چرایی علل زلزله در احادیث و ناهمگونی با علوم تجربی
تلاش عاجزانه برای تطبیق و تلفیق کامل بین مفاد احادیث و یافته های جدید علمی (که پیوسته در حال پیشرفت و تغییر است) تلاشی بی ثمر و اشتباه است؛ اگر چه علم ملکوتی ائمه و علم تجربی بشر، در یک مصداق خارجی، عینیت واحد می یابند، اما تطبیق علوم جزئی و یافته های ناتمام تجربی با قطعه ای از علوم الهی معصومین (علیه السلام) که کوتاه و مقطوع و پس از قرن ها، با احتمال اشتباه در نقل و احتمال در تحریف، به دست ما رسیده، بسیار مشکل است.
افق نگاه ائمه (علیه السلام) گسترده تر از افق نگرش علمی است. آنان عالم ملکوت و علل معنوی را در کنار علل مادی می نگرند و با بیان تمثیل، آن ها را بیان می کنند؛ آن هم برای مخاطب قرن اول اسلام! به طوری که نه آنان انکار کنند و نه ما دست خالی برگردیم، لذا مجبورند هم انسان کم فهم و بی اطلاع علمی را قانع کنند و هم اندیشه های پویا و پژوهشگر قرن های آینده را در کلمه کلمه بیاناتشان مجاب سازند و هدایت کنند.
با این مقدمه، بدیهی است که خیلی از مطالب، ممکن است برای ما عجیب و غیر علمی بنماید، ولی با گذشت زمان و پیشرفت علم، صحت آنها روشن گردد. مثل حرکت خورشید و گسترش آسمان که قرآن گفته بود و علم تازه کشف کرده است. در بیان زلزله، تشبیهات و تمثیلاتی بیان شده که فهم حقیقت آنها برای ما که فقط در قالب تنگ مادی و علوم تجربی می اندیشیم، سخت است، ولی ما به افق گسترده علم امام، بیشتر از چشم تنگ علم اعتقاد داریم.
حال این علل یا براساس مکاشفه علل ملکوتی و با نگاه به ملائکه موکل آرامش و اضطراب زمین، بیان شده و یا به دلیل تصدیق معارف ذهنی قبل از اسلام، که در ذهن و علم مردم عصر ظهور اسلام، رخنه کرده بود، اظهار شده است، تا بر اساس علوم خویش، ائمه را جاهل نخوانند