عاشقانه با خدا
????
??
? ?
? ? عاشقانه_ای_با_خدا
من عشق را آموخته بودم؛ اما به چه چیز عشق ورزیدن را نه؛ به دنیا عشق ورزیدم، به مال و منال عشق ورزیدم، به مدرسه عشق ورزیدم، به دانشگاه عشق ورزیدم. اما همه اینها بعد از مدت کمی جای خود را به عشق حقیقی و اصیل داد؛ یعنی عشق به تو. فهمیدم عشق به تو پایدار است و دیگر عشق ها، عشق های دروغین است… پس به عشق تو دل بستم.
بعد از چندی که به تو عشق ورزیدم به یکباره به خود آمدم. دیدم که من کوچک تر از آنم که عاشق تو شوم و تو بزرگ تر از آنی که معشوق من قرار بگیری. فهمیدم در این مدت که فکر می کردم عاشق تو هستم اشتباه می کردم. این تو بودی که عاشق من بودی و مرا به سوی خود می کشاندی.
اگر من عاشق تو بودم، باید یکسره به دنبال تو می آمدم. ولیکن وقتی توجه می کنم می بینم گاهی اوقات در دام شیطان افتاده ام؛ ولی باز به راه مستقیم آمده ام. حال می فهمم این تو بودی که عاشق بنده ات بودی و هر گاه او صید شیطان می شد، تو دام شیطان را پاره کردی. هر شب به انتظار او می نشستی تا بلکه یک شب او را ببینی. حالا می فهمم که تو عاشق صادق بنده ات هستی…
.
.
.
بخش هایی از دست نوشته های شهید ناصر باغانی