????????????
????????????
امام على امير المؤمنين عليه السلام فرمود
زمانى كه انسان آخرين روز زندگيش در دنيا و اولين روز از آخرت (يعنى روز مرگ) را مى بيند، مال و فرزندان و عملش در برابرش مجسّم مى شود. (در اين حال) انسان به مال رو مى كند و مى گويد :
سوگند به خدا، من در طلب تو حريص، و در صرف كردنت بخيل بودم. اكنون براى من چه مى كنى؟
مال پاسخ مى دهد: كفن خود را از من برگير.
آنگاه رو به فرزندانش كرده و مى گويد:
به خدا سوگند، من دوستدار شما و مدافع شما بودم. حال شما براى من چه مى كنيد؟
پاسخ مى دهند: ما تو را به گور مى سپاريم و در خاك پنهان مى سازيم.
در اين هنگام، رو به عمل خود مى كند و مى گويد: به خدا قسم، تو بر من بسيار سنگين بودى و رغبتى براى انجام دادن تو نداشتم، تو با من چه مى كنى؟
عمل پاسخ مى دهد: من در گور و در روز محشر با تو همراه و همنشين خواهم بود، تا هر دو با هم بر خداوند، عرضه شويم.
?? منابع
من لایحضره الفقیه حديث ۳۷۰، ج ۱ ص ۱۳۷
گلچين صدوق (گزيده من لا يحضره الفقيه) ج ۱ ص ۱۲۹
مطالب منبر, [۲۷.۰۳.۱۷ ۰۹:۰۸]
????????????
????????????
حسين بن علوان ميگويد:
داستاني را از همام بن حارث شنيدم كه ميگفت: از وهب بن مُنبّه شنيده است. آن را براي امام صادق عليه السلام نقل كردم.
حضرت عليه السلام فرمود: درست است. [و داستان چنين بود:]
شبي كه موسي عليه السلام در كوه طور مورد خطاب واقع شد، به هر درختي در كوه و هر سنگ و گياه كه نگاه ميكرد، ميديد كه ناطق به نام محمّدصلي الله عليه وآله وسلم و دوازده جانشين او هستند.
موسي عليه السلام عرض كرد: بارالها! تمام مخلوقات ناطق به نام محمّدصلي الله عليه وآله وسلم و جانشينان دوازده گانه او هستند. منزلت آنها نزد تو چه قدر است؟
خداوند مي فرمايد: اي پسر عمران! من آنان را قبل از به وجود آوردن انوار؛ خلق كرده و در خزانه قدس خود قرار دادم در حالي كه در بوستان مشيتم در نسيم روحاني جبروتم در گردش بودند، و ملكوت مرا از همه سو مشاهده مينمودند، تا اين كه مشيتم [به وجود خاكي آنها] تعلّق گيرد و قضا و قدرم جاري شود.
اي پسر عمران! آنها را نخستين آفرينش خود قرار دادم حتّي بهشت خود را به واسطه وجود آنها زينت دادم.
اي پسر عمران! متمسّك به آنها باش كه اينان خزانه دار علم من و جايگاه اسرار حكمت من، و معدن نور من هستند…
?? منبع
بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۱۴۹
????????????
رجوع به امامان حق، در امور نامعلوم
????????????
ابن طیار (یکی از شاگردان امام باقر و امام صادق) در حضور امام صادق (ع) بود و یکی از خطابههای پدرش امام باقر (ع) را در محضر امام صادق (ع) خواند، تا به جمله ای رسید (که ابن طیار، آن را نادرست بیان میکرد)
امام صادق (ع) به او فرمود (توقف کن و ساکت باش )
سپس فرمود :
در اموری که با آن روبرو میشوید و حکم آن را نمی دانید، وظیفه شما توقف و درنگ است (نه فتوای بدون علم) و شما باید در این موارد نامعلوم، به امامان هدایت (ع) رجوع کنید، تا آنها راه راست را به شما نشان دهند و گمراهی را از شما بردارند و حق را به شما بشناسانند،
خداوند میفرماید :
فاسئلوا اهل الذکر ان کنتم لاتعلمون :
(اگر نمی دانید، از اهل قرآن (که همان امامان هدایت هستند) بپرسید). (نحل -۴۳، انبیاء- ۷)
?? منبع
اصول کافی باب لزوم الحجة علی العالم باب النوادر حدیث ۱۰ ، ص ۵۰ ج ۱
?? راز آفرینش روز ??
وَ خَلَقَ لَهُمُ النَّهَارَ مُبْصِراً لِيَبْتَغُوا فِيهِ مِنْ فَضْلِهِ ، وَ لِيَتَسَبَّبُوا إِلَى رِزْقِهِ ، وَ يَسْرَحُوا فِي أَرْضِهِ ، طَلَباً لِمَا فِيهِ نَيْلُ الْعَاجِلِ مِنْ دُنْيَاهُمْ ، وَ دَرَكُ الآْجِلِ فِي أُخْرَاهُمْ
خداوند ? روز را براى???? بندگان روشنگر ? آفريد
تا در آن فضل ?او را طلب كنند
و جهت دستيابى به ? روزى، وسيلهجويى كنند
و در ? زمين به ?تكاپو افتند،
براى رسيدن به ?سود كنونى از دنيا
و يافتن ? سود آينده در آخرت.
?? منبع
صحیفه سجادیه دعای ۶ بند ۶
?
?? وإِذَا حُییتُم بِتَحِیةٍ فَحَیواْ بِأَحْسَنَ مِنْهَا أَوْ رُدُّوهَا إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلَی کلِّ شَی ءٍ حَسِیباً ??
و هر گاه با زنده بادی به شما زنده باد گفته شود (و به شما سلام یا اظهار محبت نمایند،) پس بهتر از آن، زنده باد گویید (و پاسخ بهتری به محبت ها دهید)، و یا (همانند) آن را پاسخ دهید، که خدا بر هر چیزی حسابگر است.
? نکته ها و اشاره ها ?
1⃣ واژه ی «تحیت» از ماده ی «حیات» و به معنای دعا برای زندگی دیگری است؛ خواه این دعا به صورت لفظی مانند «سلام» یا «زنده باشی» باشد و خواه اظهار محبت عملی (مثل هدیه دادن).
2⃣در روایتی از امام باقر و امام صادق علیهما السلام حکایت شده که مقصود از تحیت، سلام کردن و هر گونه نیکی (مثل هدیه دادن یا نامه دادن و امثال آن) است
3⃣در حدیثی حکایت شده که کنیزی شاخه ی گلی خدمت امام حسن علیه السلام هدیه کرد و حضرت، در مقابل، او را آزاد ساخت و به آیه ی فوق استدلال کرد که این آیه به ما این ادب را می آموزد.
4⃣در آیه آمده است که تحیت و اظهار محبت را به صورت بهتری پاسخ دهید؛ یعنی اگر کسی گفت «سلام»، شما بگویید «سلام علیکم» و یا اگر کسی هدیه یا نامه ی محبت آمیزی به شما داد، شما اقدام بهتری بنمایید؛ که این امری مستحب و نیکوست.
? آموزه ها و پیام ها ?
1⃣روابط عاطفی افراد جامعه را تقویت کنید.
2⃣اظهار محبت و سلام دیگران را بی پاسخ نگذارید.
3⃣لطف دیگران را با لطف بالاتری جبران کنید.
4⃣به دیگران لطف کنید که خدا حساب کارهای نیک شما را دارد.
?? منبع
تفسیر قرآن مهر، جلد چهارم، صفحه ۲۲۹
حـقـیـقـت مــــرگ ??
?✨مرگ پُل و گذرگاهى است که با عبور از آن، انسان به عرصه جدیدى گام مینهد و از سختیها نجات مییابد و این در صورتى است که خانه دنیا را آباد و خانه آخرت را خراب نکرده باشد.
?✨مرگ، دریافت روح توسط فرشته مرگ است همانند زمان خواب. مرگ، یک خواب طولانى است و خواب، یک مرگ موقت، پس مرگ وفات است نه فوت و هلاکت و نابودى. مرگ تولدى دوباره از رحم طبیعت است که در اثر این تولد به جهان دیگرى وارد میشود که قابل مقایسه با جهان طبیعت نیست، همچون دنیاى رحم مادر که قابل مقایسه با جهان طبیعت نیست.
?✨مرحوم ملاصدرا بیان میدارد: مرگ مفارقت روح از بدن است و نفس، در حرکت جوهرى به مرحلهاى میرسد که دیگر نیازى به آلات و ابزار تن ندارد. بدن، به منزله کشتى است که نفس سوار آن شده تا در سفر به سوى خدا، در خشکى اجسام و دریاى ارواح از آن کمک بگیرد و وقتى از این مرحله گذشت، دیگر نیازى به این بدن ندارد و بدین جهت است که موت عارض میشود و سبب عروض مرگ، پایان یافتن قواى طبیعى یا تمام شدن حرارت غریزى یا چیزهاى دیگرى که اطبا میپندارند نیست، بلکه مرگ امرى طبیعى براى نفس است و چنین امرى، مایه خیر و کمال است و چیزى که مایه خیر و کمال نفس است، حق اوست. پس مرگ حق اوست.
?✨ پیامبر اسلام(ص) در اینباره میفرماید: «شما براى فنا آفریده نشدهاید، بلکه براى بقا آفریده شدهاید و تنها از خانهاى به خانه دیگر میروید».
??منابع
اسفار، ج ۹، ص ۲۳۸
تفسیر آیت الله جوادی آملی، ج ۳ و ج ۲
میزان الحکمه، ج ۹، ص ۲۳۴
بحار الانوار، ج ۶، ص ۲۴۹
مردی در بیابان میان مکه و مدینه پسری در حدود ۷ یا ۸ ساله را دید. پسر سلام کرد، مرد پاسخ داد و پرسید از کجا میآیی
فرمود:« از جانب خداوند.»
مرد پرسید « کجا میروی؟»
فرمود:«بهسوی خداوند.»
مرد پرسید:«چه قصدی داری؟»
فرمود:« قصد خداوند.»
پرسید:« توشهات چیست؟»
فرمود:« تقوی»
پرسید:« از کدام طایفهای؟»
فرمود: «عرب.»
پرسید:« فرزند چه کسی هستی؟»
فرمود:«من قریشی هستم. مردی از هاشم .»
گفت:« برایم روشنتر بگو.»
فرمود:« من علوی هستم.»
سپس چهار بیت شعر خواند به این مضمون که:
«ماییم که بر حوض کوثر موکّلایم و هر کس را که بخواهیم میپذیریم. خوشا به حال کسانی که به آن راه مییابند. هر کس به رستگاری رسید، از طریق ما رسید و هر کس که محبت ما توشهی اوست، هرگز خسران نمیبیند. هر کس ما را مسرور کند، او را مسرور خواهیم کرد و هر کس در دلش دوستی ما نباشد، نطفهاش ناپاک است. هر کس حق ما را غصب کند، بداند که میعادش روز قیامت است.»
سپس فرمود:« من محمد باقر فرزند علی بن ابیطالب هستم.»
و ناگهان از نظر مرد دور شد و مرد نفهمید او به آسمان صعود کرد یا به زمین فرو رفت
?? منبع
بحار الانوار، ج ۴۶ ص ۲۷۰
ءَاتَی المَالَ عَلَی حُبِّهِ ذَوِی القُرْبَی وَ الیتمَی وَ المَسکینَ وَ ابْنَ السَّبِیلِ وَ السَّائِلِینَ وَ فِی الرِّقَابِ ??
و ثروت (خود) را در حالی که دوستش دارد، به مصرف نزدیکان و یتیمان و بینوایان و در راه مانده و گدایان، و در [راه آزاد کردن ] بردگان برساند؛
? نکته ها و اشاره ها ?
1⃣تعبیر «عَلی حُبّهِ» اشاره به این حقیقت است که گذشتن از مال و ثروت برای همه کس کار آسانی نیست، مخصوصاً هنگامی که به مرحله ی ایثار برسد؛ زیرا محبت مال تقریباً در همه ی دل ها وجود دارد، پس نیکوکاران کسانی هستند که در برابر این خواسته ی دل، برای رضای خدا مقاومت می کنند و مال خویش را با آن که بدان علاقه دارند، به دیگران می بخشند.
چند روزی ز قوی دینان باش در پی حاجت مسکینان باش
شمع شو شمع، که خود را سوزی تا به آن، بزم کسان افروزی
2⃣در این آیه ارتباط با خدا، ارتباط با مستضعفان، تعاون اجتماعی و ارتباطات اخلاقی در کنار هم مطرح شده است تا نشان دهد که مؤمن نیکوکار به همه ی این ابعاد توجه می کند.
3⃣بخشش های مالی و پرداخت مالیات واجب، هر دو لازم است.
برخی از مردم در مواردی به مستمندان کمک می کنند ولی مالیات های واجب خود را نمی پردازند و برخی دیگر همین که حقوق واجب را پرداختند، نسبت به فقرا و محرومان بی تفاوت می شوند، اما نیکوکار کسی است که به هر دو توجه کند.
? آموزه ها و پیام ها ?
1⃣ امدادرسانی را از خویشاوندان و کودکان بی سرپرست شروع کنید.
2⃣برای امدادرسانی از اموال دوست داشتنی خود بگذرید.
3⃣بخشش های مستحبی، شما را از پرداخت مالیات واجب زکات بازندارد.
?? منبع
تفسیر قرآن مهر، جلد دوم، صفحه ۹۳
داستانک ??
مردی بود كه هر كاری میكرد نمیتوانست اخلاص خود را حفظ كند و ریاكاری ننماید. روزی چارهای اندیشید و با خود گفت: «در گوشه شهر، مسجدی متروك وجود دارد كه كسی به آن رفت و آمد نمیكند. خوب است شبانه به آن مسجد بروم تا كسی مرا ندیده و خالصانه خدا را عبادت كنم.»
وقتی شب چادرش را روی شهر گستراند. در نیمههای آن، مرد با سكوت و آرامش خاص، مخفیانه نام خدا را بر زبان آورد و نماز را آغاز كرد. هنوز ركعتی نماز نخوانده بود كه ناگهان صدایی شنید؛ با خود گفت: «حتماً كسی وارد مسجد شده» بر كیفیت و كمیت عبادتش افزود.
خوشحال از اینكه آن شخص فردا میرود و به مردم میگوید: این آدم چقدر خداشناس و وارسته است كه در نیمههای شب به مسجد متروك آمده و مشغول نماز و عبادت است.
وقتی هوا روشن شد، به آن كسی كه وارد مسجد شده بود، زیر چشمی نگاه كرد. از تعجب دهانش باز ماند. سگ سیاهی كه براثر رعد و برق و بارندگی شدید، نتوانسته بود در بیرون بماند به مسجد پناه آورده بود. مرد بر سر و روی خود زد و اظهار تاسف كرد
?لطيفه
شخص ریا کاری، روزی مردم را در بازار، جمع آورد و گفت: «لختی به من گوش کنید! همه تان می گویید که من فردی ریا کارم؛ ولی این درست نیست!»
گفتند: «چگونه باور کنیم؟!»
گفت: «از آن جا که دیروز را روزه بودم و امروز هم روزه دارم؛ امّا از این موضوع با هیچ کس حرفی نزده ام و تنها خود دانم و خدای خود