داستانی از امام سجاد علیه السلام
امام زین العابدین علیه السلام جز با اشخاص ناشناس به مسافرت نمی رفتند.
☆روزی با گروهی که عازم حج بودند با این قرار که انجام خدمات
بر عهده حضرت باشد ،همسفر شدند…
در میان راه شخصی امام را شناخت و رو به سایرین کرد و گفت:
میدانید این همسفر شما کیست؟!
همراهان گفتند:نه نمی شناسیم!!!
مسافران تا امام را شناختند بر دست و پای امام بوسه زدند و گفتند
چرا با ما چنین کردید؟؟ اگر خطا و جسارتی از سمت ما سر میزدما
چه میکردیم؟چرا خود را معرفی ننمودید؟!
امام در پاسخشان فرمود:یک بار با گروهی همسفر شدم آنها
بخاطرنسبت من با رسول خدا بیش از اندازه به من لطف و
مهربانی میکردند ترسیدم شما هم مانند آنها رعایت کنید
به همین علت معرفی ننمودم.
“"منتهی الآمال/2/حضرت سجاد/6/1/"”