گناه زَهر است …
جوانی از آیت الله بهجت (ره) ذکری خواست ، ایشان فرمودند : «هیچ ذکری بالاتر و مهم تر از عزم پیوسته و همیشگی بر ترک گناه نیست» ، یعنی تصمیم داشته باشی اگر خداوند صد سال هم عمر به تو داد ، حتی یک گناه نکنی ؛ همچنان که اگر صد سال عمر کنی حاضر نخواهی شد یک بار به اندازه ی تَهِ استکانی زهر بنوشی . حقیقت و واقع گناه هم ، زَهر و سَمّ است .
نفس مطمئنّه ، ص 24
گناه زَهر است …
جوانی از آیت الله بهجت (ره) ذکری خواست ، ایشان فرمودند : «هیچ ذکری بالاتر و مهم تر از عزم پیوسته و همیشگی بر ترک گناه نیست» ، یعنی تصمیم داشته باشی اگر خداوند صد سال هم عمر به تو داد ، حتی یک گناه نکنی ؛ همچنان که اگر صد سال عمر کنی حاضر نخواهی شد یک بار به اندازه ی تَهِ استکانی زهر بنوشی . حقیقت و واقع گناه هم ، زَهر و سَمّ است .
نفس مطمئنّه ، ص 24
تفاوت اطعام اربعین با بسیاری از اطعامها در فرهنگ ما
شاید این خرمایی که برایت آورده، تمام هستیاش باشد!
این اطعام و پذیرایی از زائران امامحسین(ع) که در اربعین میبینیم، شبیه بسیاری از اطعامهایی که در محرم و عاشورا میبینیم، نیست؛ یک تفاوتی دارد!
در اطعامی که در ایام محرم میبینید، معمولاً مُتموّلین و افراد برخوردار-که به آنها «بانی» یا «خیّر» گفته میشود- خرج هیئت را میدهند، اما در اربعین اصلاً اینطور نیست!
شاید زیاد رسم نباشد اطعامی که در فرهنگ ما صورت میگیرد، توسط افرادی انجام شود که بضاعت اندکی دارند. اما در اربعین ممکن است خرمایی که در مسیر کربلا، یک کسی جلوی شما میگیرد، تمام هستیاش بوده که آورده لب جاده و دارد تقدیم میکند!
کمی جلوتر، کسی را میبینی که مقداری میوه آورده و دارد توزیع میکند؛ این شاید نذر کسی باشد که بیشتر از این میوهها، توانی برای پذیراییکردن ندارد! و این مسئله خیلی در اربعین، مرسوم است.
برخی از اطعامکنندگان اربعین، خودشان در اوجِ نیاز هستند، اما-مثلاً با دستفروشی- در طولِ سال، یکمقدار پول جمع میکنند و در اربعین، برای زائران حسین(ع) خرج میکنند.
“علیرضا پناهیان”
یه موتور گازی داشت که هر روز صبح و عصر سوارش میشد
و باش میومد مدرسه و برمیگشت.
یه روز عصر که پشت همین موتور نشسته بود و میرفت،
رسید به چراغ قرمز ، ترمز زد و ایستاد
یه نگاه به دور و برش کرد و موتور رو زد رو جک
و رفت بالای موتور و فریاد زد:
الله اکبر و الله اکــبر …
نه وقت اذان ظهر بود نه اذان مغرب!
اشهد ان لا اله الا الله …
هرکی آقا مجید و نمیشناخت، غش غش میخندید
و متلک مینداخت و هرکیم میشناخت، مات و مبهوت نگاهش میکرد که این مجید چش شده؟!
قاطی کرده چرا؟!
خلاصه چراغ سبز شد و ماشینا راه افتادن و رفتن و آشناها اومدن سراغ مجید که آقااا مجید؟ چطور شد یهو؟
حالتون خوب بود که!
مجید یه نگاهی به رفقاش انداخت و گفت:
مگه متوجه نشدید؟
پشت چراغ قرمز یه ماشین عروس بود که عروس توش بیحجاب نشسته بود و آدمای دورش نگاهش میکردن.
من دیدم تو روز روشن جلو چشم امام زمان داره گناه میشه.
به خودم گفتم چکار کنم که اینا حواسشون از اون خانوم پرت شه. دیدم این بهترین کاره!
همین!
روزى مردی نزد عارف اعظم آمد و گفت من چند ماهى است در محله اى خانه گرفته ام روبروى خانه ى من يک دختر و مادرش زندگى مى کنند هرروز و گاه نيز شب مردان متفاوتى انجا رفت و امد دارند مرا تحمل اين اوضاع ديگر نيست. عارف گفت شايد اقوام باشند گفت نه من هرروز از پنجره نگاه ميکنم گاه بيش از ده نفر متفاوت ميايند بعدازساعتى ميروند.
عارف گفت کيسه اى بردار براى هرنفريک سنگ درکيسه اندازچند ماه ديگر با کيسه نزد من آيى تا ميزان گناه ايشان بسنجم . مرد با خوشحالى رفت و چنين کرد. بعد از چندماه نزد عارف آمد وگفت من نمى توانم کيسه را حمل کنم از بس سنگين است شما براى شمارش بيايید.
عارف فرمود يک کيسه سنگ را تا کوچه ى من نتوانى چگونه ميخواى با بار سنگين گناه نزد خداوند بروى ؟؟؟ حال برو به تعداد سنگها حلاليت بطلب و استغفارکن .. چون آن دو زن همسر و دختر عارفى بزرگ هستند که بعدازمرگ وصيت کرد شاگردان و دوستارانش در کتابخانه ى او به مطالعه بپردازند .
اى مرد انچه ديدى واقعيت داشت اما حقيقت نداشت .همانند توکه درواقعيت مومنی اما درحقيقت شيطان …
اهمیت اخلاص در نماز
?واقعا برای چه نماز می خوانیم؟
?حتما باید در انگیزه نماز خواندنمان عمیق شویم علت اینکه نماز های ما گاهی کم اثر و کم ثمر است ریشه اش در نیت های درونی ماست که عملمان خالص برای خدای مهربان نیست، انگیزه درونی ما گاهی نگاه اطرافیان و تاثیر برخورد آنهاست که اگر بدون توجه به آنها فقط محبت به خدا ما را به نماز بکشد بی شک نمازمان تغییر می کند!
? امام صادق(ع) فرموند: لَيْسَتْ الصلوة قِيَامِكَ وَ قُعُودِكَ أَنَّما الصلوة اخلاصك وَ انَّ تُرِيدُ بِهَا اللَّهَ وَحْدَهُ.
?نماز شما در بلند شدن و ايستادن نيست همانا نماز شما فقط اخلاص شماست و اخلاص هم آن است كه در نماز فقط خداوند را در نظر بگيريد.
? محجّة البيضاء، ج ۱، ص ۳۵۰