دو گروهی که از مرز دنیا و آخرت عبور می کنند
فی الکافی عن النَّبیِّ صلیاللهعلیهوآله: مُسْتَرِیحٌ وَ مُسْتَراحٌ مِنْهُ أَمَّا الْمُسْتَرِیحُ فَالْعَبْدُ الصَّالِحُ اِسْتراحَ مِنْ غَمِّ الدُّنْیا وَ ما کانَ فِیهِ مِنَ الْعِبادَةِ إِلى الرَّاحَةِ وَ نَعِیمِ الآخِرَةِ أَمَّا المُسْتَراحٌ مِنْهُ فَالْفاجِرُ یَسْتَرِیحُ مِنْهُ الْمَلَکانِ اللَّذانِ یَحْفَظانِ عَلَیْهِ یحفظونهُ مِن اَمرِالله وَ خادِمُهُ وَ أَهْلُهُ وَ الْأَرْضُ الَّتى کانَ یَمْشى عَلَیْها
منبع
الشافی، صفحهی ۸۸۲
پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد صلیالله علیهو آله و سلم فرمودند:
از این مرز بین دنیا و آخرت همه عبورمیکنند و آنها دو قسمند
یک عدهای خودشان با این عبور به راحتی میرسند و از رنج نجات پیدا میکنند؛ یک عده هم کسانی هستند که وقتی عبور میکنند، دیگران از دست آنها راحت میشوند.
آن کسی که خودش با عبور از دروازهی مرگ به راحت میرسد، بندهی صالح است که راحت میشود و از رنج تکلیف و بندگی آسوده میشود خُب عبد صالح در دنیا ریاضتهایی باید بکشد؛ کارهایی باید بکند؛ تقیداتی دارد.
مثلاً فرض کنید روزهی ماه رمضان در هوای گرم یا برخاستن در نیمهی شب از خواب راحت برای عبادت. اینها خُب یک رنجهایی است دیگر راحت شدن از اینها به سوی آسایش ابدی و بهشت آخرت این آن قسم اول است.
[اما آن کسی که دیگران از دست او آسوده میشوند، او انسان فاجر است.] چه کسی از دست او راحت میشود؟ اول ، این دو ملک الهی که مأمور نوشتن اعمال او هستند؛ آنها از دست او راحت میشوند آنها که هی میدیدند او گناه میکند، خطا میکند، معصیت الهی میکند، خب اینها مَلَک بودند، رنج میبردند از او، آنها از دستش راحت میشوند
آن کسانی که یحفظونهُ مِن اَمرِالله یعنی به دستور خدای متعال حفاظت میکنند وَ خادِمُهُ آن کسانی که در دنیا خدمت او را میکنند از دستش راحت میشوند. وَ أَهْلُهُ و خانوادهی او از دستش راحت میشوند همین زمینی که انسان فاجر بر روی او عبور میکند، این زمین هم از دست او راحت میشود.
ما نمیفهمیم که چه دارد میگذرد در این عالم وجود. با این چشم ظاهری چیزهایی را نمیشود فهمید اما این واقعیت دارد آن زمین هم از دست او راحت میشود
شرح حدیث از امام خامنه ای مدظله العالی در مقدمه درس خارج
امام باقر علیه السلام به جابر جعفى فرموند
بَلِّغْ شَیعتَى عَنّى السَّلامَ وَاَعْلِمهُمْ اَنَّهُ لا قَرابَةَ بَیْنَنا وَ بَیْنَ اللهِ عَزَّوَجَلَّ وَ لا یُتَقَرَّبُ اِلَیْهِ اِلاّ بِالطّاعَةِ لَهُ سلام مرا به شیعیان من برسان و به آنها بگو میان ما و خداوند خویشاوندى نیست بلکه تنها راه نزدیکى به خدا اطاعت فرمان اوست
شرح حدیث
بسیار هستند که گمان مى برند تنها ادعاى تشیع و علاقه به خاندان پیامبر صلى الله علیه وآله براى نجات و سعادت آنها کافى است، گویا با این ادعا جزء خویشاوندان امامان خواهند شد، آنها هم خویشاوندى خاصى با خدا دارند و با توصیه و پارتى کارها دست مى شود در حالى که تنها پیوندى که بر روابط مخلوق و خالق حکومت مى کند رابطه اطاعت و انجام وظیفه است، هرکس مطیع فرمان او باشد از همه نزدیکتر و هرکس عصیان کند از همه دورتر است هرکس که باشد
پی نوشت
بحارالانوار، جلد ۱۵ صفحه ۱۶۴
قابل توجه طلبکارها
…عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ قَالَ: دَخَلَ رَجُلٌ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فَشَكَا إِلَيْهِ رَجُلًا مِنْ أَصْحَابِهِ فَلَمْ يَلْبَثْ أَنْ جَاءَ الْمَشْكُوُّ فَقَالَ لَهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع: «مَا لِفُلَانٍ يَشْكُوكَ؟» فَقَالَ لَهُ: يَشْكُونِي أَنِّي اسْتَقْضَيْتُ مِنْهُ حَقِّي. قَالَ: فَجَلَسَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع مُغْضَباً ثُمَّ قَالَ: «كَأَنَّكَ إِذَا اسْتَقْضَيْتَ حَقَّكَ لَمْ تُسِئْ أَ رَأَيْتَ مَا حَكَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِي كِتَابِهِ يَخافُونَ سُوءَ الْحِسابِ» أَ تَرَى أَنَّهُمْ خَافُوا اللَّهَ أَنْ يَجُورَ عَلَيْهِمْ لَا وَ اللَّهِ مَا خَافُوا إِلَّا الِاسْتِقْضَاءَ فَسَمَّاهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ سُوءَ الْحِسَابِ فَمَنِ اسْتَقْضَى بِهِ فَقَدْ أَسَاءَ.
منبع
الكافي، ج۵، ص۱۰۰
از حمّاد بن عثمان نقل شده است:
مردی خدمت امام صادق علیهالسلام رسید و از یکی از اصحاب حضرت به آن ایشان شکایت کرد.
چیزی نگذشت که شخصی که از او شکایت شده بود هم آمد.
حضرت به او فرمودند
«چرا فلانی از تو شکایت میکند؟»
به امام عرض کرد:
شکایتش از من این است که چرا از او خواستهام حقم بدهیاش را بپردازد.
حضرت با حالت خشم نشستند، سپس فرمودند:
«گمان کردهای اگر حقت را از او طلب کنی، بدی نکردهای؟
آیا دیدهای آنچه خداوند (عزّوجلّ) در کتابش در مورد خردمندان نقل کرده است
«يَخافُونَ سُوءَ الْحِسابِ» «از بدحسابیِ (خداوند) میترسند»؟
گمان میکنی آنها میترسند که خداوند در حساب و کتاب به آنها ظلم کند؟
نه، به خدا قسم
آنها از این میترسند که خداوند حقش را بهطور کامل طلب کند
خداوند عزّوجلّ این کار را بدحسابی نامیده است.
پس کسی که اینگونه حقش را طلب کند، بد کرده است
پاورقیـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
*⃣سوره رعد، آیه۲۱
جوانى بهار سازندگى
امام على عليه السلام در نامهاى به فرزند خود امام حسن مجتبى عليه السلام مینويسد
«… انَّما قَلْبُ الْحَدَثِ كَالْارْضِ الْخالِيَةِ ما الْقِىَ فيها مِنْ شَىْءٍ قَبِلَتْهُ فَبادَرْتُكَ بِالْادَبِ قَبْلَ انْ يَقْسُوَ قَلْبُكَ»
دل جوان، مانند زمين خالى است كه هر بذرى در آن افشانده شود، مىپذيرد. از اين رو، پيش از آنكه عمر زيادى بر تو بگذرد و دلت سخت گردد، بر ادب و تربيت تو پرداختم.
نكته ها و پيامها
1⃣ دوران نوجوانى و جوانى بسترى مناسب براى القا و عرضه هر نوع فكر و انديشهاى از سوى اوليا و مربيان آنان از يك سو و كسب فضايل يا رذايل اخلاقى و زمينهاى مناسب براى رشد استعدادهاى نهفته انسانى از سوى ديگر است.
2⃣ قلب و روح جوان به كشتزارى میماند كه از هر نظر شرايط كشت و كار در آن فراهم است حال اگر كشاورز با ابزار مناسب، بذر مرغوب و دفع به موقع آفات كشتزار را به خدمت گيرد محصولى گرانبها درو خواهد كرد؛ ولى اگر اين كشتزار به حال خود رها شود، محل رشد خار و خاشاك شده و به بيابانى بىحاصل تبديل خواهد شد. فرصت جوانى نيز چنين است. اگر از آن به خوبى استفاده شود و استعدادهاى نهفته شكوفا شده و در كسب فضايل اخلاقى و دفع رذايل اخلاقى بكوشد، فردى مفيد، در غير اين صورت سر بار جامعه خواهد بود.
3⃣ قلب جوان، لطيف و ملكوتى است و انگيزه رشد گناه در آن ضعيف است و بازگشت و توبه از گناهان آسان است اما هر چه سنّ بالا مىرود ريشه گناه در قلب قوىتر و محكمتر مىگردد تا جايى كه كندن آن كارى دشوار است.
در روايات اسلامى نسبت به تلاش براى دستيابى به سعادت در دوران جوانى بسيار سفارش شده است، چنان كه رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود:
انَّ لِلَّهِ تَعالى مَلَكًا يَنْزِلُ فى كُلِّ لَيْلَةٍ فَيُنادى يا ابْناءَ الْعِشْرينَ جِدُّوا وَ اجْتَهِدُوا
خداى متعال را فرشته است كه هر شب فرود آمده، ندا مىدهد اى جوانان بيست ساله! كوشش كنيد و براى نيل به كمال و سعادت خود مجاهده نماييد.
منابع
1⃣ نهج البلاغه، نامه ۳۱
2⃣ مستدرك الوسائل، ج ۱۲ ص ۱۵۷
سرّ اينكه إسلام، تحيّت مسلمانان را «سلامٌ عليكم» قرار داده است چیست؟
هوَ اللَّهُ الَّذِي لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ السَّلامُ الْمُؤْمِنُ.
«سوره حشر،آیه ۵۹»
«اوست خداوند، آنكه هيچ معبودى جز او نيست؛ و اوست حاكم و سلطان و پاكيزه و سلام و مؤمن.»
«سَلام» اسم خداوند است. يعنى خداوند داراى صفت سلامت است؛ و هيچ نقصانى، و اندوه و غصّه اى، و خوف و ترسى، و عجز و فتورى، و جهل و نادانى اى، و مرگ و هلاكتى، و مرض و شدّتى، و گزند و آفتى، و ناراحتى و عاهتى، در خداوند نيست. همين صفت به مؤمن داده مى شود، و او متّصف به صفت سلام و مُسمّى به اسم سلام می گردد.
و چون مؤمن متّصف به صفت و اسم سلام گردد، همه آثار و خواصّ سلام كه در خداست، در او متجلّى می شود؛ و حقّاً مقام عالى و رفيعى است كه نصيب او مى شود.
و چقدر دين مقدّس اسلام، عظيم و متين است كه تحيّت مسلمانان را سلام قرار داده است: سَلامٌ عَلَيْكُمْ. يعنى آن اسم سلام خداوند براى شما باشد، و متّصف بدين اسم شويد، و از سلامتى مطلق حضرت بارى تعالى بهرمند گرديد.
منبع
معاد شناسى ج ۱۰ص ۱۲۴ و ۱۲۵
توصیف لحظه ی مرگ از زبان حضرت علی علیه السلام
درلحظه ی مرگ اطراف بدن شل می شود،رنگ می پرد
مرگ می آید.زبان می گیرد.انسان هنوزمی بیندومی شنود ولی قدرت حرف زدن ندارد.
فکرش کارمی کند.باخود فکر می کندکه عمرش رادرچه راهی صرف وتباه کرده وایامش راچگونه سپری کرده است؟درآن لحظه ازاموال وثروت هایی که درطول عمرش جمع کرده یادمی کند و باخودمی گوید این اموال راازچه راهی بدست آورده ام وفکرحلال وحرام آن نبودم اکنون گناه وحسابش بامن است ولذت وبهره اش بادیگران…
ولی مامور مرگ همچنان روح او را ازاعضای اوجدامی کند تا زبان وگوش هم ازکارمی افتد و فقط چشمانش می بیند
وبه اطراف خودنگاه می کند و تلاش و وحشت حرکت اطرافیان خود رامشاهده می کند.
دیگرنمی شنودوحرفی هم نمی زند.
درلحظه آخر روح ازچشم هم گرفته می شود و او مانند مرداری درمیان دوستان وبستگان می افتد وهمه ازاومی ترسند و ازکنارش فرارمی کنند.
پس از اندکی او رابه خاک سپرده از او دور می شوند واورابه دست عملش می سپارند وبرای همیشه ازدیدارش چشم می پوشند..
درروایات آمده
جان کندن انسان گنه کارشبیه کندن پوست ازبدن حیوان زنده است
وهنگام مرگ خوبان بشارتی به آنهاداده می شودکه چشمانشان روشن شده
جایگاهشان رادرآن دنیامی بینند به مرگ علاقه پیدامی کنندوراحت جان می دهند
امام کاظم علیه السلام درمورد راحت مردن کافر میفرمایند
راحت مردن کافربه خاطر تسویه حسابی است که خداوندنسبت به کارهای نیک آنان انجام می دهدواین آخرین لذت یاراحتی است برای آنان ونیزآخرین پاداش ثواب وحسنه ای است که برای آنان بوده است
منبع
الثاقب فی مناقب
شعر امام علی عليه السلام براي حضرت زهرا سلام الله عليها
وقتی امیرالمؤمنین علیبنابیطالب ع از دفن دختر پیامبر ص فراغت یافت، بر سر قبر ایشان ایستاد و این دو بیت را خواند :
《لِكُلِّ اجْتِمَاعٍ مِنْ خَلِيْلَينِ فُرْقَةً،
وَكُلُِ الذِيْ دُوْنَ المَمَاتِ قَلِيْلُ،
وَإنَّ افْتِقَادِي فَاطِمَاً بَعْدَ أحْمَدِ،
دَلِيْلٌ عَلَى أنْ لا يَدُومُ خَـــلِيْلُ》
برای هر دوستی جدایی و فراقی است و این دوریها و فراق است که پایان ناپذیر است.
فقدان فاطمه س بعد از رحلت پیامبر ص تنها دلیل برای کوتاه بودن دوستی ها است
حضرت(ع) در جایی دیگر سروده است
《حبِیبٌ لَیسَ یَعدِلُهُ حَبِیبٌ
وَ مَا لِسَواهُ فِی قَلبِی نَصِیبٌ
حَبِیبٌ غَابَ عَن عَینی وَ جِسمِی،
وَ عَن قـــــلبِی حَبِـــیبی لَا یَغیِب》
معشوق من كسیست كه همانندش پيدا نمی شود
و جز او هيچ كس سهمی از قلبم ندارد.
اگرچه كسی كه دوستش داشتم از كنارم رفت
اما هرگز از قلبم بيرون نخواهد رفت
منابع
1⃣الاخبار الموفقیات ابن بکار، ص۱۹۴
2⃣دیوان امام علی(ع)، ص۸۹
آیت الله شوشتری :
از مرحوم علامه طباطبایی پرسیدم آیا امکان ملاقات حضرت هست یا خیر!؟فرمودند:
بلی به سه شرط؛
۱-تقوای کامل ،
۳- عشق فراوان به حضرت
۳- مداومت به زیارت آل یس
ثواب صلوات روز جمعه
قال رسول الله صلی الله علیه وآله:
در روز جمعه فراوان بر من درود فرستيد، كه هر كس درودش بر من بيشتر باشد، مقام و منزلتش به من نزديك تر است ، و هر كس روز جمعه صد بار بر من صلوات بفرستد، در روز قيامت با چهره نورانى محشور مى شود، و هر كس در روز جمعه هزار بار بر من درود فرستد، چشم از دنيا نبندد تا جايگاهش را در بهشت ببيند.
آثارالصادقین ، ج 11 ، ص 216
خداوند متعال به حضرت موسى بن عمران عليه السلام وحى فرستاد كه:
اى موسى! آيا هرگز عملى از براى من بجاى آورده اى؟
عرض كرد: پروردگارا! نماز براى تو بجا آورده ام، روزه را براى تو گرفته ام و صدقه داده ام و ذكر تو نموده ام.
خطاب شد: اما نمازت، دليل بر خداپرستى توست و روزه، سپر آتش است از براى تو، و صدقه، سايبان است از برايت در قيامت، و ياد من نور است از براى تو، پس كدام عمل از براى من به جاى آوردى؟
موسى عليه السلام عرض كرد: پرودگارا مرا راهنمايى كن بر عملى كه از براى تو باشد.
از طرف خداوند به او خطاب شد:
آيا هرگز با دوستان من دوستى و با دشمنان من دشمنى نموده اى؟
آنگاه حضرت موسى عليه السلام متوجّه گرديد كه افضل اعمال نزد خداوند دوستى با دوستان خداوند متعال و دشمنى با دشمنان او مى باشد.
کتاب جامع الاخبارص128