24 مهر 1400
شب اومد خونمون ,کلی با هم باز ی کردیم.خاله بازی و بدو بدو و….. با اصرار از مامانش خواست شب خونمون بخوابه…………… موقع خواب دیدم زیر لب های کوچکش چیزی را زمرمه میکند ………….. دقتم را زیاد کردم و دیدم… بیشتر »
2 نظر