23 تیر 1397
جواني نزد شیخی آمد واز او پرسيد: من جوان كـم سني هـستم امـا آرزو هـاي بزرگـي دارم و نميتوانم خـود را از نگاه كردن بـه دختـران جـوان منـع كـنم، چـاره ام چـيست؟ شیخ نيز كوزه اي پر از شير به او داد وبـه او توصـيه كـرد كـه كوزه را بـه سـلامـت به جـاي… بیشتر »
نظر دهید »