سفارشات و هدایای امام زمان علیهالسلام
سفارشات و هدایای امام زمان علیهالسلام
?آیة اللّه نجفی مرعشی می گوید: «در اقامتم در سامرّاء شبهایی را در سرداب مقدّس بیتوته کردم؛ آن هم شبهای زمستانی.
✨ در یکی از شبها آخر شب، صدای پایی شنیدم با این که درب سرداب بسته بود و قفل بود ترسیدم،
زیرا عدّه ای از دشمنان اهلبیت (علیه السلام) به دنبال کشتن من بودند.
⚡️ شمعی که همراه داشتم نیز خاموش شده بود.
?ناگاه صدای دلربایی شنیدم که سلام داد به این نحو:
«سلامٌ علیکم یا سیّد» و نام مرا برد.
✨جواب داده گفتم: «شما کیستید؟»
?فرمود: «یکی از بنی اعمام تو.»
گفتم: «درب بسته بود از کجا آمدی؟»
فرمود: «خداوند بر هر چیزی قدرت دارد.»
پرسیدم: «اهل کجایید؟»
فرمود: «حجاز.»
?سپس سیّد حجازی فرمود: «به چه جهت آمده ای اینجا در این وقت شب؟»
❄️گفتم: «به جهت حاجتهایی.»
فرمود: «برآورده شد.»
?سپس سفارش فرمود بر نماز جماعت و مطالعه در فقه و حدیث و تفسیر.
?و تأکید فرمود در صله رحم و رعایت حقوق استاد و معلّمین،
?و نیز سفارش فرمود به مطالعه و حفظ نهج البلاغه و حفظ دعاهای صحیفه سجّادیّه…
?از ایشان خواستم درباره من دعا فرماید. پس دست بلند کرده به این نحو دعایم کرد:
?«خدایا به حقّ پیغمبر و آل او، موفّق کن این سیّد را برای خدمت شرع و بچشان بر او شیرینی مناجاتت را و قرار بده دوستی او را در دلهای مردم و حفظ کن او را از شرّ و کید شیاطین، مخصوصاً حسد.»
☀️در بین گفتارش فرمود: «با من تربت سیّد الشّهداء (علیه السلام) است، تربت اصل که با چیزی مخلوط نشده.»
?پس چند مثقالی کرامت فرمود و همیشه مقداری از آن نزد من بود.
? چنانکه انگشتری عقیق نیز عطا فرمود که همیشه با من هست و آثار بزرگی را از اینها مشاهده کردم.
بعد از این، آن سیّد حجازی از نظرم غایب شد.»
????????????
? منبع
کتاب قبسات - منتخبات ابن العلم - منتقم حقیقی