کمی تامل کنیم!!!!!
اعطاى لقب سیدالشهدا علیه السلام از طرف خدا
از حضرت صادق علیه السلام نقل شده است: «روزى رسول خدا صلى الله علیه و آله ، در خانه حضرت زهرا علیهاالسلام بود و حسین علیه السلام در
دامان ایشان قرار داشت. ناگاه رسول خدا صلى الله علیه و آله به سجده افتاد. سپس فرمود: اى فاطمه! پروردگار بى همتایت به من فرمود: آیا حسین را
دوست دارى؟ عرض کردم: آرى، حسین، نور چشم من است و گل خوش بو و میوه قلب من است. آن گاه درحالى که دست مبارک خود را بر سر حسین
علیه السلام قرار داده بود، فرمود: پروردگارم به من فرمود: مبارک باد این مولود که برکات و صلوات و رحمت و رضوان من بر او باد و غضب و عذاب من،
بر کسى که او را به قتل مى رساند و با او دشمنى مى کند. به راستى که او، سیدالشهدا علیه السلام ، اولین و آخرین است. هم در دنیا و هم در آخرت. او
سرور جوانان اهل بهشت است».
پیامبراکرم صل الله علیه و آل و سلم فرمودند:
بنده ای نیست که به وقت های نماز و جاهای خورشید اهمیت بدهد،
مگر اینکه من سه چیز را برای او ضمانت میکنم:
برطرف شدن گرفتاری ها و ناراحتی ها
آسایش و خوشی به هنگام مردن
نجات از آتش
منبع:سفینه البحار؛ج2؛ص42
امروز دلهای ما مشتاق حسین بن علی است و آن ضریح شش
گوشه و آن قبر مطهر است،ما هم گرچه دوریم ولی به یاد حسین
بن علی علیه السلام و به عشق او سخن می گوییم.
اربعین 85/1/1
گر جگر خشک شود، خشکی لب ها حتمی ست
رفتن ناله ی لب تشنه به بالا حتمی ست
آب اگر یافت نشد، مرگ ربابِ بی شیر
بر سر درسِ جگر سوز الفبا، حتمی ست
قطره ی آب اگر نذرِ سر او بکند
بر علی اصغرمان معجزه ای سا، حتمی ست
بدنِ غیرت اگر که عرق سرد کند
خیس تب هم بشود، شعله ی رگ ها حتمی ست
دختر شاه بخواهد، احدی مانع نیست
طلب آب کند، حلّ معما حتمی ست
العطش باز اگر بر جگری لطمه زند
مشک اگر پاره شود، مُردن سقا حتمی ست
آب اگر موج زند باز هم ایمان دارم
این که او لب نزده بر لب دریا حتمی ست
بی کُله خود اگر بر سر او ضربه زنند
از روی اسب، زمین خوردن آقا حتمی ست
ناله ی ابنیَ العباسِ زنی ثابت کرد
این که او شد پسر حضرت زهرا، حتمی ست
تیرانداز هر آن قدر که ناشی باشد
تیر خوردن به تو با این قد و بالا حتمی ست
دست دادی و به تو بال بهشتی دادند
لفظ طیّار تو در جنت اعلی حتمی ست
گر روی خاک بلا پا بکشی
به حسین بن علی، خنده ی اعدا حتمی ست
اگر آقا نبَرد پیکرتان را به حرم
تکه تکه شدن این قد رعنا حتمی ست
گر نیایی به حرم، ای همه غیرت، بی تو
آتش شعله ور و دامن زن ها حتمی ست
برچسبها: تشنه, امام حسین, کربلا, ششماهه, علی اصغر
امام حسن عسگری فرمودند:
شیعیان ما در اندوهی دائم به سر می برند تافرزندم که پیامبر
(ص)نوید ظهورش را داده ظاهر شود.
منبع:بحارالانوار،ج50،ص317
سلمان می گوید:
زیر سایه درختی نزد رسول خدا(ص) بودیم.آن حضرت
شاخه ای را گرفت و تکان داد.
برگهایی از آن بر روی زمین ریخت.
سپس حضرت فرمود:نمی پرسید که چرا چنین کردم؟
گفتم:بفرمایید
فرمودند:هنگامی که مسلمانی به نماز می ایستد گناهانش مانند
برگ های این درخت بر زمین میریزد.
منبع:وسائل الشیعه،ج4،ص3،
ﺑِﺴْﻢِ ﺍﻟﻠّﻪِ ﺍﻟْﺮﱠﱠﺣْﻤﻦِ ﺍﻟْﺮﱠﱠﺣﻴﻢْ
«حضرت موسی (ع) با تلاش های پیگیر خود به تدریج بر ستمگران پیروز شد و پرچم توحید و عدالت را در
نقاط زمین به اهتزاز در آورد. او برای توسعه ی خداپرستی و عدالت همواره می كوشید. در آن عرصه شهر
انطاكیه (كه فعلاً در تركیه است) شهر باسابقه و پرجمعیتی بود، ولی ساكنان آن همواره تحت حكومت
خودكامگی ستمگران به سر می بردند و از جهات گوناگون در فشار قرار داشتند.
موسی (ع) برای نجات ملت انطاكیه راهی جز سركوبی ستمگران و فتح آن شهر و حومه نمی دید، برای
اجرای این امر سپاهی به فرماندهی یوشع و كالب تشكیل داد و آن سپاه را به سوی انطاكیه رهسپار كرد.
عده ای از مردم نادان و از همه جا بی خبر و اغفال شده ی انطاكیه به دور دانشمند خود «بلعم باعورا» كه
اسم اعظم را می دانست، جمع شدند و از او خواستند تا درباره ی موسی (ع) و سپاهش نفرین كند.
بلعم در ابتدا این پیشنهاد را ردكرد، ولی بعد بر اثر هواپرستی و جاه طلبی جواب مثبت به آنها داد. سوار بر
الاغ خود شد تا بر سر كوهی كه سپاه موسی (ع) از بالای آن پیدا بودند، برود و در آنجا به موسی و
سپاهش نفرین كند. در راه الاغش از حركت ایستاد، هر چه كرد الاغ به پیش نرفت، حتی آن قدر با ضربات
تازیانه اش آن را زد كه كشته شد. سپس آن را رها كرد و پیاده به بالای كوه رفت، ولی در آنجا هر چه فكر
كرد تا اسم اعظم را به زبان آورد و نفرین كند، به یادش نیامد و خلاصه چون به نفع دشمن و به زیان حق و عدالت گام بر می داشت، شایستگی استجابت دعا از او گرفته شد و با كمال سرافكندگی برگشت.
او كه تیرش به هدف نرسیده بود و به طور كلی از دین و ایمان سرخورده شده بود، دیگر همه چیز را نادیده
گرفت و سخت مغلوب هوس های نفسانی خود گشت. از آنجا كه دانشمند بود، برای سركوبی سپاه موسی
(ع) راه عجیبی را به مردم انطاكیه پیشنهاد كرد كه همواره استعمارگران برای شكست هر ملتی از همین راه
استفاده می كنند آن راه و پیشنهاد این بود: مردم انطاكیه از راه اشاعه ی فحشا و انحراف جنسی و
برداشتن پوشش و حجاب از زنان و دختران وارد عمل گردند. دختران و زنان زیبا چهره و خوش اندام را با
وسایل آرایش بیارایند و آنها را همراه اجناس مورد نیاز به عنوان خرید و فروش وارد سپاه موسی (ع) كنند
و سفارش كرد كه هرگاه كسی از سربازان سپاه موسی (ع) قصد سوء در مورد آن دختران و زن ها داشت،
مانع او نشوند.
آنها همین كار را انجام دادند، طولی نكشید كه سپاه موسی (ع) با نگاه های هوس آلود خود به پیكر نیمه
عریان زنان آرایش كرده، كم كم در پرتگاه انحراف جنسی قرار گرفتند، سپس كار رسوایی به آنجا كشید كه:
فرمانده یك قسمت از سپاه موسی (ع) زنی را به حضور موسی (ع) آورد و گفت: خیال می كنم نظر شما
این است كه هم بستر شدن با این زن حرام است، به خدا سوگند هرگز دستور تو را اجرا نخواهم كرد. آن
زن را به خیمه برد و با او آمیزش نمود.
كم كم بر اثر شهوت پرستی اراده ها سست شد. بیماری های مقاربتی و طاعون زیاد گردید و لشگر موسی
(ع) از هم پاشید تا آنجا كه نوشته اند: بیست هزار نفر از سپاه موسی (ع) به خاك سیاه افتادند و با وضع
ننگینی سقوط كردند، روشن است كه با رخ دادن چنین وضعی شكست و بیچارگی حتمی است.» 1
این داستان به خوبی بیانگر یكی از فلسفه های پوشش برای زنان است.
تئوریسین آمریكایی گفته: «ما باید حجاب را از زنان ایرانی بگیریم.»
مارتین ایندیك (نظریه پرداز صهیونیست آمریكایی) گفت: «ما دیگر نمی توانیم در ایران روی تحریكات
دانشجویی حساب كنیم و دیگر نمی شود دانشجویان را به خیابان ها بیاوریم.»
وی افزود: «پروژه ی فعلی ما این است كه حجاب را از زنان ایران بگیریم، زنان بی حجاب علامت مخالفت
با حكومت دینی ایران خواهند شد.» 2
منبع:
1 . پوشش زن در اسلام، ص 48، به نقل از بحارالانوار، ج 13، ص 374.
2 . هفته نامه پرتو، 16 دی ماه 1381، شماره 162، ص 2.