?پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: خداوند متعال می فرماید:
?ای فرزند آدم! با من انصاف نمی کنی! من با نعمتها نسبت به تو دوستی و محبت می کنم، ولی تو با گناهان با من دشمنی می کنی. خیر من بر تو نازل می شود، ولی از تو بدی به طرف من بالا می آید، و پیوسته فرشته ای بزرگوار، هر روز و شب، گزارش کاری زشت را از تو برای من می آورد.
?بحارالانوار، ج 74، ص 19
?ابونعیم الفضل بن دکین باسناده عن حریث:
◀️امیر المومنین علیه السلام از هیچ منبری پایین نیامد جز اینکه می فرمود: از زمانی که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از دنیا رفت، من علی پیوسته مظلوم واقع شدم.
?بحار الأنوار (ط - بيروت) ج28ص370
?عن مُسَيَّبِ بْنِ نَجَبَةَ قَالَ:
◀️شخصی آمده بود مدینه و اموال او را دزدیده بودند. وارد مسجد شد در حالی که امیرالمومنین علیه السلام سخنرانی می کرد، گفت: وای، بر من ظلم شده است.
◀️حضرت دستور داد بنشین. بعد از خطبه فرمود: بیا جلو و او نزدیک آمد
◀️حضرت فرمود:به اندازه ریگ های بیابان و موهای حیوانات به علی بن ابی طالب ظلم شد.
?بحار الأنوار ج28 ص 373
ايمان در كودكي
كودكاني كه از اول با ايمان به خدا تربيت مي شوند، اراده اي قوي و رواني نيرومند دارند.
از دوران كودكي رشيد و با شهامت هستند و نتايج درخشان ايمان از خلال گفتار و رفتارشان به خوبي مشهود است .
يوسف صديق عليه السلام فرزند يعقوب پيامبر عليه السلام است . اين كودك محبوب درس خداپرستي را از پدر بزرگوار خود فراگرفته و در دامن يعقوب طفل با ايماني بار آمده است . برادران بزرگتر او به وي حسد بردند و تصميم به ايذاي او گرفتند. كودك را با خود به بيابان آوردند و پس از رفتارهاي خشن و ناراحت كننده به فكر قتلش افتادند. بعدا از كشتن او صرف نظر نمودند، به چاهش افكندند و سرانجام طفل را به كاروان مصري به عنوان غلام فروختند.
ابوحمزه از علي بن حسين عليهماالسلام سوال كرد:
روزي كه يوسف به چاه افكنده شد، چند ساله بود؟
حضرت در جواب فرمود: نه ساله !
از كودك نه ساله اي كه در چنين وضع سخت و شرايط ناراحت كننده دچار شده ، جز اضطراب و جزع انتظار ديگري نيست . ولي نيروي ايمان در اين كودك اثر عجيب و حيرت زايي گزارده است .
لما اءخرج يوسف عليه السلام من الجب و اشتري قال لهم قاتل استوصوا بهذا الغريب خيرا فقال لهم يوسف عليه السلام من كان مع الله فليس له غربة ؛(1)
موقعي كه يوسف را از چاه خارج كردند و به غلامي معامله نمودند، يكي از حضار به وضع كودك دقت كرد و از روي راءفت و مهرباني گفت : ((نسبت به اين طفل غريب نيكي كنيد.))
يوسف كه اين جمله را شنيد با اطمينان خاطر و آرامش روان گفت :
((آن كس كه با خداست گرفتار غربت و تنهايي نيست .))(2)
1- مجموعه ورام ، ج 1، ص 33.
2- كودك از نظر وراثت و تربيت ، ج 2، ص 178.
سیر خورده و بوی سیر:
☘️آن کس که خود سیر خورده است، دیگر بوی سیر را، نه از خود و نه از دیگران، احساس نمی کند. کسانی این بوی سیر را احساس خواهند کرد که خود سیر نخورده باشند.
گناه نیز بوی بدی دارد که خود گناهکاران به علت ارتکاب گناه، آن بو را احساس نمی کنند؛ اما آن ها که مرتکب گناه نمی شوند کاملاً بوی نا مطبوع آن را استشمام می کنند.
#داستان
☘️☘️☘️☘️???☘️☘️☘️☘️??
علامه حلى در كشف اليقين و علامه نورى در كلمه طيبه حكايتى كه در بغداد اتفاق افتاده نقل مىكنند شخصى بنام عبدالله بن مبارك يك سال (در ميان مىرفت) به زيارت بيت الله حج مىكرد و طواف مىكرد و مدت پنج سال در اين امر مشغول بود.
در زمان حكومت مأمون يك وقت بيرون رفت در بعضى از سالها كه نوبت حج او بود پانصد مثقال طلا با خود براشت و متوجه بازار شد كه تدارك سفر حج بنمايد.
پس در خرابهاى كه بر سر راه او بود علويهاى را ديد كه مرغ مرده را برداشته و پرهاى او را مىكند و آن را پاك مىكند عبدالله بن مبارك به نزد او آمد و گفت: براى چه اين مرغ مرده را پر مىكنى مگر قرآن نخواندهاى كه خداوند تبارك و تعالى مىفرمايد:
اانما حرم عليكم الميته و الدم و لحم الخنزير
گفت: مگر نمىدانى خوردن ميته حرام است؟
زن علويه گفت: از حال من سوال مكن و مرا به حال خود بگذار و از پى كار خود برو.
عبد الله گفت: از سخن او چيزى بخاطر من رسيد جوياى حال شدم تا اينكه گفت: اى عبدالله بدان كه من زنى سيده و علويه هستم فرزندان يتيم دارم شوهرم از دنيا رفته اين روز چهارم است كه چيزى خوردنى به دست من و بچههايم نيامده است و چون كار به اضطرار رسيد اين مرغ ميته بر ما حلال است و من به غير از اين مرغ مرده چيزى به دست من نيامده اكنون مىخواهم آن را پاك كنم براى بچههايم ببرم.
عبد الله گفت: چون اين حكايت را شنيدم از اين علويه با خود گفتم واى بر تو اى عبد الله كدام عمل بهتر از رعايت اين علويه و سادات خواهد بود پس آن علويه را گفتم دامنت را باز كن پانصد مثقال طلا كه داشتم همه را در دامن علويه ريختم و آن سال مكه نرفتم و به منزل خود مراجعت كردم چون حجاج مراجعت كردند من به استقبال ايشان رفتم به هر كس از حجاج مىرسيدم مىگفتم خداوند حج ترا قبول فرمايد ديدم او نيز به من همين دعا را مىنمايد.
و مىگويد: اى عبد الله آيا خاطر دارى كه فلان محل با ما چنين و چنان گفتى و مردم بسيار به من همين را مىگفتند من تعجب كردم كه امسال به حج نرفتم.
شب در عالم رويا ديدم رسول خدا صلىالله عليه و آله را كه فرمود اى عبدالله عجب مدار بدرستى كه چون تو به فرياد علويه و فرزندانش رسيدى من از خداوند متعال درخواست كردم كه ملكى به صورت تو بفرستد براى تو حج بنمايد حالا مىخواهى حج بكن و مىخواهى حج مكن بعد از اين.
عمل خوب دو ثمره دارد دنيوى و اخروى ملاحظه فرموديد تاريخ را كه ذكر كرديم كسى كه آخرت را مقدم بدارد او به دنيا هم مىرسد ولى اگر بطرف دنيا رفتيم به هيچ كدام نمىرسيم آيه قرآن هم اشاره به اين مطلب دارد.
من كان يريد حرث الاخره نزد له فى حرثه و من كان يريد حرث الدنيا نوته منها و ماله فى الاخره من نصيب
ترجمه آيه شريفه: آنها كه فقط براى دنيا كشت كنند تلاش براى بهرهگيرى از اين متاع زود گذر فانى باشد تنها كمى از آنچه را مىطلبند به آنها مىدهيم اما در آخرت هيچ نصيب و بهرهاى نخواهند داشت
از محضر منور عارف بزرگ مرحوم حضرت آیت الله العظمی حاج شیخ محمد تقی بهجت فومنی_اعلی الله مقامه الشریف_ سوال شد:
?این حقیر مشتاق زیارت حضرت امام عصر_عجل الله تعالی فرجه الشریف_ می باشم.از حضرت عالی تقاضا دارم که مرا دعا کنید به این سعادت نایل شوم و راه های دستیابی به این مهم را بیان فرمایید.
?ایشان فرمودند:
1️⃣.زیاد صلوات بفرستید و به وجود مقدس آن حضرت علیه السلام اهدا کنید.
2️⃣.دعا برای تعجیل فرج آن حضرت نمایید.
3️⃣.زیاد به مسجد جمکران مشرف شوید و نماز مخصوص آن جا را بخوانید.
?منبع:چراغ راه سالکان ص 44
شیخ حسنعلی نخودکی(ره):
❤️✨حضرت محمد صلی الله علیه واله وسلم فرمودند: هرکس که خواهد خانه اش به نعمت آبادان باشد، به ذکر شش گانه زیر بپردازد:
✨?اول آنکه در آغاز هرکار بگوید: بسم الله الرحمن الرحیم.
✨?دوم آنکه چون نعمتی از راه حلال نصیبش شد، بگوید الحمدالله رب العالمین.
✨?سوم آنکه چون خطا و لغزشی کند بگوید: استغفرالله ربی و اتوب الیه.
✨?چهارم آنکه چون غم و اندوه براو هجوم آورد بگوید : لاحول و لا قوه الا بالله العلی العظیم.
✨?پنجم آنکه چون تدبیرکار کند،گوید ماشاالله.
✨?ششم آنکه چون از ستمگری هراسی کند بگوید: حسبناالله و نعم الوکیل.
? نشان از بی نشان ها،علی مقدادی اصفهانی