علّامہ حسن زاده آملے :
با همہ مهربان باش و از همہ گریزان.
یعنے با همہ باش و بےهمہ باش.
خداشناس باش در هر لباسے کہ باشد.
مفهوم «برکت» ✨
?از پیامبر(ص) پرسیدند برکت درمال یعنی چه؟
درپاسخ، پیامبر مثالی زد و فرمود:
گوسفند درسال یکبار زایمان می کند وهر بار هم یک بره به دنیا می آورد .
سگ در سال دو بار زایمان میکند و هربار هم حداقل ۷-۶ بچه.
به طور طبیعی شما باید گله های سگ را ببینید که یک یا دو گوسفند در کنار آن است.
ولی در واقع برعکس است. گله های گوسفند را می بینید و یک یا دو سگ درکنار آنها چون خداوند برکت را در ذات گوسفند قرار داد و از ذات سگ برکت را گرفت .
مال حرام اینگونه است.
فزونی دارد ولی برکت ندارد.»
روی مفهوم” برکت در روزی” فکر کنید.
اهل بهشت 4 صفت دارند:
? صورت خندان وبشاش
? زبان فصیح
? قلب مهربان
? دست بخشنده
(( ان شا الله خدا این 4 صفت را به ما عنایت فرماید.))
درخواست اعضاء بدن از زبان ?
امام حسين عليه السلام :
إِنَّ لِسانَ ابنَ آدَمَ يُشرِفُ كُلَّ يَومٍ عَلى جَوارِحِهِ فَيَقولُ: كَيفَ أَصبَحتُم؟ فَيَقولونَ: بِخَيرٍ إِن تَرَكتَنا! وَيَقولونَ: اَللّه اللّه فينا! وَ يُناشِدونَهُ وَ يَقولونَ: إِنَّما نُثابُ بِكَ وَ نُعاقَبُ بِكَ؛
??????
زبان آدميزاد، هر روز به اعضاى او نزديك مى شود و مى گويد: چگونه ايد؟ آنها مى گويند: اگر تو ما را به خودمان واگذارى، خوب هستيم و مى گويند: از خدا بترس و كارى به ما نداشته باش: و او را سوگند مى دهند و مى گويند: ما فقط به واسطه تو پاداش مى يابيم و به واسطه تو، مجازات مى شويم.
?بحارالأنوار، ج71، ص278، ح14
نمازهايم اگر “نماز” بود…
موقع سفر، ذوق نمی کردم از شکسته شدنش❗️
نمازهايم اگر نماز بود
که رکعت آخرش این قدر کیف نداشت❗️
اگر نمازهایم نماز بود
تبدیل نمی شد به نمایش پانتومیم
برای نشان دادن آدرس شارژر گوشی❗️
نمازهایم"نماز” نیست??
اگر نمازم نماز بود
می شد پناهگاه…
می شد مرهم…
می شد شاه کلید…?
خـدایا!
من از تو فقط یک چیز می خواهم.
بر من منت بگذار و کاری کن
نمازهایم نماز بشوند??
شیخرجبعلیخیاط (ره):✨
اگر مواظب دلتان باشید،
و غیر خدا را در آن راه ندهید،
آنچه را دیگران نمیبینند شما میبینید،
و آنچه دیگران نمیشنوند شما میشنوید
راه مقابلہ با شـــــیطان
? شیخ جعفر شوشترے (ره) :
هر وقت شـــــیطان وسوسہ کرد و نتوانستید
حریف نفس بشوید، هـــــفت مرتبہ بگوئید:
«بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ ،
لا حَولَ وَلا قُوَّة اِلّا بِاللهِ العَلےِّ العَظیم»
وقتے این ذکر را مےگوئید،هفت ملک بہ کمک شما مےآیند و آنها را دفع مےکنند
بارها تجربہ شده است کہ انسان وقتے آن را مےخواند احساس قوّت مےکند
ماشینت که جوش می آورد …
حرکت نمی کنی… کنار زده و می ایستی❗️
وگرنه ممکن است ماشین آتش بگیرد ?
خودت هم همینطوری…☝️?
وقتی جوش می آوری ،
عصبی و عصبانی می شوی ؛
تخته گاز نرو❗️⛔️
بزن کنار ! ساکت باش و هیچ نگو…✋?
وگرنه هم به خودت آسیب میزنی هم به اطرافیان…
داستانی خواندنی از حجت الاسلام قرائتی در مورد قمه زنی
(با استناد به آیه قرآن)
حجت الاسلام قرائتی:
در یکی از شهرها با وجود توصیه های مبلغین بزرگوار مبنی بر پرهیز از قمهزنی، مردم به خاطر اعتقادات خود دست برنمی داشتند. به ما گفتند به آنجا برویم و آنها را از این کار باز داریم. ایام ماه محرم بود و چون اعلام کرده بودند فلانی می آید و مردم ما را در تلویزیون دیده بودند، در مسجد جمع شدند.
وقتی وارد شدم گفتند: آقای قرائتی آمدهای برای قمهزنی بگویی.
گفتم: شغل من چیست؟
گفتند: تو معلم قرآن هستی.
گفتم: به عنوان معلم قرآن قبولم دارید؟
گفتند: بله قبولت داریم، ولی حرف قمه نزنی، فقط قرآن بگو.
من روی تخته نوشتم: «بسم الله الرحمن الرحیم - یا ایها الذین آمنوا لا تقولوا راعنا و قولوا انظرنا» (سوره بقره آیه ۱۰۴)؛
«ای کسانی که ایمان آورده اید! “راعنا” نگویید، بلکه بگویید: “انظرنا".» و بعد توضیح دادم که:
«یا ایها الذین آمنوا» یعنی: ای مؤمنین.
«لا تقولوا راعنا و قولوا انظرنا» یعنی: راعنا نگویید بلکه انظرنا بگویید. راعنا نگویید یعنی چه؟ این قصهای دارد و قصه اش این است که: پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم در حال سخنرانی بود، یک نفر از پای سخنرانی گفت: راعنا، یعنی مراعات ما را هم بکن.
یعنی آرامتر صحبت کن یا به این طرف و آن طرف نگاه کن.
این کلمه راعنا مثل کوکو است که هم می شود آن را با سیب زمینی درست کرد و هم با سبزی.
«راعنا» را هم می شود از ریشه «رعی» گرفت و هم از ریشه «رعن». اگر از «رعی» گرفته شود به معنای «مراعات ما را بکن» است، ولی اگر از ریشه «رعن» گرفته شود، رعونت به معنای خر کردن است! و «راعنا» یعنی «خرمان کن.»!
وقتی که مسلمانان می گفتند «راعنا» هدفشان مقدس بود و معنای «مراعاتمان کن» را اراده می کردند، ولی یهودیها از این کلمه استفاده کرده و گفتند: مسلمانها به پیغمبرشان میگویند خرمان کن. در اینجا آیه نازل شد که: «یا ایها الذین آمنوا لا تقولوا راعنا و قولوا انظرنا»؛ «ای کسانی که ایمان آورده اید، “راعنا” نگویید بلکه “انظرنا” بگویید.»
یعنی کلمهای را که دشمن از آن سوء استفاده می کند به کار نبرید.
بعد از این که این آیه را تفسیر کردم، گفتم: شما که قمه می زنید هدفتان مقدس است و به عشق امام حسین علیه السلام این کار را می کنید، ولی تلویزیون کشورهای اروپایی این کار شما را دوازده مرتبه نشان داده و گفته است که شیعه ها دچار مرض خودآزاری هستند. دشمن از این کار شما چنین سوء استفاده می کند.
این کار امروز شما مثل همان «راعنا» گفتن مسلمانان صدر اسلام است که دشمن از آن سوء استفاده می کرد و قرآن کریم با آیه مورد بحث به مسلمانان آن روز و امروز هشدار می دهد که: از هر کاری که دشمن از آن سوء استفاده میکند پرهیز کنید. پس، چون امروز دشمنان از قمه زنی شما سوء استفاده می کنند، شما دیگر قمه نزنید.
گفتند: حالا فهمیدیم و دیگر قمه نمیزنیم.
منبع: مجله مبلغان، شماره ۳۹
دیدار سید کریم پینه دوز با امام زمـــــان(عج)
?در تهران مرد پینه دوزی بود به نام
آقا سید کریم که اکثر علمای اهل معنا معتقد بودند گاهی حضرت ” بقیة الله الاعظم علیه السلام ”
به مغازه محقر او تشریف می برند و
با او می نشینند و هم صحبت می شوند !
نام و شهرت ایشان «آقا سید کریم محمودی» بود
و در گوشه ای از بازار تهران به پینه دوزی و
پاره دوزی مشغول بود …
به همین جهت مشهور به«آقا سیدکریم پینه دوز»بود .
آقا سیدکریم با وجود آن مقامات ولایی و توحیدی، تا حدودی گمنام بود و در زمان حیاتش فقط خواص و علمای اهل معنای تهران از حالات و مقاماتش باخبر بودند .
ایشان ارادت ویژه ای به “حضرت سیدالشهداء(ع)” داشتند .
✨جلوه ای ازتشرفات آقا سید کریم✨
?دریکی از تشرفات سیدکریم ،
امام زمان( عج) به او می فرمایند :
اگر هفته ای بر تو بگذرد و ما را نبینی چه کنی؟
سید در پاسخ مے گوید:
آقـــــاجان ! به خدا می میرم!
و امام زمان (ع) می فرمایند :
اگراین طور نبود ، هفته ای یک ما را نمی دیدی !
در یکی دیگر از تشرفات ، امام زمان(ع) خطاب به سید ڪریم مے فرماید :
آیا کفش ما را نیز مے دوزی؟
و سید بلافاصله می گوید:
بله آقاجان ! اما سه نفر جلوتر از شما کفششان
را آورده اند …
امام زمان (عج) دقایقی بعد ، بار دیگر میفرمایند:
سید ! کفش ما را نمی دوزی؟
وسید می گوید :
چرا آقـــــا جان ! بعداز این سه کفش می دوزم …
دقایقی می گذرد و امام زمان (عج) برای بار
سوم می پرسند :
سید ! آیا کفش مارا نمی دوزی ؟
در این هنگام ، سید طاقت ازکف می دهد و
بر می خیزد و امام زمانش را در آغوش می گیرد
و می گوید :
” سید و آقـــــای من ” !
این قدر مرا امتحان نفرمایید !
اگر یک مرتبه دیگر بفرمایید ، فریاد می زنم و
همه را خبر دار می کنم که
” یوســـــف فـــــاطمه ” در آغوش من است ???
? الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج ?