حکایت عبرت
07 تیر 1395
روزی لقمان به فرزندش گفت:
《ازفردایک کیسه باخودت بیاورودرآن به تعدادآدمهایی که دوست نداری وازآنان بدت می آیدپیازقراربده》
روزبعدفرزندهمین کارراانجام دادولقمان گفت:
《هرجاکه میروی این کیسه راباخودحمل کن》
فرزندش بعداز چندروزخسته شدوبه اوشکایت بردکه پیازهاگندیده و بوی تعفن گرفته است و این بوی تعفن من رااذیت میکند.
لقمان پاسخ داد:
《این شبیه وضعیتی است که توکینه دیگران رادردل نگه داری.این کینه،قلب و دلت رافاسدمیکند وبیشتراز همه خودت رااذیت خواهدکرد…