ﻧﻬﺎﺩﻩ ﻭ ﻋﻮﺩ ﻭ ﻋﻨﺒﺮ ﺑﺮ ﺟﻨﺎﺯﻩ ﺍﺵ ﻣﻰ ﺭﻳﺨﺘﻨﺪ ﻭ ﺟﻤﻌﻴﺖ ﺯﻳﺎﺩﻯ ﺩﺭ ﺗﺸﻴﻴﻊ ﺟﻨﺎﺯﻩ ﺍﺵ ﺷﺮﻛﺖ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ!! ﻋﺮﺽ ﻛﺮﺩ: ﺧﺪﺍﻳﺎ ﺗﻮ ﺣﻜﻴﻢ ﻋﺎﺩﻝ ﻫﺴﺘﻰ ﻭ ﺳﺘﻢ ﺭﻭﺍ ﻧﻤﻰ ﺩﺍﺭﻯ ﺍﺯ ﭼﻪ ﺭﻭ ﺁﻥ ﺑﻨﺪﻩ ﺍﺕ ﻛﻪ ﻫﺮﮔﺰ ﺷﺮﻙ ﻧﻴﺎﻭﺭﺩ، ﺁﻥ ﻃﻮﺭ ﺑﻤﻴﺮﺩ، ﻭ ﺍﻳﻦ ﺷﺨﺺ ﻛﻪ ﻫﺮﮔﺰ ﭘﺮﺳﺘﺶ ﻧﻨﻤﻮﺩﻩ ﺍﻳﻦ ﻃﻮﺭ ﺑﻤﻴﺮﺩ. ﺧﻄﺎﺏ ﺷﺪ: ﻫﻤﺎﻧﻄﻮﺭ ﻛﻪ ﮔﻔﺘﻰ ﻣﻦ ﺣﻜﻴﻢ ﻫﺴﺘﻢ ﻭ ﺳﺘﻢ ﺭﻭﺍ ﻧﻤﻰ ﺩﺍﺭﻡ، ﺍﻣﺎ ﺁﻥ ﺑﻨﺪﻩ ﮔﻨﺎﻫﺎﻧﻰ ﺩﺍﺷﺖ، ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﻧﻮﻉ ﻣﺮﺩﻥ ﻛﻔﺎﺭﻩ ﮔﻨﺎﻫﺎﻧﺶ ﺑﺎﺷﺪ، ﻛﻪ ﭘﺎﻛﻴﺰﻩ ﻧﺰﺩﻡ ﺁﻳﺪ. ﻭ ﺍﻳﻦ ﺷﺨﺺ ﻧﻴﻜﻮﻛﺎﺭﻳﻬﺎﺋﻰ ﺩﺍﺷﺖ، ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﭘﺎﺩﺍﺵ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺩﻧﻴﺎ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺑﺪﻫﻢ ﻭ ﭼﻮﻥ ﻧﺰﺩﻡ ﺁﻳﺪ ﻛﺮﺩﺍﺭ ﻧﻴﻜﻰ ﺑﺮﺍﻳﺶ ﻧﺒﺎﺷﺪ.
?? منبع
یکصد موضوع پانصد داستان علی اکبر صداقت
امام موسی کاظم علیه السلام فرمودند
سه دسته در روز قیامت، روزی که سایه و پناهی جزء سایه خداوند نیست، در سایه و پناه خدا هستند
1⃣ مردی که زمینه ازدواج برادر مسلمانش را آماده نماید
2⃣ مردی که به برادر مسلمانش خدمت کند
3⃣ کسی که سرّ برادر مسلمانش را بپوشاند
منبع
وسائل الشیعه، ج ۲۰ ص ۴۶
جمال العارفین ، میرزاجواد ملکی تبریزی:
? زمان می گذرد و لذت ها و رنج ها هم می گذرد و باید از آن ها بهره گرفت و از گذشته عمر برای باقی مانده عمر، درس عبرت آموخت.
?خداوند شب های جمعه تا سحر ندا می دهد: آیا حاجتمندی هست که حاجتش را بر آورم؟ عذر خواهی هست که خطایش را ببخشایم؟ خدا وعده داده اگر بنده “یا رب یا رب” بگوید، پاسخش را “لبیک بنده من” بدهد . چگونه ممکن است انسان معتقد به خدا، شب های جمعه تا صبح بخوابد و از فیض این شب چیزی نطلبد؟
?اسرار_الصلوة
بهترین بندگان خدا
سُئِلَ عَنْ خِيارِ الْعِبادِ، فَقالَ عليه السلام :
اَلَّذينَ اِذا اَحْسَنُوا اسْتَبْشَرُوا، وَاِذا اَساؤُوا اسْتَغْفَرُوا، وَ اِذا اُعْطُوا شَكَرُوا، وَ اِذَا ابْتَلَوْا صَبَرُوا، وَ اِذا غَضِبُوا عَفَوا.
از حضرت رضا عليه السلام درباره بهترين بندگان پرسيدند.
حضـرت فـرمــود:
آنان كه هرگاه نيكى مى كنند، خوشحال مى شوند،
هرگاه بدى مى كنند، استغفار مى كنند،
هرگاه چيزى به آنان داده مى شود، سپاس مى گويند،
هرگاه مبتلا و گرفتار مى شوند، شكيبايى مى كنند،
و هرگاه خشمگين مى شوند، عفو و گذشت مى كنند.
مسند الامام الرضا عليه السلام ، ج 1 ص 284.