متن روضه مکتوب شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها حاج محمود کریمی
در کنده شد از جا و سر شعله زدن داشت
از هیزم و از آتش و از در سخن داشت
شد سرخ به جای همه از فرط خجالت
میخی که نشانی زغم مادر من داشت …
یک دفعه گذشتن ازآن درهمه یقوم
آن لحظه گذشتن که جانی به بدن داشت
*هی صدا میومد علی بیا …*
وقتی که جماعت به سرش ریخت،زمین خورد
وقتی که زمین خورد نگاهی به حسن داشت
جا پای مغیره به روی چادرش افتاد ..
در خانه و در کوچه و حتی دم مسجد
ای وای که قنفذ همه جا دست بزن داشت
این دست شکستن عرق شهر درامد
این طور کشاندن به خدا داد زدن داشت
بدجور شکستن غرور پسرش را
یک عمر فقط ناله ی نامرد نزن داشت
مانند حسینش شده محسن جگرش سوخت
شاید بدن محسن او نیز کفن داشت
*اینجا همه میخواستن مادر رو از مهلکه و معرکه بیرون بیارن،دیگه کربلا جا برا زن و بچه نبود ….فقط تماشا کردن … فقط یه نازدانه ی امام حسن رفت تو میدان … عموم رو رها کنید …. روضه گودال شدا …. این کمکم نتیجه نداد، آه … عمه ی سادات دید دست ها با نیزه ها بالا پایین میره شمشیرها بالا پایین میره … یه مرتبه همه عقب اومدن شروع کردن با سنگ زدن باران سنگ گرفت …..
ای حسین
مثل گندم باش !
زیر خاک می برندش باز می روید پُرتر،
زیر سنگ می بَرندش آرد می شود پر بَهاتر،
آتش می زنندش نان می شود مطلوب تر،
ذات باید ارزشمند باشد…
نقل است که روزی «معاویه» برای نماز در مسجد آماده میشد. به خیل عظیم جمعیتی که آماده اقتدا به او بودند نگاهی از سر غرور انداخت.
عمروعاص» که در نزدیکی او ایستاده بود، در گوشش نجوا کرد که: بیدلیل مغرور نشو! اینها اگر عقل داشتند به جماعت تو نمیآمدند و «علی» را انتخاب میکردند.
معاویه» برافروخت. «عمروعاص» قول داد که حماقت نمازگزاران را ثابت میکند.
پس از نماز، بر منبر رفت و در پایان سخنرانی گفت: از رسول خدا شنیدم که هر کس نوک زبان خود را به نوک بینیاش برساند، خدا بهشت را بر او واجب مینماید و بلافاصله مشاهدهکرد که همه تلاش میکنند نوک زبانِشان را به نوک بینیِشان برسانند تا ببینند بهشتیاند یا جهنمی؟
عمروعاص» خواست در کنار منبر حماقت جمعیت را به «معاویه» نشان دهد، دید معاویه عبایش را بر سر کشیده و دارد خود را آزمایش میکند و سعی میکند کسی متوجه تلاش ناموفقش برای رساندن نوک زبان به نوک بینی نشود.
از منبر پایین آمد در گوش «معاویه» نجوا کرد:
این جماعت احمق خلیفه احمقی چون تو میخواهند. “"علی""برای این جماعت حیف است.
امـام علـى عليهالسلام
مردى نزد پيامبر صلي الله عليه و آله آمد و گفت:
به من كارى بياموز كه خداوند ، به سبب آن ، مرا دوست بدارد و مردم نيز دوستم بدارند، و خدا دارايى ام را فزون گرداند و تن درستم بدارد و عمرم را طولانى گرداند و مرا با تو محشور كند.
حضرت فرمود:
«اينها يى كه گفتى شش چيز است كه به شش چيز ، نياز دارد:
❶ اگر مى خواهى خدا تو را دوست بدارد ، از او بترس و تقوا داشته باش.
❷ اگر مى خواهى مردم دوستت بدارند ، به آنان نيكى كن و به آنچه دارند ، چشم مدوز.
❸ اگر مى خواهى خدا دارايى ات را فزونى بخشد ، زكات آن را بپرداز.
❹ اگر مى خواهى خدا بدنت را سالم بدارد ، صدقه بسيار بده.
❺ اگر مى خواهى خداوند عمرت را طولانى گرداند ، به خويشاوندانت رسيدگى كن ؛
❻ و اگر مى خواهى خداوند تو را با من محشور كند ، در پيشگاه خداى يگانه قهّار ، سجده طولانى كن.
منابع
أعلام الدين ص 268
بحار الأنوار ج 85 ص 164 ح 12
حدیثی زیبا از امیرالمومنین
حضرت امام علی (علیه السّلام):
«دنیا خانه ی آرزوهایی است که زود نابود می شود، و کوچ کردن از وطن حتمی است. دنیا شیرین و خوش منظر است که به سرعت به سوی خواهانش می رود، و بیننده را می فریبد، سعی کنید با بهترین زاد و توشه از آن کوچ کنید و بیش از کفاف خود از آن نخواهید و بیشتر از آنچه نیاز دارید طلب نکنید.»
نهج البلاغه، خطبه 45
حدیثی زیبا از امیرالمومنین
حضرت امام علی (علیه السّلام):
«دنیا خانه ی آرزوهایی است که زود نابود می شود، و کوچ کردن از وطن حتمی است. دنیا شیرین و خوش منظر است که به سرعت به سوی خواهانش می رود، و بیننده را می فریبد، سعی کنید با بهترین زاد و توشه از آن کوچ کنید و بیش از کفاف خود از آن نخواهید و بیشتر از آنچه نیاز دارید طلب نکنید.»
نهج البلاغه، خطبه 45
قال رسول الله صلیاللهعلیهوآله:
قُلْتُ حَبِيبِي جَبْرَئِيلُ وَ لِمَ سُمِّيَتْ فِي السَّمَاءِ الْمَنْصُورَةَ وَ فِي الْأَرْضِ فَاطِمَةَ قَالَ سُمِّيَتْ فِي الْأَرْضِ فَاطِمَةَ لِأَنَّهَا فَطَمَتْ شِيعَتَهَا مِنَ النَّارِ وَ فُطِمَ أَعْدَاؤُهَا عَنْ حُبِّهَا وَ هِيَ فِي السَّمَاءِ الْمَنْصُورَةُ وَ ذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «يَوْمَئِذٍ يَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ بِنَصْرِ اللَّهِ يَنْصُرُ مَنْ يَشاءُ» يَعْنِي نَصْرَ فَاطِمَةَ لِمُحِبِّيهَا.
در حدیث معراج آمده است که پیامبر صلیاللهعلیهوآله فرمود: گفتم: ای حبیب من جبرئیل، چرا [او] در آسمان «منصوره» و در زمین «فاطمه» است؟ گفت: بدین سبب در زمین «فاطمه» نامیده شده که شیعیان خود را از جهنم رهایی میبخشد، و دشمنانش از محبت وی بیبهره خواهند بود، و در آسمان بدین جهت «منصوره» است که خداوند فرموده: «در آن روز (قیامت) مؤمنان بهجهت یاری خدا که هر فردی را بخواهد یاری دهد خرسند میشوند»؛ منظور از این یاری همان نصرتی است که فاطمه به دوستان خویش خواهد کرد.
معانیالاخبار، ج٢، ص۴٣٠
سفارش مهم حضرت زهرا سلام الله علیها در آخرين لحظات
روزى امام باقر (عليه السلام) ضمن فرمايشاتى در جمع اصحاب فرمود حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) پس از رحلت پدرش رسول گرامى اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم) بيش از مدت شصت روز زندگى نكرد و چون مريضى آن مظلومه كه به جهت صدمات وارده به وجود آمده بود شدت يافت، دست به سوى آستان مقدس الهى بلند كرده و با خداوند متعال مناجات و راز و نياز مى نمود و از جمله مناجات ها و استغاثه هاى آن حضرت چنين بود:
يا حَىُّ يا قَيُّوم بِرَحْمَتِك أسْتَغيثُ فَأغِثْنى اللّهمّ زَحْزِحْني عَنِ النّارِ و أدْخِلْنى الْجَنَّةَ و ألْحِقْنى بِمُحمَّد صلى الله عليه و آله و سلم
هرگاه امام على (عليه السلام) كنار بستر همسرش حضرت زهرا سلام الله علیها مى آمد، براى او اين چنين دعا مى نمود
اى فاطمه، خداوند تو را عافيت و سلامتى عنايت فرمايد و تو را زنده و سالم نگه دارد
و ليكن حضرت زهرا (سلام الله علیها) در مقابل دعاى شوهرش، چنين اظهار مى داشت:
چقدر خوب است كه هرچه زودتر به خداى خويش ملحق شوم و با او ملاقات كنم
سپس در آخرين لحظات عمر شريفش، وصيت خود را پيرامون مهريه اش و هم چنين اثاث و اسباب منزل كه متعلق به خودش بود مطرح كرد و در پايان به همسرش امام على (عليه السلام) خطاب كرد و اظهار داشت يا على، پس از من با أمامه، دختر ابوالعاص ازدواج نما، چون كه او همانند خودم نسبت به فرزندانم دلسوز و مهربان مى باشد.
منابع
1⃣ مستدرک الوسائل، جلد ۲ صفحه ۱۳۴ حکمت ۷
2⃣ مستدرک الوسائل، جلد ۲ صفحه ۳۶۰ حکمت ۴
نبی اکرم(ص) فاطمه(س) را از حوادث آینده آگاه میکنند
در بحارالانوار به نقل از امالی شیخ مفید از عبداللهبن عباس، روایت شده است:
وقتی که زمان رحلت رسول اکرم(ص) نزدیک شد، آن قدر گریه کردند تا محاسنشان از شدت اشک، تر گردید. به ایشان عرض شد: یا رسول الله، برای چه گریه میکنید؟
▪️ فرمودند: برای ذریه و فرزندان خویش گریه میکنم و برآنچه بر سر آنان از بدکاران امتم خواهد آمد؛ گویی دخترم، فاطمه را میبینم که بعد از من به وی ظلم میشود و هرچه فریاد برمیآورد: پدر…! هیچ کس به فریاد او نمیرسد.
فاطمهی زهرا(س) این سخن را شنید و شروع به گریه کرد. رسول اکرم فرمودند: «دخترعزیزم، گریه مکن.»
فاطمه(س) پاسخ داد: «پدرجان، من بر آنچه پس از شما بر سر من خواهد آمد، نمیگریم. من از فراق شما گریه میکنم.»
پیامبر(ص) فرمود: ای دختر محمد بر تو بشارت باد؛ زیرا که تو به سرعت به من میپیوندی!
《تو اولین کسی هستی که به من ملحق خواهی گردید》
منبع
کتاب فاطمة الزهرا من المهد الی اللحد