منــــــــــــــاره
ويروس غير وحشتناك كرونا
ارسال شده در 4 اسفند 1398 توسط منــــــــــاره در به قلم زهرا

ديديد قبلا پست گذاشتم ترس برادر مرگ است.حالا وضع خيلي از افراد ما تو جامعه تقريبا همين طور هست!!!

راستي خدا كجاي زندگي ما هست؟گاهي خدا را فراموش ميكنيم.

تطمئن القلوب

گاهي كه كمي بيشتر………….

ما ملت هميشه در صحنه ايم ………خخخخخخخخ

حوادث مختلف را از سيل و زلزله و اغتشاش و آنفولانزا و…و… پشت سرگذاشتيم .

بايد به كرونا بگيم برو بابا كوچول  توچي مي گي

شوخي كردم يه دفعه بهش بر مي خوره واونوقت نميشه جلوش را گرفت و…………

كرو نا ،مرگ و مير،ترس 15 نظر »
جواب حل جدول
ارسال شده در 3 اسفند 1398 توسط منــــــــــاره در بدون موضوع

​داشتم جدول حل می کردم، یکجا گیر کردم:

 "حَلّٰالِ مشکلات است؛ سه حرفی?”

پدرم گفت: معلومه، «پول»

گفتم: نه، جور در نمیاد

مادرم گفت: پس بنویس «طلا»

گفتم: نه، بازم نمیشه.

تازه عروس مجلس گفت: «عشق»، گفتم : اینم نمیشه.

دامادمان گفت: «وام»، گفتم: نه.داداشم که تازه از سربازی آمده گفت: «کار»، گفتم: نُچ. 

مادربزرگم گفت: ننه، بنویس «عُمْر»، گفتم: نه، نمیخوره

هر کسی درمانِ دردِ خودش را میگفت، یقین داشتم در جواب این سؤال،

▪️پابرهنه میگوید «کفش»

▪️نابینا می گوید «نور»

▪️ناشنوا میگوید «صدا»

▪️لال میگوید «حرف»

و…

 اما هیچ کدام جواب کاملی نبود

 جواب «فَرَج» بود و ما هنوز باورمان نشده: تا نیایی گِره از کارِ بشر وا نشود…

         اللهم عجل لولیک الفرج…

3 نظر »
مولفه زندگي شاد
ارسال شده در 29 بهمن 1398 توسط منــــــــــاره در اخبار مدرسه

برگزاري نشست مهارت كلامي در خانواده

1 نظر »
مرگ تاجرانه
ارسال شده در 24 بهمن 1398 توسط منــــــــــاره در بدون موضوع

چند وقت این کلام رهبری بدجور مخیلم را به کار گرفته

شهادت مرگ تاجرانه است

انسان خواه ناخواه خواهد مرد

اما شهادت این زندگی را با خدا معامله کردند

3 نظر »
همایش دختران حاج قاسم
ارسال شده در 23 بهمن 1398 توسط منــــــــــاره در اخبار مدرسه

یه کار خیلی قشنگ از طرف مبلغین مدرسمون

دانش آموزان مدارس را دعوت کردیم و طی یه  برنامه شهدایی و روایتگری و گفتگوی خودمونی 

گفتیم همه شما دختران سردار هستید بعدم یه عهدنامه بهشون تقدیم کردیم.

تبلیغ ,دختران حاج قاسم ,همایش 3 نظر »
اولین بیراهه نیکو
ارسال شده در 22 بهمن 1398 توسط منــــــــــاره در به قلم زهرا

وقتی گفته میشه فاستبقواالخیرات

خیلی نکته داره ،گاهی تو زندگی روزمره خودمون از این امر غافل میشیم.

مثلا روز سرد برفی ،راهپیمایان 22 بهمن و انتظار ماشین

و ماشین هایی که سبقت بگیرند برای رساندن مسافران به مقصد حتی اگه بیراهه باشه مسیرشون

 

22بهمن ,خیرات ,راهپیمایی ,سرما ,مسافر نظر دهید »
مشت حقيقي در مقابل فضاي مجازي
ارسال شده در 20 بهمن 1398 توسط منــــــــــاره در به قلم زهرا

بعضي چيزها براي آدم وظيفه است.گاهي به اون وظيفه  آگاهي داره و به خوبي انجام مي ده يا لااقل در حد توانش تمام سعيش را ميكنه.

گاهي هم بهش آگاهي نداره ؛كه بايد بيدار بشه؛

گاهي هم بيدار ولي خودش را به خواب زده ؛همون مصداق شعري هست كه هميشه تو بچگي هامون جزو افتخارات محسوب مي شد بخونيم (هركس كه نداندو بداند كه نداند در جهل مركب ابد دهر بماند)كه اين دسته افراد را بايد ولــــــــــــــــشــــون كرد.

راهپيمائي 22بهمن هم از همين وظايف است.اما امسال اين وظيفه رنگش حساس تر شده و حضور هم مهمتر شده است.

مثل واحد درسي كه اگه پاسش نكنيم سنوات ميشه.

راهپيمايي امسال يه نوع تجمع حضور سربازان حاج قاسم براي بيعت با رهبري.

ما ميخواهيم امسال يك مشت محكم شويم بر دهان اون هايي كه جرات حرف رودر رو را ندارند و پشت سر رجز ميخونند.

امسال ميخواهيم بگوييم فضا هاي مجازي و فيك ها و سايبري و….در مقابل حقيقت حضور ما لال خواهيد شد.

ميخواهيم بگوييم رهبرا امسال هم با سال هاي قبل فرق دارد

22 بهمن،حاج قاسم،فضاي مجازي،مشت، 4 نظر »
میدونین چرا آیت الله مجتهدی دوبار غذا خوردن؟؟؟؟!!!
ارسال شده در 18 بهمن 1398 توسط منــــــــــاره در كلام بزرگان

میدونین چرا آیت الله مجتهدی دوبار غذا خوردن؟؟؟؟!!!

یکی ازشاگردان آیت الله مجتهدی تعریف میکند که 

یک روز با اصرار بعد از کلاس درس استاد را برای ناهار به منزل خودمون بردم، بعد از یک بار غذا کشیدن از من خواست دوباره  برایشان غذا بکشم، خیلی تعجب کردم اما چیزی نگفتم، بعد از جمع کردن سفره طاقت نیاوردم از ایشان پرسیدم حضرت استاد ببخشید که ازتون این سوال رو میپرسم، آخه شما اهل غذا نیستید چطور دوبار غذا کشیدید؟ البته برای من باعث افتخار و خوشحالیست…

استاد فرمودند سوال رو از من کردی برو جوابشو از خانومت بگیر.

رفتم از همسرم پرسیدم موقع پختن غذا چه کردی؟ کمی فکر کرد و گفت باوضو بودم.

رفتم به ایشان گفتم خانومم باوضو بوده.

فرمودند اینکه کار همیشگی شان است، بپرس دیگر چکار کرده؟

رفتم پرسیدم، خانومم کمی فکر کرد و گفت وقتی داشتم غذا میپختم کمی باخودم روضه سیدالشهدا رو زمزمه کردم و قطره اشکی هم ریختم.

نزد استاد رفتم و اینرا گفتم.

لبخندی زدند و گفتند بله دلیل رفتارم این بود.

اگر نیت کنید  ثواب اين غذاي امروز نذر يكي از ائمه شود،آنوقت هم آشپزي برايت دلنشين تر است،هم اينكه خانواده هر روز سر سفره يكي از ائمه نشسته اند.

بزرگی برای خانمهای کدبانو چند توصیه داشتند: 

برای آشپزی هر روز به نیت  معصوم آن روز غذا طبخ کنید مثلا روز جمعه که متعلق به امام عصر (عج)میباشد تمام وعده ها را به نیت آن حضرت آشپزی کنید 

-ابتدا قبل از آشپزی وضو بگیرید

-هنگام وارد شدن به آشپزخانه بسم الله الرحمن الرحيم بگویید

-اگر دیدید کارهایتان زیاد است لاحول ولا قوه الا بالله بگویید

-هنگام روشن کردن آتش اجاق گاز بگویید اللهم اجرنا من النار (یعنی خدایا مرا از آتش دوزخت  دور کن)

-هنگام استفاده از آب صلوات بر پیامبر (ص)بفرستید تا از شفاعتش بهرمند گردید واز اب حوض کوثر بنوشید 

-اگر از میوه و سبزیجات وگوشت استفاده می کنید بگویید اللهم اسئلک الجنه (از خدواند در خواست بهشت  کنید)

-هرچه را که با چاقو قطعه قطعه می کنید ذکر سبحان الله والحمدالله را بگویید

-هنگامی که کارهایتان به اتمام رسید شکر خدای رابجا آورید

واگر خسته شدید اعوذبالله گفته و بخدا پناه ببرید 

که با این کار همیشه در حال ذکرخدواند هستید و کسی که در حال ذکر باشد مانند کسی است که در حال جهاداست  که هم آشپزی می کنید وهم جهاد

این الله بهجت ,روضه سید شهدا ,کد بانو ,گریه 4 نظر »
راستی راستی ترس برادر مرگ است!!!
ارسال شده در 8 بهمن 1398 توسط منــــــــــاره در به قلم زهرا

دیشب یکهو برق رفت .چون گرمایش با پکیج ترس و دلهره از اینکه ای داد بیداد الان خونه یخچال میشه و همه قندیل میبندیم.خواب را ساعت 1و2 نصف شب از چشمانم ربود و اینگونه شد که تا ساعت5 صبح خوابم نبرد.اگرچه نیم ساعت بعد برق آمد و گرما به قوت خودش باقی بود.

صبح که سر کار بودم وقتی بچه ها میگفتند تا صبه واسه امتحان بیدار بودیم خوب در کشان می کردم.

راستی راستی ترس برادر مرگ است.

 

 

9 نظر »
همه چراغ های آپارتمان شهر من روشن است!!
ارسال شده در 6 بهمن 1398 توسط منــــــــــاره در بدون موضوع

وقتی درشب از پشت پنجره بیرون ساختمان را نگاه میکنی تمام پنجره های آپارتمان ها روشن هستند.هاهایی روی پنجره میکنی و به رسم قدیم نقاشی روی بخار روی شیشه می کشی.

یک خانه و یک دود کش و ….

مسلمان نیست کسی که سیر بخوابد و همسایه اش گرسنه!

آنقدر سفارش به همسایه می کردند که گویی ارث میبرند!

وقتی از خانه بیرون می آیم در حد یک سلام!

گاهی نمیدانم همسایه کناریمان کیست؟؟

میگفت بعد از اینکه اثاثشان را بردند و رفتند متوجه شدم فرزندانش یتیم بودند و خیلی شب ها…..

میگفت حالا اشکم در می آید وقتی یادم می افتد بوی غذایم ساختمان را برمی داشت!!

حالا میفهمم چرا قدیمتر ها غذای بو داری که میپختند بشقابی راهم به همسایه های اطراف می دادند.

بویژه تو این اوضاع و احوال که….

همه چراغ های آپارتمان های شهر من روشن است .اما هر خانه و چراغی قصه خود را دارد.

7 نظر »
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • ...
  • 5
  • ...
  • 6
  • 7
  • 8
  • ...
  • 9
  • ...
  • 10
  • 11
  • 12
  • ...
  • 625
 
بفرمائید چی میل دارید
همه
بدون موضوع
آیت الله مصباح یزدی
عاشورا
اخبار مدرسه
موضوعات خواندنی
تشرفات
'گفتار پیشوایان
تغذیه و سلامت
خانواده سبز
قیامت
رزق و روزی
در محضر قرآن
كلام بزرگان
مباهله
ایران ای مرز پر گهر
شهدا
انتظار
حجاب
کلام رهبری
حدیث معرفت
ائمه و کودکان
عکس نوشته های مذهبی
از مسلمانیمان چه خبر؟
بدون موضوع
تغذیه
دانستنی
حكايت
معارف قرآنی
کلیپ
کلیپ ها و نماهنگ ها
به قلم زهرا
به قلم مهدیه
زن مسلمان
یادت باشه
وبلاگ ما يه مناره است ،يه نشانه از فرهنگ اسلامي و ايراني يك زن،وبلاگ ما يه مناره است يه چراغ كه نشان ميده افكار طلبگي ما را
 
کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان