مونس تنهایی انسان در قبر
از کتاب اربعين قاضی سعيد قمی منقول است که از شيخ بهايی نقل می فرمايد:
«رفيقی در قبرستان اصفهان داشتم که هميشه بر سر مقبره ای مشغول عبادت بود و شيخ هر از گاهی به ديدنش میرفته روزی از او سئوال می کند از عجائب قبرستان چه ديده ای؟ عرض کرد
روز قبل، در قبرستان جنازه ای را آوردند و در اين گوشه دفن کردند و رفتند. هنگام غروب، بوی بدی بلند شد و مرا ناراحت کرد. چنين بوی بدی در تمام عمرم استشمام نکرده بودم
ناگاه هيکل موحشه و مُظلَمه ای همانند سگ ديدم که بوی بد از او بود. اين صورت، نزديک شد تا بر سر آن قبر ناپديد گرديد. مقداری گذشت. بوی عطری بلند شد که در عمرم چنين بوی خوشی نشنيده بودم. در اين هنگام صورت زيبا و دلربايی آمد و بر سر همان قبر، محو شد. اينها عجائب عالم ملکوت است که به اين صورتها ظاهر می شود مقداری گذشت. ديدم صورت زيبا از قبر بيرون آمد. ولی زخم خورده و خون آلود است.
گفتم پروردگارا؛ به من بفهمان اين دو صورت چه بود. به من فهماندند که آن صورت زيبا اعمال نيکش بود و آن هيکل موحشه، کارهای بدش. و چون افعال زشتش بيشتر بود، در قبر انيسش همان است تا چه زمانی پاک شود و نوبت صورت زيبا برسد
کتاب معاد؛ آیت الله شهید دستغیب
اثر گناه
امام صادق عليه السلام مىفرمايد:
منْ يَمُوتُ بِالذُّنوبِ أَكْثَرُ مِمَّنْ يَمُوتُ بِالآجالِ وَ مَنْ يَعِيشُ بِالإِحْسانِ أَكْثَرُ مِمَّنْ يَعِيشُ بِالأَ عمارِ
آنها كه بر اثر گناه مىميرند از آنها كه با مرگ طبيعى از دنيا مىروند بيشترند!، و آنها كه بر اثر نيكوكارى عمر مىكنند از آنها كه با عمر طبيعى زندگى مىنمايند زيادترند!
شرح كوتاه
امروز ثابت شده است كه سرچشمه قسمت قابل توجهى از بيمارىهاى جسمى، عوامل روحى و معنوى است، و يكى از مهمترين عوامل ناراحتى روانى فشارهاى شديدى است كه از ناحيه وجدان به خاطر انجام گناه بر روح آدمى وارد مىشود. انسان گناهكار در دادگاه وجدان محاكمه مىشود و با مجازاتهاى دردناك معنوى وجدان روبهرو مىگردد و عكسالعمل آن در جسم و جان و حتى در مرگ و ميرها آشكار مىگردد، بعكس، افراد نيكوكار از درون وجدان خود تشويق مىشوند و همين تشويق معنوى نيرو و نشاط تازهاى به آنها مىدهد و بر طول عمر آنها مىافزايد نتيجه اين كه گناه عمر را كوتاه، و كار نيك عمر آدمى را طولانى مىسازد
امالي طوسي ص ۳۰۵
اثرات چشم چرانی در لحظات احتضار
در شهری سه برادر بودند که یکی از آن ها مؤذن مسجد بود و در بالای مناره مسجد، اذان می گفت
این برادر پس از چند سال فوت کرد و برادر دوم مؤذن شد و بر بالای مناره مسجد اذان می گفت
او هم حدود ده سال به مؤذنی مشغول بود تا اینکه برادر دوم هم فوت کرد.
پس از آن مردم نزد برادر سوم رفتند و از او خواستند او هم چون دو برادرش به اذان گوئی بپردازد.
اما وی از پذیرفتن اجتناب کرد
وقتی با اصرار زیاد مردم روبرو شد به آنان گفت: «من اذان گفتن را بد نمی دانم ولی اگر صد برابر پولی را که پیشنهاد می کنید به من بدهید باز هم نخواهم پذیرفت
زیرا این کار باعث شد دو برادر من بی ایمان از دنیا بروند و من هم به خودم اعتماد ندارم
وقتی لحظات آخر عمر برادر بزرگترم رسید خواستم بر بالینش سوره یس تلاوت کنم که با اعتراض و فریاد و نهیب او مواجه شدم. او می گفت قرآن چیست؟ چرا برایم قرآن می خوانی؟
برادر دوم هم به این صورت در هنگام مرگش به من اعتراض کرد.
از خداوند کمک خواستم که علت این امر را برایم روشن گرداند زیرا آنان مؤذن بودند و این کار از آنان انتظار نمی رفت.
خداوند برای آنکه ماجرا را به من بفهماند زبان او را گویا کرد و در این هنگام برادرم گفت
ما هر گاه که بالای مناره مسجد می رفتیم به خانه های مردم نگاه می کردیم و به محارم مردم چشم می دوختیم و خلاصه چشم چرانی باعث این بی ایمانی و عذاب گردیده است
منبع
تفسیر روح البیان
چهار چیز در گناه که بدتر از خود گناه است
پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله:
أَرْبَعَةٌ فِی الذَّنْبِ شَرٌّ مِنَ الذَّنْبِ الِاسْتِحْقَارُ وَ الِافْتِخَارُ وَ الِاسْتِبْشَارُ وَ الْإِصْرَار
چهار چیز در گناه وجود دارد که از خود گناه بدتر است
1⃣ کوچک شمردن گناه یعنی وقتی به نامحرم نگاه شهوت آلود میکنی به خودت بگویی اینکه چیز مهمی نیست زنا که نکردیم قتل که نکردیم
2⃣ افتخار کردن به گناه مثلا خاطره ی خلافکاریهای خودت را با افتخار تعریف کنی که بعله زمانی که توی گمرک بودم فلان قدر اختلاس کردم هیچ کس هم نفهمید.
3⃣ شادمانی کردن به گناه یعنی بعد از گناه خوشحالی کردن یعنی مثلا بگویی عجب کلاهی سرش گذاشتم کیف کردم
4⃣ اصرار برگناه مثلا بگویی خوب کردم زدم بازهم میزنم خوب کردم رشوه گرفتم بازم میگیرم خوب کردم مواد فروختم بازم میفروشم تازه راه و چاهش را بلد شده ام
مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل ج ۱۱ ص ۳۴۹
میان معصیت و مغفرت، پلی وجود دارد، به نام «توبه»
توبه، هم درکِ زشتی و بدی گناه است، هم پشیمانی و ندامت از نافرمانی، هم تصمیم جدّی بر ترک گناه و تکرار نشدن اشتباه و خطا، هم جبران قصورها و خلافهای پیشین و ادای حق مردم در صورتی که گناه مربوط به «حقّ الناس» باشد.
با این حال، کسی که همچنان گناه می کند و بر تکرار معصیت و استمرار آن اصرار می ورزد، از آن طرف هم امید و آرزوی آمرزش الهی دارد، مغرور و خودباخته و خود فریفته نیست؟
خداوند، آمرزنده و غفّار است، ولی نسبت به کسی که از گناه برگردد و توبه کند.
مغفرت الهی محدود است و حدّ آن توبه است
کسی که این حدّ و مرز را نشناسد، مغرور به رحمت الهی شده است. حضرت علی علیه السلام در کلامی نسبت به مغروران چنین هشدار می دهد:« هشدار، هشدار، ای مغرور
چنان همه جانبه گناهت را پوشانیده که گمان کرده ای آمرزیده است
یکی از اشتباهات این است که انسان معصیت کار، با کیفر سریع الهی روبرو نمی شود ولی پندارد که گناهی کرده و کسی آن را ندیده است! غافل از این که در همه حال در منظر حق متعال قرار داشته است
ادامه ی گناه و ترک توبه و آرزوی مغرفت الهی با هم ناسازگار است. کسی که امید به رحمت الهی دارد، باید توبه کند
پی نوشت
1⃣ موسوعة سیرة اهل البیت علیهم السلام، ج ۳۳ ص ۲۱۲
2⃣ الحذر، الحذر ایّها المغرور، والله لقد ستر حتی کانّه غفر غررالحکم، ج ۲ ص ۲۸۰
خداوند در آیه ۵۶ می گوید که ما به انسان های بد نعمت دادیم تا بر تیره بختی انان بیفزاییم مگر خداوند ظالم است که این طور می کند
?پاسخ?
خداوند در آیه ۵۵ و ۵۶ مومنون می فرماید
« آنها گمان می کنند اموال و فرزندانی که به آنان داده ایم برای این است که درهای خیرات را به روی آن ها بگشاییم ؟ چنین نیست بلکه آنان نمی فهمند
در تفسیر نمونه ذیل آیه چنین آمده است
آنها نمی دانند که این اموال و فرزندان فراوان در حقیقت یک نوع عذاب و مجازات یا مقدمه عذاب و کیفر برای آنها است آنها نمی دانند که خدا می خواهد آنها را در ناز و نعمت فرو برد تا به هنگام گرفتار شدن در چنگال کیفر الهی تحمل عذاب برای آنان درد ناک تر باشد .زیرا اگر درهای نعمتها به روی انسان بسته شود و آمادگی پذیرش ناراحتیها پیدا کند مجازات زیاد دردناک نخواهد بود اما اگر کسی را از میان ناز و نعمت بیرون کشیدند و به سیاه چال زندان وحشتناکی بیفکنند فوق العاده دردناک خواهد بود .
این همان چیزی است که در سایر آیات قرآن از آن اشاره به استدراج در نعمت شده است.
تفسیر نمونه ج ۱۴ ص ۲۶۳
ودر جای دیگر از تفسیر نمونه چنین آمده است
« از آیات قرآن و احادیث استفاده می شود که خداوند گناهکاران و طغیانگران جسور و زورمند را طبق یک سنت فورا گرفتار مجازات نمی کند بلکه درهای نعمتها را به روی آنها می گشاید. هر چه بیشتر در مسیر طغیان قدم بر می دارند نعمت خود را بیشتر می کند و این از دو حال خارج نیست
1⃣یا این نعمتها باعث تنبه و بیداریشان می شود که در این حال برنامه هدایت الهی عملی شده است.
2⃣ یا این که بر غرور و بی خبریشان می افزاید که در این صورت مجازاتشان به هنگام رسیدن به آخرین مرحله دردناک تر است زیرا به هنگامی که غرق ناز و نعمت می شوند خداوند همه را از آنها می گیرد و طومار زندگی آنها را درهم می پیچد و این گونه مجازات بسیار سخت تر است »
تفسیر نمونه ج ۷ ص ۳۴
حضرت علی فرمود
هنگامی که می بینی پرودگارت نعمت هایش را پی در پی برای تو می فرستد در حالی که تو معصیت او را می کنی از او بترس مبادا مجازات سنگینش در انتظار تو باشد
نهج البلاغه حکمت ۲۵
امام صادق فرمود
زمانی که بنده ای در گناهان غوطه ور می شود و خداوند دیگر برای او اراده خیری ندارد هنگامی که او گناه کند نعمتی به او می بخشد تا استغفار را فراموش کند و به کار خود ادامه دهد تا کوله بارش سنگین شود
الکافی ج ۲ ص ۴۲۵
این مجازات استدراجی خداوند یعنی نعمت دادن در برابر گناهان نتیجه اعمال خود مردمان است که مستحق مجازات الهی هستند و خداوند یکی از طرق مجازات آنان را مجازات استدراجی قرار داده اند زیرا آنان به گونه ای هستند که دیگر شایستگی هدایت را از دست داده اند و دیگر لیاقت هشدار های الهی را ندارند
بنابراین روشن می شود که خداوند در حق آنان هیچ ظلمی مرتکب نمیشود.
پیام امام امیر المومنین ج ۱۲ ص ۱۶۱
مخالفت با هوای نفس برای کافر نیز سود دارد
? مرد کافری در بازار بغداد می آمد، مردم گرد او جمع می شدند و او به آنها خبر می داد از آنچه در منزل داشتند یا در نیت خود می گرفتند
? این جریان را به موسی بن جعفر (علیه السلام) عرض کردند حضرت با وضع ناشناسی به آن محل حاضر شد. به یکی از همراهان خود فرمود چیزی در نیت بگیر. آنچه در ضمیر گرفته بود اطلاع داد. موسی بن جعفر (علیه السلام) او را به کناری برده فرمود به واسطه چه عمل این مقام را پیدا کردی با اینکه جزئی از مقام پیمبران است
? گفت به این درجه نرسیدم مگر به واسطه مخالفت با خواهش نفس. حضرت فرمود اسلام را بر نفس خود عرضه بدار ببین چگونه می یابی. عرض کردم نفسم راضی به اسلام آوردن نیست. فرمود مگر نه این است که به این مقام در اثر مخالفت نفس رسیده ای. پس اکنون با او مخالفت کن
? تأملی کرد و ایمان آورد، ایمانش بسیار نیکو شد. پس از این جریان گاهگاه به مجلس موسی بن جعفر (علیه السلام) حاضر می شد. روزی یک نفر درخواست کرد، از نیتش خبر دهد، هر چه فکر نمود چیزی نتوانست بگوید.
? آنگاه عرض کرد من وقتی کافر بودم از امور پنهان اطلاع داشتم حالا که مسلمانم چرا نمی توانم؟ حضرت فرمود خداوند عمل هیچ بشری را بی پاداش نمی گذارد و ضایع نمی کند چون تو در آن موقع مخالفت با نفس می کردی خداوند جزای آن را در دنیا داد، تو را قدرت اطلاع بر اسرار پنهان مردم عنایت کرد، زیرا کافر در آخرت بهره ای ندارد. اکنون که اسلام آوردي خداوند پاداش آن را ذخیره برای آخرتت کرده و جزای دنیا را قطع نمود.
کشکول بحرانی ص ۳۸۵
نفس امّاره
☀️و ما أُبَرِّىءُ نَفْسِى انَّ النَّفْسَ لَامّارةٌ بِالسُّوءِ الّا ما رَحِمَ رَبّى
✨✨سوره مبارکه يوسف آيه ۵۳
☀️ من نفس خود را تبرئه نمىكنم همانا نفس بسيار انسان را بهبدى امرمىكند مگرآنكه راپروردگارم بهمن رحمكند!
⭐️ در وجود انسان دو نيروى رحمانى و نفسانى وجود دارد و خداوند اين دو نيرو را به انسان فهمانده است. در واقع اين دو نيرو در درون انسان با يكديگر در مقابله مىباشند و هر كدام پيروز شوند وجود انسان را مالك مىشوند.
نفس انسان داراى مراتب مهم سه گانه زير است كه عبارتند از: نفس اماره، لوّامه و مطمئنه.
نفس در واقع خود انسان است و همان چيزى است كه فكر و اراده مىكند.
گاهى اين نفس تحت فرمان عقل نيست به طور مرتب دچار هوى و هوس مىشود آن را نفس اماره گويند
و نفس لوّامه همان نفس ملامتگراست در مواقعى كه از انسان خطايى سر مىزند او را مورد سرزنش و عذاب قرار مىدهد.
نفس مطمئنه حالتى است كه انسان در آن به اطمينان و آرامش مىرسد و به چيزى جز خدا نمیانديشد.
مفاد اين آيه سخن حضرت يوسف (ع) است كه نفس خود را منزّه نمیداند و مىگويد كه لطف و رحمت خدا سبب نجات من از شرّ نفس اماره گرديد.
از رسول خدا ص روايت شده است كه فرمودند
اعْداءِ عَدُوِّكَ نَفْسُكَ الَّتى بَيْنَ جَنْبَيْكَ؛ دشمنترين دشمن تو نفس تو است كه تمام وجودت را فرا گرفته است
?? ميزان الحكمة ج ۶د ص ۹۵
و در واقع بايستى همانند مبارزه با دشمنان بيرونى با هواهاى نفسانى نيز مبارزهكنيم كه هيچ چيز براى اشخاص دشمنتر از پيروى از هواى نفس نيست. حضرت على ع فرمود هر كس نفس خود را در شهواتش اطاعت كند به هلاكت خود كمك نموده است
✨✨غرر الحكم ص ۱۸۸
گاهى اين پيروى از هوى نفس به جايى مىرسد كه به تعبير قرآن، شخص هوى و هوس را خداى خود قرار مىدهد. سوره مبارکه فرقان آيه ۴۳ در اين مرحله نفس در مرتبه زائع زنگ گرفته بوده و همواره راه باطل را پيش مىگيرد و در ترديد بين دو راهی ها تنها راه ضد خدا را انتخاب مىكند. در نهايت نيز به شقاوت و سنگدلى میرسد بلكه دل او از سنگ نيز سختتر میگردد
?? سوره مبارکه بقره آيه ۷۲
نفس انسان داراى صفاتى است كه برخى از آنها ويژه حيوان و برخى مخصوص فرشتگان است. اگر صفات حيوانىِ انسان مطيع صفات ملكوتى او شود، سعادتمند خواهد بود و اگر صفات ملكوتى او فرمانبردار صفات حيوانى نفس گردد بدبخت و شقاوتمند خواهد شد
از همين رو مرحوم فيض كاشانى صفات مختلف انسان را به چهار نوع درندگى، حيوانى، شيطانى و ربانى تقسيم نموده است
هر انسانى جزئى از اين صفات چهارگانه را دارد و در انسان به صورت خوك و سگ و شيطان و حكيم متصوّر است. خوك (شهوت) سگ (غضب)، شيطان (تحريك كننده شهوت و غضب) و حكيم (عقل) است كه مأمور به دفع شيطان است
?? منبع
فيض كاشانى الحقايق ص ۴۵
بدجوری زخمی شدهبود وقتی
رفتم بالای سرش دیدم داره
نفسنفس میزنه گفتم:
زندهای؟
گفت هنوز نه
تازهفهمیدم چقدر دنیامون
باهم فرق داره او زنده بودن رو
توشهادت میدید ومن…
?شهادت?
قبض روح آسیه قبل از چشیدن طعم شکنجه فرعون
ملّا فتح اللّه كاشانى در تفسير خود چنين مى گويد:
آسيه به جهت خلوص ايمان رستگار شد و وصلت او با فرعون به او ضررى نرسانيد و نقصى در قرب و منزلت او در نزد حضرت حق پيدا نشد.
نقل است: وقتى كه ساحران سحر خود را نمايش دادند و موسى عليه السلام عصايش را انداخت و اژدها شد و سحر ساحران را باطل كرد آسيه ايمان آورد. و مدّتى ايمان خود را از فرعون پنهان مى داشت، چون فرعون بر آن مطلّع شد، به او گفت: از دين موسى عليه السلام برگرد، امّا برنگشت بنابراين فرعون امر كرد تا او را چار ميخ كرده در آفتاب بينداختند …
آن گاه فرعون دستور داد: تا سنگى آوردند تا بر سينه وى نهند، آسيه چون آن سنگ را ديد؛ نجات از فرعون و دخول در جنّت را از خداى متعال درخواست كرد:
[إِذْ قالَتْ رَبِّ ابْنِ لِي عِنْدَكَ بَيْتاً فِي الْجَنَّةِ وَ نَجِّنِي مِنْ فِرْعَوْنَ وَ عَمَلِهِ وَ نَجِّنِي مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ ].
و خدا براى مؤمنان همسر فرعون را مثل زده است هنگامى كه گفت: پروردگارا! براى من نزد خودت خانه اى در بهشت بنا كن ومرا از فرعون وكردارش رهايى بخش ومرا از مردم ستمكار نجات ده.?
خداى بزرگ دعاى وى را مستجاب كرد و حجاب از پيش وى برداشت. پيش از آن كه سنگ بر او واقع شود خانه وى به وى نمود كه از يك درّ سپيد بود، وى خوشحال شد بعد از آن روح وى قبض كرد و آن سنگ بر جسد بيجان آمد و عذاب فرعون را نچشيد .
راستى اين گونه ايمانها در ميان اين گونه بشرها از عجايب است، انسانى كه مقام دوم مادى و رياستى مملكتى است، زنى كه به انواع زيور و آرايش دنيا آراسته است، فردى كه همه گونه وسائل عيش و نوش مادى برايش فراهم است؛ پس از درك حقيقت و يافتن محبوب واقعى، او را بر هر چيزى ترجيح دهد و به آن چه وابسته و تعلّق قلبى دارد در راه او از آن بگذرد و انواع رنج ها و مشقت ها را تحمل كرده و حتّى جان شيرين خود را در شيرين ترين دوران زندگى يعنى جوانى نثار محبوب خود كند.
عرفان اسلامى: ج 13