12 تیر 1397
اربابِ لقمان به او دستور داد که در زمینش ، برای او کنجد بکارد. ولی او جُو کاشت. وقتِ درو ، ارباب گفت : چرا جُو کاشتی؟ لقمان گفت : از خدا امید داشتم که برای تو کنجد برویاند.اربابش گفت : مگر این ممکن است؟! لقمان گفت : تو را می بینم که خدای تعالی را… بیشتر »
نظر دهید »