مخترع دين و توبه ?
امام صادق عليه السلام فرمود : مردي در زمانهاي گذشته زندگي مي كرد و مي خواست دنيا را از راه حلال بدست آورد ، و ثروتي فراهم نمايد كه نتوانست .
از راه حرام كوشش كرد تا مالي بدست آورد نتوانست .
شيطان برايش مجسم و آشكار شد و گفت : از حلال و حرام نتوانستي مالي پيدا كني ، مي خواهي من راهي به تو بياموزم كه اگر عمل كني به ثروت سرشاري برسي و عده اي هم پيرو پيدا كني ؟
گفت : آري مايلم . شيطان گفت : از نزد خودت ديني اختراع كن و مردم را به آن دعوت نما . او كيشي اختراع كرد و مردم گردش را گرفته و به مال زيادي دست يافت .
روزي متوجه شد كار ناشايستي كرده و مردمي را گمراه نموده است ؛ تصميم گرفت به پيروانش بگويد كه گفته ها و دستوراتم باطل و اساسي نداشته است .
هر چه گفت : آنها قبول نكردند و گفتند : حرفهاي گذشته ات حق بوده است و اكنون خودت در دينت شك كرده اي ؟ !
چون اين جواب را شنيد غل و زنجيري تهيه نمود و به گردن خود آويخت و مي گفت : اين زنجيرها را باز نمي كنم تا خداي توبه مرا قبول كند .
خداوند به پيامبر صلي الله عليه و آله آن زمان وحي نمود كه به او بگويد : قسم به عزتم اگر آنقدر مرا بخواني و ناله كني كه بند بندت از هم جدا شود دعايت را مستجاب نمي كنم ، مگر كساني كه به مذهب تو مرده اند و آنها را گمراه كرده بودي به حقيقت كار خود اطلاع دهي و از كيش تو برگردند .
نکته: توبه یعنی جبران.
?پند تاریخ ج4 ص 251، بحار ج2 ص 277
? آرزوهای خنده دار ?
مى گویند: ملاّ نصرالدین دامنش را گرفته بود و در خیابان راه مى رفت.
گفتند: «چرا چنین کردى؟»
گفت: «شنیدم یک پرنده در هوا تخم مى اندازد. دامنم را گرفته ام که تخمش روى زمین نیفتد.» به او خندیدند. گفت: «خنده ندارد. به خانمم هم گفته ام آب را جوش بیاور.»
آرزوى خانمش از شوهر، دور و درازتر بود. بسیارى از آرزوهای خیالی نمى گذارند ما به فکر آینده باشیم.
? کتاب خنده و گریه در آثار استاد قرائتی
پير عقل? ?
پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله براي سركوبي گروهي دشمن طغيانگر كه در اطراف مدينه و مكه بودند ، جمعي را به عنوان سريه و گروه ضربتي آماده ساخت تا شبانه به طور مخفي به سوي متجاوزين بروند و آنها را سركوب نمايند .
پيامبر صلي الله عليه و آله جواني از طايفه (هذيل ) را فرمانده و امير اين سپاه قرار داد .
شخص ظاهربيني به رسول اكرم صلي الله عليه و آله اعتراض كرد كه چرا يك جوان را بر ما فرمانده نموده اي ؟ ما تسليم فرمان او نمي شويم ، لازم است شما پيرمردي بعنوان پيشوا و فرمانده انتخاب كنيد .
پيامبر صلي الله عليه و آله فرمود : اي آدم ظاهر نگر ، گرچه او جوان است اما دلي قوي و عقلي صحيح دارد . اما پيرمردي كه تو مي گوئي ريش سفيد است و به صورت ظاهر بايد جلو بيفتد ، اما دل آنها چون قير سياه است .
عقل اين جوان را بارها آزمودم و ديدم در عقل پير است . پير سن و سال بي عقل مثمر نيست .
تا تواني كوشش كن كه پير عقل و دين شوي ، كه رهبري و فرماندهي به سال نيست ، به قوه عقلاني و تفكر و قلب سفيد است .
?داستانهای مثنوی ج3 ص 64
قهرمان کیست؟?
روزي پيامبر صلي الله عليه و آله از محلي عبور مي كردند . در راه به جمعيتي برخورد مي نمود كه در بين آنها مرد با قدرت و نيرومندي در حال زورآزمايي بود ، و سنگ بزرگي را كه مردم آن را سنگ زورمندان و وزنه قهرمانان مي ناميدند از روي زمين بلند مي كرد . تماشاگران با مشاهده زورآزمايي ورزشكار ، او را تحسين و تشويق مي كردند .
پيامبر صلي الله عليه و آله پرسيد : اين اجتماع مردم براي چيست ؟ عده اي ، وزنه برداري آن قهرمان را به عرض رسانده و گفتند : شخصي در اينجا زورآزمايي مي كند .
فرمود : به شما بگويم مرد قوي و قهرمان كيست ؟
قهرمان كسي است كه اگر شخصي به او دشنام داد غضب نكند و تحمل نموده ، و برنفس غلبه كرده و بر شيطان نفس پيروز گردد.
?مجموعه ورام ج 2 ص 10
نماز و یاد امام حسین(علیهالسلام) ?
?بهترین چیزى كه سجده بر آن سفارش شده، خاك كربلا و تربت امام حسین علیه السلام است. امام صادق علیه السلام هنگام سجده پیشانى مقدّسش را بر خاك كربلا مى گذاشت. براى همراه داشتن تسبیح تربت امام حسین نیز روایاتى وارد شده است تا آنجا كه همراه داشتن آن مثل گفتن سبحان اللَّه است و سجده بر مهر آن سبب كنار رفتن پرده ها و قرب بیشتر به ذات مقدّس خداوند است. (وسائل، ج 3 ص 608)
? کتاب 114 نکته دربارهی نماز، محسن قرائتی
امام حسين عليه السلام و ساربان ?
امام صادق عليه السلام فرمود : زني در كعبه طواف مي كرد و مردي هم پشت سر آن زن مي رفت . آن زن دست خود را بلند كرده بود كه آن مرد دستش را به روي بازوي آن زن گذاشت ؛ خداوند دست آن مرد را به بازوي آن زن چسبانيد .
مردم جمع شدند حتي قطع رفت و آمد شد . كسي را به نزد امير مكه فرستادند و جريان را گفتند . او علما را حاضر نمود ، و مردم هم جمع شده بودند كه چه حكم و عملي نسبت به اين خيانت و واقعه كنند ، متحير شدند ! امير مكه گفت : آيا از خانواده پيامبر صلي الله عليه و آله كسي هست ؟
گفتند : بلي حسين بن علي عليه السلام اينجاست . شب امير مكه حضرت را خواستند و حكم را از حضرتش پرسيدند .
حضرت اول رو به كعبه نمود و دستهايش را بلند كرد و مدتي مكث فرمود : و بعد دعا كردند . سپس آمدند دست آن مرد به قدرت امامت از بازوي آن زن جدا نمودند .
امير مكه گفت : اي حسين عليه السلام آيا حدي نزنم ؟ گفت : نه .
صاحب كتاب گويد : اين احساني بود كه حضرت نسبت به اين ساربان كرد اما همين ساربان در عوض خوبي و احسان حضرت در تاريكي شب يازدهم به خاطر گرفتن بند شلوار امام دست حضرت را قطع كرد .
?رهنمای سعادت ج 1 ص 36
آیت الله مجتهدے(ره):
وضو مۍگیرۍاما اسـراف مۍڪنی!
نماز میخوانۍ امـا با برادرت قطع رابطہ مےکنی!
روزه میگیری اما غیبت میکنی!
دست نگه دار باباجان!✋️
ثواب هایت رادر کیسه سوراخ نریز
شخصي تعريف میكرد كه: روزي با بچه ي كوچكم به حرم امام رضا رفتم .
او را روي شانه ام گذاشتم و با سختي خود را به ضريح چسباندم و گفتم هر چه مي خواهي از امام رضا بخواه
فرزندم هم با صداي بلند گفت: امام رضا لواشك مي خوام
به راستي همت برخي در دعا كردن اينگونه است.
روزي حضرت رسول ـ صلّي الله عليه و آله ـ در مسافرت به شخصي برخوردند و ميهمان او شدند. آن شخص پذيرائي شاياني از حضرت نمود، هنگام حركت آن جناب فرمود: چنانچه خواستهاي از ما داشته باشي از خداوند درخواست ميكنم تو را به آرزويت نائل نمايد.
عرض كرد: از خداوند بخواهيد به من شتري بدهد كه اسباب و لوازم زندگيام را بر آن حمل نمايم و چند گوسفند كه از شير آنها استفاده كنم، پيغمبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ آنچه ميخواست برايش تقاضا نمود. آن گاه رو به اصحاب كرده فرمودند: اي كاش همت اين مرد نيز مانند پيرزن بني اسرائيل بلند بود و از ما ميخواست كه خير دنيا و آخرت را برايش بخواهيم.
عرض كردند: داستان پيرزن بني اسرائيل چگونه بوده است،
آن جناب فرمود: هنگامي كه حضرت موسي خواست با بني اسرائيل از مصر به طرف شام برود …از هر كس جوياي محل قبر يوسف شد اظهار بياطلاعي مينمود به آن جناب اطلاع دادند كه پيرزني است ادعا دارد من قبر يوسف را ميدانم در كجاست، دستور داد او را احضار كنند… عجوزه گفت: يا موسي «علم قيمت دارد»، من سالها است اين مطلب را در سينه خود پنهان كردهام، در صورتي براي شما اظهار ميكنم كه سه حاجت از براي من برآوري. حضرت فرمود: حاجتهاي خود را بگو. گفت:
اوّل آنكه جوان شوم؛
دوّم: به ازدواج شما درآيم؛
سوّم: در آخرت هم افتخار همسري شما را داشته باشم.
حضرت موسي از بلند همتي اين زن كه با خواستهخود جمع بين سعادت دنيا و آخرت ميكرد متعجب شد، از خداوند درخواست نمود هر سه حاجت او برآورده شد.
?منبع: كتاب داستانها و پندها ، آيت الله محمد محمدي اشتهاردي ، جلد چهارم صفحه 57
شهيد ثانى در كتاب الغيبه روايت كرده:
هنگامى كه قحطى قوم بنى اسرائيل را فرا گرفت، موسى براى طلب باران مناجات كرد. خداوند به موسى وحى فرمود: من دعاى تو و كسانى كه با تو هستند اجابت نمى كنم. چون در ميان شما سخن چيني هست كه كارش هميشه سخن چينى است.
موسى عرض كرد:
خداوندا، آن شخص كيست؟ معرفى كن تا از ميان خود بيرون كنيم.
خداوند فرمود: اى موسى، مگر مى شود من شما را از سخن چينى منع كنم و خودم سخن چين باشم؟
پس بگو همه اينهايى كه در مصلا هستند توبه كنند، تا من با باران آنها را سيراب كنم.
?الجواهر السنية-كليات حديث قدسى ،ص160
نكته: از آن طرف هم دقت كنيم ؛ اگر سخن چين براي ما خبري آورد، ابتدا تحقیق کرده و سپس تصمیم بگیریم خداوند مي فرمايد: إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا … اگر شخص فاسقى خبرى براى شما بياورد، درباره آن تحقيق كنيد …
?حجرات آيه 6