نتیجه ی ناامید نشدن از درگاه الهی
ﮔﻮﯾﻨﺪ ﺯﻧﯽ ﭘﺎﮎ ﺳﺮﺷﺖ ﻧﺰﺩ ﺣﻀﺮﺕ ﻣﻮﺳﯽ علیه السلام ﺁﻣﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻭ ﮔﻔﺖ:
ﺍﯼ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﺧﺪﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ ﺩﻋﺎ ﮐﻦ ﻭ ﺍﺯ ﺧﺪﺍ ﺑﺨﻮﺍﻩ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻓﺮﺯﻧﺪﯼ ﺻﺎﻟﺢ ﻋﻄﺎ ﮐﻨﺪ ﺗﺎ ﻗﻠﺒﻢ ﺭﺍ ﺷﺎﺩ ﮐﻨﺪ
ﺣﻀﺮﺕ ﻣﻮﺳﯽ نیز ﺩﻋﺎ ﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﺧﺪﺍ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻓﺮﺯﻧﺪﯼ ﻋﻄﺎ ﮐﻨﺪ.
در همان حال ﻧﺪﺍ ﺁﻣﺪ ﺍﺯ ﻃﺮﻑ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ
که ﺍﯼ ﻣﻮﺳﯽ ﻣﻦ ﺁﻥ ﺯﻥ ﺭﺍ ﻋﻘﯿﻢ ﻭ ﻧﺎﺯﺍ ﺁﻓﺮﯾﺪﻡ.
ﺣﻀﺮﺕ ﻣﻮﺳﯽ ﺑﻪ ﺯﻥ ﮔﻔﺖ: ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻣﯿﻔﺮﻣﺎﯾﺪ ﮐﻪ ﺗﻮﺭﺍ ﻋﻘﯿﻢ ﺁﻓﺮﯾﺪﻩ ﺍﺳﺖ.
ﺯﻥ غمگین ﺭﻓﺖ ﻭ یکسال ﺑﻌﺪ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﻭ ﺑﺎﺯ ﮔﻔﺖ یا موسی میشود دوباره ﺩﻋﺎ ﮐﻦی ﮐﻪ ﺧﺪﺍ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺩﻫﺪ؟
ﺣﻀﺮﺕ ﻣﻮﺳﯽ علیه السلام باز ﺩﻋﺎ ﮐﺮﺩ ﻭباز ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻓﺮﻣﻮﺩ
ﮐﻪ ای موسی ﻣﻦ ﺍﻭﺭﺍ ﻧﺎﺯﺍ ﻭ ﻋﻘﯿﻢ ﺁﻓﺮﯾﺪﻡ.
ﺣﻀﺮﺕ ﻣﻮﺳﯽ باز ﺑﻪ ﺯﻥ ﮔﻔﺖ که ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻣﯿﻔﺮﻣﺎﯾﺪ ﺗﻮﺭﺍ ﻋﻘﯿﻢ ﺁﻓﺮﯾﺪﻩ ﺍﻡ..
ﺁﻥ ﺯﻥ غمگین ﺭﻓﺖ
ﺑﻌﺪ ﺍﺯ یکسال ﺣﻀﺮﺕ ﻣﻮﺳﯽ ﻫﻤﺎﻥ ﺯﻥ ﺭﺍ ﺩﯾﺪ ﺩﺭﺣﺎﻟﯿﮑﻪ ﻓﺮﺯﻧﺪﯼ ﺩﺭ ﺁﻏﻮﺵ ﺩﺍﺷﺖ ﭘﺮﺳﯿﺪ ﻧﻮﺯﺍﺩ ﮐﯿﺴﺖ؟
زن ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ.
ﭘﺲ ﻣﻮﺳﯽ ﺑﺎ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺻﺤﺒﺖ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ ﺑﺎﺭﺍﻟﻬﺎ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺍﯾﻦ ﺯﻥ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺩﺍﺭﺩ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯿﮑﻪ ﺗﻮ فرمودی ﺍﻭﺭﺍ ﻋﻘﯿﻢ ﺁﻓﺮﯾﺪﯼ؟!
ﭘﺲ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻓﺮﻣﻮﺩ ﺍﯼ ﻣﻮﺳﯽ ﻫﺮﺑﺎﺭ ﮐﻪ ﮔﻔﺘﻢ ﻋﻘﯿﻢ ﺍﻭ ﻣﺮﺍ ﺭﺣﯿﻢ ﺧﻮﺍﻧﺪ
ﭘﺲ ﺭﺣﻤﺘﻢ ﺑﺮ ﺗﻘﺪﯾﺮ ﻭ ﺳﺮﻧﻮﺷﺖ او ﭘﯿﺸﯽ ﮔﺮﻓﺖ
منبع
از مجموعه داستان های پیامبران
نتیجه ی ناامید نشدن از درگاه الهی
ﮔﻮﯾﻨﺪ ﺯﻧﯽ ﭘﺎﮎ ﺳﺮﺷﺖ ﻧﺰﺩ ﺣﻀﺮﺕ ﻣﻮﺳﯽ علیه السلام ﺁﻣﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻭ ﮔﻔﺖ:
ﺍﯼ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﺧﺪﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ ﺩﻋﺎ ﮐﻦ ﻭ ﺍﺯ ﺧﺪﺍ ﺑﺨﻮﺍﻩ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻓﺮﺯﻧﺪﯼ ﺻﺎﻟﺢ ﻋﻄﺎ ﮐﻨﺪ ﺗﺎ ﻗﻠﺒﻢ ﺭﺍ ﺷﺎﺩ ﮐﻨﺪ
ﺣﻀﺮﺕ ﻣﻮﺳﯽ نیز ﺩﻋﺎ ﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﺧﺪﺍ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻓﺮﺯﻧﺪﯼ ﻋﻄﺎ ﮐﻨﺪ.
در همان حال ﻧﺪﺍ ﺁﻣﺪ ﺍﺯ ﻃﺮﻑ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ
که ﺍﯼ ﻣﻮﺳﯽ ﻣﻦ ﺁﻥ ﺯﻥ ﺭﺍ ﻋﻘﯿﻢ ﻭ ﻧﺎﺯﺍ ﺁﻓﺮﯾﺪﻡ.
ﺣﻀﺮﺕ ﻣﻮﺳﯽ ﺑﻪ ﺯﻥ ﮔﻔﺖ: ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻣﯿﻔﺮﻣﺎﯾﺪ ﮐﻪ ﺗﻮﺭﺍ ﻋﻘﯿﻢ ﺁﻓﺮﯾﺪﻩ ﺍﺳﺖ.
ﺯﻥ غمگین ﺭﻓﺖ ﻭ یکسال ﺑﻌﺪ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﻭ ﺑﺎﺯ ﮔﻔﺖ یا موسی میشود دوباره ﺩﻋﺎ ﮐﻦی ﮐﻪ ﺧﺪﺍ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺩﻫﺪ؟
ﺣﻀﺮﺕ ﻣﻮﺳﯽ علیه السلام باز ﺩﻋﺎ ﮐﺮﺩ ﻭباز ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻓﺮﻣﻮﺩ
ﮐﻪ ای موسی ﻣﻦ ﺍﻭﺭﺍ ﻧﺎﺯﺍ ﻭ ﻋﻘﯿﻢ ﺁﻓﺮﯾﺪﻡ.
ﺣﻀﺮﺕ ﻣﻮﺳﯽ باز ﺑﻪ ﺯﻥ ﮔﻔﺖ که ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻣﯿﻔﺮﻣﺎﯾﺪ ﺗﻮﺭﺍ ﻋﻘﯿﻢ ﺁﻓﺮﯾﺪﻩ ﺍﻡ..
ﺁﻥ ﺯﻥ غمگین ﺭﻓﺖ
ﺑﻌﺪ ﺍﺯ یکسال ﺣﻀﺮﺕ ﻣﻮﺳﯽ ﻫﻤﺎﻥ ﺯﻥ ﺭﺍ ﺩﯾﺪ ﺩﺭﺣﺎﻟﯿﮑﻪ ﻓﺮﺯﻧﺪﯼ ﺩﺭ ﺁﻏﻮﺵ ﺩﺍﺷﺖ ﭘﺮﺳﯿﺪ ﻧﻮﺯﺍﺩ ﮐﯿﺴﺖ؟
زن ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ.
ﭘﺲ ﻣﻮﺳﯽ ﺑﺎ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺻﺤﺒﺖ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ ﺑﺎﺭﺍﻟﻬﺎ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺍﯾﻦ ﺯﻥ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺩﺍﺭﺩ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯿﮑﻪ ﺗﻮ فرمودی ﺍﻭﺭﺍ ﻋﻘﯿﻢ ﺁﻓﺮﯾﺪﯼ؟!
ﭘﺲ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻓﺮﻣﻮﺩ ﺍﯼ ﻣﻮﺳﯽ ﻫﺮﺑﺎﺭ ﮐﻪ ﮔﻔﺘﻢ ﻋﻘﯿﻢ ﺍﻭ ﻣﺮﺍ ﺭﺣﯿﻢ ﺧﻮﺍﻧﺪ
ﭘﺲ ﺭﺣﻤﺘﻢ ﺑﺮ ﺗﻘﺪﯾﺮ ﻭ ﺳﺮﻧﻮﺷﺖ او ﭘﯿﺸﯽ ﮔﺮﻓﺖ
منبع
از مجموعه داستان های پیامبران
روش پیامبر خدا با همسایه هتاک
همسایه سه نوع است
1⃣ گاهی هست که همسایه شما هم مسلمان است و هم خویشاوند شماست.
چنین همسایه ای سه حق بر گردن شما دارد
حق خویشاوندی و حق اسلام و حق همسایگی
2⃣گاهی همسایه شما خویشاوند شما نیست
اما مسلمان است بنابر این دو حق دارد
حق همسایگی و حق اسلام
3⃣ و گاه همسایه شما مسلمان نیست که در این صورت یک حق دارد حق همسایگی
حالا اگر شما چنین همسایه ای داشته باشید، و لو کافر هم هست، اما هرگاه آشی مےپزید باید یک کاسه هم به در خانه او ببری
یا اگر در خانه درخت خرمالویی داری باید یک بشقاب خرمالو هم به او بدهی یا اگر گوسفند میکشی باید از گوشت گوسفند به او هم بدهی
مرد یهودی هر روز که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم می خواستند به مسجد بروند، بر سر حضرت خاکستر می ریخت.
چند روزی گذشت و حضرت دیدند که از آن یهودی که خاکستر می ریخت خبری نیست، از اصحاب پرسیدند این دوست ما که هر روز یاد ما میکرد، کجاست؟ پیدایش نیست
اصحاب عرض کردند مریض است
پیامبر خدا صلی الله علیه وآله فرمودند به عیادتش می رویم.
سپس به خانه یهودی رفتند، مرد یهودی با دیدن پیامبر به قدری شرمنده و خجالت زده شد که همانجا اسلام آورد و گفت اَشْهَدُ اَنْ لااِلٰهَ اِلَاالله وَ اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رَسولُ الله
ظاهراً این شخص رئیس قبیله و از شخصیت های مهم مدینه بود، به برکت اسلام او عده ای دیگر از یهودی ها نیز اسلام آوردند،
اینها به خاطر اخلاق پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم بود. به خاطره حلم و بردباری آن حضرت بود
? منبع
ڪتاب بدیع الحکمة حکمت ۳۸ از مواعظ آیت الله مجتهدے تهرانی(ره)
فرمانده نادان
رسول اكرم ص لشكرى را براى ماء مور يتى تجهيز نمود، مردى را بفرماندهى گمارد و به سپاهيان دستور داد از او اطاعت كنند و اوامرش را اجراء نمايند. فرمانده در آغاز مسافرت به آزمايش عجيبى دست زد. براى آنكه از درجه اطاعت سربازان آگاه شود يا مراتب فهم و درك آنانرا تشخيص دهد يا براى هدف ديگر، دستور داد آتشى افروختند و به آنها امر كرد كه خويشتن را در آتش بيفكنند. بعضى از سربازان ، خود را براى اجراء دستور مهيا ساختند، گروهى اين دستور را نادرست تلقى نمودند و از اطاعت سرباز زدند.
سرباز جوانى گفت در تصميم عجله نكنيد تا به رسول اكرم ص مراجعه نمائيد، اگر آنحضرت دستور فرمانده را تاءييد كرد و به آتش رفتن را امر فرمود اطاعت نمائيد و داخل آتش شويد. شرفياب شدند و شرح جريان را بعرض رساندند. حضرت فرمود اگر در آتش رفته بوديد هرگز از آن خارج نميشديد يعنى براى هميشه جهنمى مى بوديد. سپس فرمود اطاعت در كارهائى جايز است كه بحكم عقل و شرع پسنديده و مستحسن باشند و كسى حق ندارد از مخلوقى در معصيت خالق اطاعت نمايد.
منبع
مجموعه ورام جلد ۱ صفحه ۵۱
موسی (علیه السلام) و تلخی فراق
روزی عزرائیل نزد موسی علیه السلام آمد، موسی علیه السلام پرسید برای زیارتم آمده ای یا برای قبض روحم؟
عزرائیل: برای قبض روحت آمده ام.
موسی ساعتی به من مهلت بده تا با فرزندانم وداع کنم.
عزرائیل مهلتی در کار نیست
موسی علیه السلام به سجده افتاد و از خداوند خواست تا به عزرائیل بفرماید که مهلت دهد تا با فرزندانش وداع کند.
خداوند به عزرائیل فرمود: به موسی علیه السلام مهلت بده عزرائیل مهلت داد
موسی نزد مادرش آمد و گفت سفری در پیش دارم
مادر گفت: جه سفری
موسی سفر آخرت
مادر گریه کرد. موسی علیه السلام نزد همسرش آمد، کودکش را در دامن همسرش دید، با همسرش وداع کرد، کودک دست به دامن موسی علیه السلام زد و گریه کرد، دل موسی از گریه کودکش سوخت و گریه کرد، خداوند به موسی علیه السلام وحی کرد ای موسی! تو به درگاه ما می آئی این گریه و زاریت چیست؟ موسی علیه السلام عرض کردن دلم به حال کودکانم می سوزد خداوند فرمود ای موسی دل از آنها بکن من از آنها نگهداری می کنم، و آنها را در آغوش محبتم می پرورانم
دل موسی علیه السلام آرام گرفت، به عزرائیل گفت جانم را از کدام عضو می گیری؟ عزرائیل از دهانت موسی آیا از دهانی که بی واسطه با خدا سخن گفته است جانم را می گیری؟ عزرائیل از دستت
موسی از دستی که الواح تورات را گرفته است؟
عزرائیل از پایت موسی از آن پایی که من با آن از کوه طور برای مناجات با خدا رفته ام عزرائیل نارنجی خوشبو به موسی علیه السلام داد موسی علیه السلام آن را بو کرد و جان سپرد فرشتگان به موسی گفتند یا اهون الانبیا موتا کیف و جدت الموت ای کسی که در میان پیامبران از همه راحت تر مردی، مرگ را چگونه یافتی؟ موسی علیه السلام گفت کشاه توسلخ وهی حیه
مرگ را مانند گوسفندی که پوستش را زنده بکنند یافتم
?? منبع
مناهج الشارعین علامه میر داماد ص590
موسی (علیه السلام) و تلخی فراق
روزی عزرائیل نزد موسی علیه السلام آمد، موسی علیه السلام پرسید برای زیارتم آمده ای یا برای قبض روحم؟
عزرائیل: برای قبض روحت آمده ام.
موسی ساعتی به من مهلت بده تا با فرزندانم وداع کنم.
عزرائیل مهلتی در کار نیست
موسی علیه السلام به سجده افتاد و از خداوند خواست تا به عزرائیل بفرماید که مهلت دهد تا با فرزندانش وداع کند.
خداوند به عزرائیل فرمود: به موسی علیه السلام مهلت بده عزرائیل مهلت داد
موسی نزد مادرش آمد و گفت سفری در پیش دارم
مادر گفت: جه سفری
موسی سفر آخرت
مادر گریه کرد. موسی علیه السلام نزد همسرش آمد، کودکش را در دامن همسرش دید، با همسرش وداع کرد، کودک دست به دامن موسی علیه السلام زد و گریه کرد، دل موسی از گریه کودکش سوخت و گریه کرد، خداوند به موسی علیه السلام وحی کرد ای موسی! تو به درگاه ما می آئی این گریه و زاریت چیست؟ موسی علیه السلام عرض کردن دلم به حال کودکانم می سوزد خداوند فرمود ای موسی دل از آنها بکن من از آنها نگهداری می کنم، و آنها را در آغوش محبتم می پرورانم
دل موسی علیه السلام آرام گرفت، به عزرائیل گفت جانم را از کدام عضو می گیری؟ عزرائیل از دهانت موسی آیا از دهانی که بی واسطه با خدا سخن گفته است جانم را می گیری؟ عزرائیل از دستت
موسی از دستی که الواح تورات را گرفته است؟
عزرائیل از پایت موسی از آن پایی که من با آن از کوه طور برای مناجات با خدا رفته ام عزرائیل نارنجی خوشبو به موسی علیه السلام داد موسی علیه السلام آن را بو کرد و جان سپرد فرشتگان به موسی گفتند یا اهون الانبیا موتا کیف و جدت الموت ای کسی که در میان پیامبران از همه راحت تر مردی، مرگ را چگونه یافتی؟ موسی علیه السلام گفت کشاه توسلخ وهی حیه
مرگ را مانند گوسفندی که پوستش را زنده بکنند یافتم
?? منبع
مناهج الشارعین علامه میر داماد ص590
مثل موج آب
موج آب حوض را میشود با دست صاف کرد؟ امکان ندارد. تازه همین که دست میزنی خودش ایجاد موج میکند، یعنی بدتر میشود که بهتر نمیشود.
به همین خاطر بهترین کار این است که دست نزنی، تا خودش درست شود و غالباً هم درست میشود.
خطا و لغزش در دیگران هم چیزی شبیه موج آب است. دخالت کردن، نصیحت نمودن مثل دستکاری موج است، یعنی کار را خرابتر میکند.
پس اگر از همکار، همسایه، همسر و یا فرزند خود لغزشی میبینیم، به روی خود نیاوریم، بلکه بگذاریم زمان بگذرد، شاید خودش به خطای خود پی ببرد.
و این نسخهای است که اهل بیت: برای ما پیچیدهاند و گفتهاند: دو سوم دین تغافل است؛ یعنی خود را به غفلت زدن و نادیده و ناشنیده گرفتن
منبع
مثل شاخه های گیلاس محمد رضا رنجبر
قَالَ الصَّادِقِ (علیه السلام)
كَتَبَ رَجُلٌ إِلَى الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ علیه السلام يَا سَيِّدِي أَخْبِرْنِي بِخَيْرِ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ؟
فَكَتَبَ (علیه السلام) إِلَيْهِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ، أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّهُ مَنْ طَلَبَ رِضَى اللَّهِ بِسَخَطِ النَّاسِ كَفَاهُ اللَّهُ أُمُورَ النَّاسِ وَ مَنْ طَلَبَ رِضَى النَّاسِ بِسَخَطِ اللَّهِ وَكَلَهُ اللَّهُ إِلَى النَّاسِ وَ السَّلَام.
امام صادق علیه السلام فرمودند مردى خدمت امام حسين بن على (علیهما السلام) نامه ای نوشت و از آن حضرت درخواست کرد که مرا از خير دنيا و آخرت آگاه كن؟
امام حسین علیه السلام در پاسخ چنین نوشتند: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
هر كسی در پی کسب رضاى خدا باشد هرچند مردم از او ناراحت باشند خدا اموراو را به سرانجام می رساند
ولی هر کسی به دنبال کسب رضایت مردم باشد در حالی که خدا را خشمگین کرده باشد، خدا کار او را به مردم واگذارمی کند.
منابع
امالى شيخ صدوق ص ۲۰۱
بحارالانوار، ج ۷۵ ص ۱۲۶
قَالَ الصَّادِقِ (علیه السلام)
كَتَبَ رَجُلٌ إِلَى الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ علیه السلام يَا سَيِّدِي أَخْبِرْنِي بِخَيْرِ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ؟
فَكَتَبَ (علیه السلام) إِلَيْهِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ، أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّهُ مَنْ طَلَبَ رِضَى اللَّهِ بِسَخَطِ النَّاسِ كَفَاهُ اللَّهُ أُمُورَ النَّاسِ وَ مَنْ طَلَبَ رِضَى النَّاسِ بِسَخَطِ اللَّهِ وَكَلَهُ اللَّهُ إِلَى النَّاسِ وَ السَّلَام.
امام صادق علیه السلام فرمودند مردى خدمت امام حسين بن على (علیهما السلام) نامه ای نوشت و از آن حضرت درخواست کرد که مرا از خير دنيا و آخرت آگاه كن؟
امام حسین علیه السلام در پاسخ چنین نوشتند: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
هر كسی در پی کسب رضاى خدا باشد هرچند مردم از او ناراحت باشند خدا اموراو را به سرانجام می رساند
ولی هر کسی به دنبال کسب رضایت مردم باشد در حالی که خدا را خشمگین کرده باشد، خدا کار او را به مردم واگذارمی کند.
منابع
امالى شيخ صدوق ص ۲۰۱
بحارالانوار، ج ۷۵ ص ۱۲۶
خوشبخت کیست؟
فَمَن زُحْزِحَ عَنِ النَّارِ وَ أُدْخِلَ الْجَنَّةَ فَقَدْ فَازَ ( ۱۸۵ - آل عمران)
از نظر قرآن کسی سعادتمند است و عاقبت به خیر که بتواند خود را از جاذبه های گناه و معصیت که حقیقتی جز آتش ندارند رهانده و قدم در بهشت گذارد.
«زحزح» در اصل به معنى این است كه انسان خود را از تحت تاثیر جاذبه و كشش چیزى به تدریج، خارج و دور سازد و«فاز» در اصل به معنى نجات از هلاكت و رسیدن به محبوب است.( ۱) بر این اساس آیه مورد بحث می گوید: كسانى كه از تحت تاثیر جاذبه آتش دوزخ، دور شوند و داخل در بهشت گردند، نجات یافته و محبوب و مطلوب خود را پیدا كرده اند.
سه نکته
1⃣ جاذبه عجیبی که در هوسهاى زودگذر، لذات جنسى نامشروع، مقامها و ثروتهاى غیر مباح وجود دارد همان جذبه آتش دوزخ است که هر انسانی را به سوی خود می کشاند.
2⃣اگر مردم نكوشند و خود را از تحت جاذبه این عوامل فریبنده، دور ندارند، تدریجا به سوى آن جذب خواهند شد.
3⃣آنها كه با تربیت و تمرین و آموزش و پرورش الهی، خود را به تدریج، كنترل مىنمایند و به مقام نفس مطمئنه روح آرام شده مىرسند نجات یافتگان واقعى محسوب مىشوند و احساس امنیت و آرامش مىكنند.
منبع
تفسیر نمونه ج ۳ ص ۲۰۱