سخاوت
گروهي از اهل يمن بر پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله وارد شدند. در ميان ايشان مردي بود كه سخن ورتر و در گفتگو با پيامبر شديدتر و تندتر بود. تا آنجا كه آن حضرت را به خشم در آورد و رگ پيشانيش از خشم پيچيده شد و رنگ چهره اش دگرگون گشت و چشم را متوجه زمين كرد.
◀️جبرئيل فرود آمد و گفت: پروردگارت به تو درود مي فرستد و مي فرمايد: اين مرد سخي است و به مردم اطعام مي دهد
◀️پس خشم پيامبر فرو نشست و سر برداشت و فرمود: اگر نه اين بود كه جبرئيل مرا از جانب خداي عزوجل خبر داد كه اهل سخاوت و اطعامي، تو را از خود مي راندم و عبرت ديگران مي ساختم!
◀️مرد يمني گفت: آيا خداي تو سخاوت را دوست دارد؟ فرمود: بلي، يمني گفت: اشهد ان لا اله الا الله و انك رسول الله به خدائي كه تو را به حق برانگيخت هيچ كس را از مال خود محروم نساختم.
?جامع السعادات ج 2 ص 115