امام صادق علیه السلام:
?هرگاه روز #پنجشنبه وشب جمعه فرا برسد
فرشته ای ازآسمان پایین میآید که همراه
اوقلم هایی طلایی و برگه های نقره ای
میباشد و از شب و روزپنجشنبه وغروب روز
جمعه جزصلوات پیامبرصلی الله علیه وآله و سلم نمی نویسند…
?بحارالانوارمجلسی ج 52ص94
اگر بگویی من نمیتوانم یکباره ترک معصیت کنم… جواب اینست که بعد از معصیت که میتوانی توبه کنی،کسی که توبه کرد،مثل کسی است که…☝️
#شیخ_محمد_بهاری_همدانی قدس سره
پرتغال پوست کنده
?_مش رحمان! این پرتغال گندیده چیه گذاشتی این رو؟!
_کدوم؟ اوه… اون رو میگی؟ پوستش رو کنده بودم برا جلب مشتری، واسه همین گندیده! بندازش دور یکی دیگه بزار!!?
سرفصل پندنامه ی الهی را فراموش نباید کرد که می فرماید:((کُلُ نفسٍ بِما کَسبَت رَهینَه)) هر نفسی در گرو اندوخته خویش است.?
علامه_محمدتقی_جعفری قدس سره
در هر شبانه روز ساعتی روایات و مواعظ را مطالعه کن، زیرا در زنده شدن دل و نگه داشتن نفس اماره از سرکشی، بسیار موثر است.?
شیخ عبدالله مامقانی، مرآة الرشاد، ص140
در شبانه روز، حتما ساعتی با خدا خلوت کن و به مناجات و تضرع مشغول باش… در آن لحظات غیر خدا را فراموش کن.?
#مرحوم_شیخ_محمد_بهاری_همدانی
اگه يه روزی فرزندی داشته باشم،
بيشتر از هر اسباب بازی ديگه اي براش بادكنك ميخرم.
بازي با بادكنك خيلی چيزها رو به بچه ياد ميده….
بهش ياد ميده كه بايد بزرگ باشه اما سبك،تا بتونه بالاتر بره.
بهش ياد ميده كه چيزای دوست داشتنی ميتونن توي يه لحظه،حتی بدون هيچ دليلي و بدون هيچ مقصری از بين برن
پس نبايد زياد بهشون وابسته بشه
ومهم تر ازهمه بهش ياد ميده كه وقتی چيزی رو دوست داره، نبايد اونقدر بهش نزديك بشه وبهش فشار بياره كه راه نفس كشيدنش رو ببنده، چون ممكنه برای هميشه از دستش بده .
و اینکه وقتی یه نفر و خیلی
واسه خودت بزرگ کنی در اخر میترکه و تو صورت خودت میخوره.
كارت بانكيم رو به فروشنده دادم و باخيال راحت منتظر شدم تا كارت بكشه ، ولى در كمال تعجب ، دستگاه پيام داد :
“موجودى كافى نميباشد ! “امكان نداشت ، خودم ميدونستم كه اقلا سه برابر مبلغى كه خريد كردم در كارتم پول دارم، با بيحوصلگى از فروشنده خواستم كه دوباره كارت بكشه و اين با پيام آمد:
“رمز نا معتبر است”
اين بار فروشنده با بيحوصلگى گفت:
آقا لطفا نقداً پرداخت كنيد ، پول نقد همراهتون هست؟…فكر كنم كارتتون رو پيش موبايلتون گذاشتين كلاً سوخته…
در راه برگشت به خانه مرتب اين جمله ى فروشنده در سرم صدا ميكرد
“پول نقد همراهتون هست"؟…
خدايا ما در كارت اعمالمان كارهاى بسيارى داريم كه به اميد آنها هستيم مثلا عبادتهايى كه كرديم ، دستگيرى ها و انفاق هايى كه انجام داديم و ….
نكند در روز حساب و كتاب بگويند موجودى كافى نيست ، ما متعجبانه بگوييم :
مگر ميشود ؟ اين همه اعمالى كه فكر ميكرديم نيك هستند و انجام داديم چى شد؟؟؟؟
و بگويند اعمالتان را در كنار چيزهايى قرار داديد كه كلاً سوخت و از بين رفت … كنار بخل كنار حسد ، كنار ريا ، كنار بى اعتمادى به خدا ، كنار دنيا دوستى و …..
نكند از ما بپرسند نقد با خودت چه آورده اى ؟ و ما كيسه مان تهى باشد ، دستمان خالى ….
خدايا از تمام چيزهايى كه باعث از بين رفتن اعمال نيكمان ميشود به تو پناه ميبريم
خداعاقبتمان رابخيركند
به ساعت نگاه کردم. شش و بیست دقیقه صبح بود.
دوباره خوابیدم. بعد پاشدم. به ساعت نگاه کردم.
شش و بیست دقیقه صبح بود.
فکر کردم: هوا که هنوز تاریکه. حتماً دفعه ی اول اشتباه دیده ام.
خوابیدم. وقتی پاشدم. هوا روشن بود ولی ساعت باز هم شش و بیست دقیقه صبح بود.
سراسیمه پا شدم. باورم نمی شد که ساعت مرده باشد.
به این کارها عادت نداشت. من هم توقع نداشتم.
آدم ها هم مثل ساعت ها هستند. بعضی ها کنارمان هستند مثل ساعت.
مرتب، همیشگی. آنقدر صبور دورت می چرخند که چرخیدنشان را حس نمی کنی.
بودنشان برایت بی اهمیت می شود. همینطور بی ادعا می چرخند.
بی آنکه بگویند باطری شان دارد تمام می شود. بعد یکهو روشنی روز خبر می دهد که او دیگر نیست.
قدر این آدم ها را باید بدانیم، قبل از شش و بیست دقیقه
به ساعت نگاه کردم. شش و بیست دقیقه صبح بود.
دوباره خوابیدم. بعد پاشدم. به ساعت نگاه کردم.
شش و بیست دقیقه صبح بود.
فکر کردم: هوا که هنوز تاریکه. حتماً دفعه ی اول اشتباه دیده ام.
خوابیدم. وقتی پاشدم. هوا روشن بود ولی ساعت باز هم شش و بیست دقیقه صبح بود.
سراسیمه پا شدم. باورم نمی شد که ساعت مرده باشد.
به این کارها عادت نداشت. من هم توقع نداشتم.
آدم ها هم مثل ساعت ها هستند. بعضی ها کنارمان هستند مثل ساعت.
مرتب، همیشگی. آنقدر صبور دورت می چرخند که چرخیدنشان را حس نمی کنی.
بودنشان برایت بی اهمیت می شود. همینطور بی ادعا می چرخند.
بی آنکه بگویند باطری شان دارد تمام می شود. بعد یکهو روشنی روز خبر می دهد که او دیگر نیست.
قدر این آدم ها را باید بدانیم، قبل از شش و بیست دقیقه