? ﺭﻭﺯﯼ ﻋﺎﻟﻤﯽ ﺳﻨﯽ ﺑﻪ ﻋﻼﻣﻪ ﺍﻣﯿﻨﯽ ﮐﻪ ﺩﺍﺷﺖ ﺍﺯ ﻣﻨﺒﺮ پایین ﻣﯽ آﻣﺪ، ﮔﻔﺖ: ﺷﻤﺎ ﺷﯿﻌﻪ ﻫﺎ ﺑﻪ ﻋﻠﯽ ﻏﻠﻮ می کنید ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﯾﺪﺍﻟﻠﻪ می گویید!
ﺑﻼﻓﺎﺻﻠﻪ ﻋﻼﻣﻪ ﺍﻣﯿﻨﯽ پاسخ داد: ﺍﮔﺮ ﻋﻤﺮ ﮔﻔﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﻗﺒﻮﻝ ﻣﯿﮑﻨﯽ؟
عالم سنی ﮔﻔﺖ: ﺳﺨﻦ ﻋُﻤﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎ ﺣﺠﺖ ﺍﺳﺖ.
ﻋﻼﻣﻪ، ﺳﺮﯾﻊ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﮐﺘﺐ ﺍﻫﻞ ﺳﻨﺖ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﻭ ﺻﻔﺤﻪ ﺍی ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻧﺸﺎﻥ ﺩﺍﺩ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺣﺪﯾﺚ ﺩﺭ آﻥ ﺑﻮﺩ:
ﺭﻭﺯﯼ ﻣﺮﺩﯼ ﺑﻪ ﻃﻮﺍﻑ ﮐﻌﺒﻪ ﺍﺷﺘﻐﺎﻝ ﺩﺍﺷﺖ؛ ﺩﺭ ﻫﻤﺎﻥ ﺟﺎ ﺑﻪ ﺯﻥ ﻧﺎﻣﺤﺮﻣﯽ ﻧﮕﺎﻩ ﻧﺎﻣﺸﺮﻭﻋﯽ ﮐﺮﺩ و ﺣﻀﺮﺕ ﻋﻠﯽ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺣﺎﻝ ﺩﯾﺪ ﻭ ﺑﺎ ﺩﺳﺖ، ﺿﺮﺑﻪ ﺍﯼ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺯﺩ ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻣﺠﺎﺯﺍﺕ ﮐﺮﺩ. ﺍﻭ ﻫﻢ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﺷﮑﺎﯾﺖ ﻧﺰﺩ ﻋﻤﺮ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﮔﻔﺖ.
ﻋُﻤﺮ بن الخطّاب به او ﮔﻔﺖ: ﻗَﺪ ﺭَﺍﯼ ﻋَﯿﻦُ ﺍﻟﻠّﻪِ ﻭَ ﺿَﺮَﺏَ ﯾَﺪُ ﺍﻟﻠّﻪ (ﭼﺸﻢ ﺧﺪﺍ ﺩﯾﺪ ﻭ ﺩﺳﺖ ﺧﺪﺍ ﺯﺩ).
آﻥ ﻋﺎﻟﻢ ﺳﻨﯽ مات و ﻣﺒﻬﻮﺕ ﺷﺪ…
#همسرانه
چه زنهایی از چشم شوهر می افتند⁉️
⚜️ زنهایی که برای جلب توجه و محبت شوهر ، به جای دلبری و عشوه ، خودشون رو به مریضی میزنند و اظهار ضعف میکنند
⚜️ زنهایی که همیشه افسرده و بی حال هستند
⚜️ زنهایی که احترامی برای شوهر قائل نیستند بخصوص در جمع
⚜️ زنهایی که به نظافت و تمیزی خود اهمیت نمیدهند
⚜️ زنهایی که سرد و خشک و بی روح هستند و نسبت به مسائل جنسی رغبتی نشون نمیدهند.
حضرت آیت الله بهجت (ره)
استادم سيدعلي قاضي را در خواب ديدم
به او گفتم چه چيزي حسرت شما در دنياست كه انجام نداده ايد.
ايشان فرمودند: حسرت ميخورم كه چرا در دنيا فقط روزي يك مرتبه زيارت عاشورا ميخواندم.
وحشتناك ترين لحظه زماني است كه انسان را در سرازيري قبر ميگذارند.
شخصي نزد امام صادق(ع) رفت و گفت: من از آن لحظه ميترسم. چه كنم؟
امام صادق (ع) فرمودند: زيارت عاشورا را زياد بخوان.
آن فرد گفت چگونه با خواندن زيارت عاشورا از خوف آن لحظه در امان باشم.
امام صادق فرمود:
مگر در پايان زيارت عاشورا نميخوانيد، اللهم ارزقني شفاعة الحسين يوم الورود؟
يعني خدايا شفاعت حسين(ع) را هنگام ورود به قبر روزى من كن.
زيارت عاشورا بخوانيد تا امام حسين (ع) در آن لحظه به فريادتان برسد.
… اگر خواستيد قرائت زيارت عاشورا را ترويج كنيد براى ديگران ارسال نماييد…
اميدوارم هر دستى كه اين پيام را مى فرستد آتش جهنم را لمس نكند!!!
?به این مردها، #دختر ندهید.
مردى به محضر امام حسن(علیهالسلام) آمد و عرض کرد: دخترى دارم و زمان ازدواجش فرا رسیده است، او را به چه کسى بدهم؟ امام(علیهالسلام) فرمود:
« او را به مرد پارسایی بده؛ زیرا اگر او را دوست داشته باشد، عزیزش میدارد و اگر او را خوش نداشته باشد، به او #ظلم نخواهد کرد».
کسى در نامهاى از امام رضا (علیهالسلام) پرسید: یکى از اقوام من به خواستگارى دخترم آمده است، اما قدرى بد اخلاق است. امام رضا (علیهالسلام) در پاسخ او نوشت: اگر #بد اخلاق است، دختر خود را به او نده.
اول چیزی که خدا از آن تقدیر میکند
▫️هر چه بیشتر به خاطر خدا صبر کنیم، خدا بیشتر به خاطر ما عجله خواهد کرد و هر چه بیشتر در سختیها لبخند بزنیم، خدا زودتر آسایش را به ما میرساند. انگار خدا طاقت ندارد صبر بندۀ خودش را ببیند و در آخرت هم هنگام ورود به بهشت اول از صبرشان تقدیر میکند: سلام علیکم بماصبرتم فنعم عقبی الدار.
استادعلیرضا_پناهیان
مجنون از راهی میگذشت. جمعی نماز گذاشته بودند. مجنون از لا به لای نمازگزاران رد شد. جماعت تند و تند نماز را تمام کردند. همگی ریختند بر سر مجنون. گفتند بی تربیت کافر شده ای. مجنون گفت مگر چه گفتم؟!
گفتند مگر کوری که از لای صف نمازگزاران میگذری. مجنون گفت من چنان در فکر لیلی غرق بودم که وقتی میگذشتم حتی یک نمازگزار ندیدم. شما چطور عاشق خدایید و در حال صحبت با خدا همگی مرا دیدید؟!
قدری مجنون خدا باشیم…
درکانادا پیرمردی را به خاطر دزدیدن نان به دادگاه احظار کردند.
پیرمردبه اشتباهش اعتراف کرد
ولی کار خودش را اینگونه توجیه کرد:
خیلی گرسنه بودم و نزدیک بود بمیرم.
قاضی گفت:
تو خودت میدانی که دزد هستی و من ده دلار تو را جریمه می کنم و
میدانم که توانایی پرداخت آنرا نداری، به همین خاطر من جای تو جریمه را پرداخت میکنم.
درآن لحظه همه سکوت کرده بودند و دیدند که قاضی ده دلار از جیب خود درآورد و
درخواست کرد تا به خزانه بابت حکم پیرمرد پرداخت شود.
سپس ایستاد و به حاضرین درجلسه گفت:
همه شمامحکوم هستید و باید هرکدام ده دلار جریمه پرداخت کنید
چون شما در شهری زندگی میکنید که فقیر مجبور میشود تکه ای نان دزدی کند!
درآن جلسه دادگاه ۴٨٠دلار جمع شدوقاضی آن را به پیرمرد بخشید.
? #حضرت_علی میفرمایند:
اگر در شهر مسلمانان فقیری دیدی، بدان که ثروتمندان آن شهر حق ان ها را نمیدهند!
استادی میگفت:
صبحها که دکمه های لباسم را می بندم,
به این فکر میکنم که
چه کسی آنها را باز خواهد کرد؟
خودم یا مرده شور؟!
دنیا همین قدر غیر قابل پیش بینی است..
به آنهائى که دوستشان دارید,
بی بهانه بگوئيد :"دوستت دارم.”
بگوئيد: در این دنیای شلوغ,
سنجاقشان کرده اید به دلتان.
بگوئيد: گاهی فرصت با هم بودنمان
کوتاهتر از عمر شکوفه هاست.
بگوئيد: بودن ها را قدر بدانيم،
نبودن ها همين نزديكى است…!
خاطره ای از استاد قرائتی
⭐️بچه ام كوچولو بود، از من بیسكویت خواست. گفتم: امروز مى خرم. وقتى به خانه برگشتم فراموش كرده بودم. بچه دوید جلو و پرسید: بابا بیسكویت كو؟ گفتم: یادم رفت. بچه تازه به زبان آمده بود، گفت: بابا بَده، بابا بَده. بچه را بغل كردم و گفتم: باباجان! دوستت دارم. گفت: بیسكویت كو؟ دانستم كه دوستى بدون عمل را بچه سه ساله هم قبول ندارد. چگونه ما مى گوئیم خدا و رسول و اهل بیت او را دوست داریم، ولى در عمل كوتاهى مى كنیم؟
? خاطرات استاد قرا