15 شهریور 1396
همسرم، شهید ڪمیل خیلے با محبتــ بود مثل یه مادرے کہ از بچہاش مراقبتــ میڪنه از من مراقبتـ میڪرد… یادمہ تابستون بود و هوا خیلے گرم بود خستہ بودم، رفتم پنڪہ رو روشن ڪردم وخوابیدم«من به گرما خیلی حساسم» خواب بودم واحساس کردم هوا خیلی گرم شده و متوجه… بیشتر »
نظر دهید »