عالمان همه به هلاكت درافتند مگر آنان كه به علم خود عمل كنند!
و عامِلان همه هلاک شوند، مگر آنان كه از روى #اخلاص كار كنند، و مخلصان در خطرند.
پیامبر خدا (ص)
تنبیه الخواطر:۲/۱۱۸
اصطلاح غلــط و نیــاز بہ اصلاح??
??
1- خــدا بــد نــده
این ڪــلام اهانــت به پروردگار است. زیرا خدای تعالــے در قرآن فرموده :
«هیــچ خوبے بہ شما نمیــرسد مگر از ناحیہ خدا و هیچ بدی بہ شما نمیرسد مگر از ناحیہ خــود شما(ڪــه بخاطر اعمال خودتان است)»
??
2- عیســے(ع) به دین خود ، موســے(ع) بہ دین خود
این جمله معنای صحیحے ندارد. زیرا بین پیامبران خدا، ڪــوچڪترین اختلافی نبوده و همہ آنها مردم را به توحیــد و یڪــتاپرستے دعوت میڪــردند و عقیدۂ یڪــسانے داشتند.
??
3- ولش ڪــردی به اَمان خدا
این حرف ڪــفر آمیز اســت. زیرا اگر کسی مال یا فرزند خود را بہ امان خدا بسپارد ڪــه غمے نیســت. بهتر است بجای این ڪــلام گفته شود :
“ولـش ڪــردی به حال خودش”
پــس بدبخت شــد رفت.
??
4- انســان جایز الخطاســت
این حرف نیز غلط است، زیرا انسان برای خطا ڪردن جایز نیست. بهتر است بگوییم انسان “ممڪن الخطا” ست. یعنی ممڪن است خطا ڪند و بهترین خطا ڪنندگان، توبه ڪنندگان هستند
آیتالله محمدتقی بهجت، در پاسخ به سؤال فردی که در امور مختلف از جمله اشتغال و ازدواج دچار گرفتاری شده بود، این چنین بیان کردند:
✅ زیاد از روی اعتقاد کامل بگویید: «أستغفر الله».
هیچ چیز شما را منصرف نکند غیر از ضروریات و واجبات، تا کلیه ابتلائات رفع شود، بلکه بعد از رفع آنها هم بگویید، برای اینکه امثال آنها پیش نیاید و اگر دیدید رفع نشد، بدانید یا ادامه ندادهاید، یا آنکه با اعتقاد کامل نگفتهاید.
? کمی تا بهجت
امام حسین (علیه السلام) :
«مِن دَلائِلِ عَلاماتِ القَبولِ : الجُلوسُ إلى أهلِ العُقولِ؛
? از نشانه هاى خوشنامى و نیكبختى، همنشینى با خردمندان است»
?بحارالأنوار،ج۷۵،ص۱۱۹
(شهوت پنهان)
حتما بخوانید
✍️یکی ازعلمای اهل بصره می گوید:
روزگاری به فقر و تنگدستی مبتلا شدم تا جایی که من وهمسر و فرزندم چیزی برای خوردن نداشتیم.
خیلی بر گرسنگی صبر کردم پس تصمیم گرفتم خانه ام را بفروشم و به جای دیگری بروم.
?در راه یکی از دوستانم به اسم
ابا نصر را دیدم و او را از فروش خانه با خبر ساختم.
پس دو تکه نان که داخلش حلوا بود به من داد و گفت : برو و به خانواده ات بده .
به طرف خانه به راه افتادم
در راه به زنی و پسر خردسالش برخورد کردم به تکه نانی که در دستم بود نگاه کرد و گفت : این پسر یتیم و گرسنه است و نمی تواند گرسنگی را تحمل کند چیزی به او بده خدا حفظت کند.
آن پسر نگاهی به من انداخت که هیچگاه فراموش نمی کنم .
?گفتم : این نان را بگیر و به پسرت بده تا بخورد .
به خدا قسم چیز دیگری ندارم و درخانه ام کسانی هستند که به این غذا محتاج ترند .
اشک از چشمانم جاری شد و در حالی که غمگین و ناامید بودم به طرف خانه برمی گشتم .
?روی دیواری نشستم و به فروختن خانه فکر می کردم .
که ناگهان ابو نصر را دیدم که از خوشحالی پرواز می کرد و به من گفت : ای ابا محمد چرا اینجا نشسته ای !
در خانه ات خیر و ثروت است !
گفتم: سبحان الله !
از کجا ای ابانصر؟
گفت : مردی از خراسان از تو و پدرت می پرسد . و همراهش ثروت فراونی است.
گفتم : او کیست؟
گفت : تاجری از شهر بصره است. پدرت سی سال قبل مالی را نزدش به امانت گذاشت اما بی پول و ورشکست شد .
?سپس بصره را ترک کرد و به خراسان رفت و کارش رونق گرفت و یکی از تاجران شد و حالا به بصره آمده تا آن امانت را پس بدهد همان ثروت سی سال پیش به همراه سودی که بدست آورده.
خدا را شکر گفتم و به دنبال آن زن و پسر یتیمش گشتم و آنان را بی نیاز ساختم.
?در ثروتم سرمایه گذاری کردم و یکی از تاجران شدم مقداری از آن را هر روز بین فقرا و مستمندان تقسیم می کردم.
ثروتم کم که نمی شد زیاد هم می شد
کم کم عجب و خودپسندی و غرور وجودم را گرفته بود و خوشحال بودم که دفترهای ملائكه را از حسناتم پر کرده بودم و یکی از صالحان درگاه خدا بودم .
?شبی از شب ها در خواب دیدم که قیامت برپا شده و خلایق همه جمع شده اند.
و مردم را دیدم که گناهان شان را بر پشت شان حمل می کنند تا جایی که شخص فاسق ، شهری از بدنامی و رسوایی را برپشتش حمل می کند .
به میزان رسیدم که اعمال مرا وزن کنند .
?گناهانم را در کفه ای و حسناتم را درکفه دیگر قرار دادند ، کفه حسناتم بالا رفت و کفه گناهانم پایین آمد.
سپس یکی یکی از حسناتی که انجام داده بودم را برداشتند و دور انداختند. چون در زیر هرحسنه (شهوت پنهانی) وجود داشت .
✍️از شهوت های نفس مثل : ریاء ، غرور ،دوست داشتن تعریف و تمجید مردم.
چیزی برایم باقی نماند و در آستانه ی هلاکت بودم که صدایی را شنیدم .
آیا چیزی برایش باقی نمانده؟
گفتند : این برایش باقی مانده !
و آن همان تکه نانی بود که به آن زن و پسرش بخشیده بودم .
?سپس آن را در کفه حسناتم گذاشتند و گریه های آن زن را به خاطر کمکی که به او کرده بودم ، در کفه حسناتم قرار دادند ،کفه بالا رفت و همینطور بالا رفت تا وقتی صدایی آمد و گفت : نجات یافت .
? …. بله دوستان من ، خداوند هیچ عملی را بدون اخلاص از ما قبول نخواهد کرد پس بکوشیم هیچ عملی را کوچک نشماریم و هر عبادت و کار خیری را خالصانه برای خدای تعالی انجام دهیم .
? کتاب (وحی القلم)
هر جا کم آوردی … حوصله نداشتی … پول نداشتی … کار نداشتی … باطریت تموم شد … تسبیح رو بردار صد بار بگو
《استغفرالله ربی و اتوب الیه》
شیخ اسماعیل #دولابی (ره)
پنج اصل دین در صلوات وجود دارد:
«اللهم» توحید است!
«صلی علی محمد» نبوت است!
«و آل محمد» یعنی امیرالمومنین علیهالسلام و اولادش،
این هم امامت است!
توحید را هم که قائل شدیم،
پس معاد را هم قائلیم!
و اگر حق محمد و آل محمد را ادا کردید،
عدالت است.
قربان این مستحب،
که با آن هر پنج اصل دین را اقرار کردیم.
اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم?
آیتالله احدی: شهید بزرگوار حججی ذکری از علامه حسنزاده آملی گرفته بود که مرتب آن را تکرار میکرد و آن ذکر این است:
«اللهم انّی اسئلک لذة نظر الی وجهک و شوق الی لقاءک»
آية الله شيخ محمّد حسين اصفهانی، أهل مراقبه، و سكوت، و محاسبه بود
پيوسته در فكر بود؛ سخن به ندرت ميگفت.
در هر جاي مجلس كه جا خالي بود، مينشست، و بسيار متواضع و آرام بود.