در ادامه ی پستی که درباره ی اهمیت خوراک ذهن بود باید بگم که فقط ذهن نیست که باید خوراک خوب بهش داد چشم و گوش و دل و قلوه و کبد و کلیه و روده و…….. همه مهمن به عنوان مثال: من امروز صبح که از خواب بیدار شدم﴿ حالا اینو میگم نه اینکه فکر کنید کار هر روزمه ها، نه اولین بار بود و اخرین بارم شد﴾ تا چشم باز کردم رفتم یه سر ایتا دیدم خبری نیست رفتم سروش باز خبری نبود رفتم اینستا دیدم خبر زیاده به علت زیادی اخبار حوصلم نیومد دور بزنم?و در آخر رفتم تلگرام!!!! البته اول از همه اومدم کوثربلاگ نظرای جدیدو خوندم و یه سر به مطالب جدید زدم?? داشتم میگفتم همه جا سر زدم و اخرش با نا امیدی رفتم تلگرام بلکه اونجا خبری باشه و حال خوندنشم باشه دیدم یه پیام اومده نوشته اهنگ جدید از فلان خواننده ، اسم آهنگشو نگم خییییییلی اسم خوشگلی داشت اسمشو که میدیدی آرامش میگرفتی? البته آرامشش تا جایی بود که آهنگ دانلود نشده بود به محض اینکه دانلود شد یه صدای مهیبی پیچید تو خونه که آدم سکته میکرد… گفتم اولشه اشکال نداره… 10ثانیه اول صدای موزیک ناهنجار و داغون… 10ثانیه دوم صدای کریه خنده ی خواننده﴿فک کنم خودشم میدونست چه گندی زده﴾…10ثانیه سوم اسمشو گفت و یه کلمه کوتاه از اهنگ….10ثانیه چهارم و کلمه دوم و بوووووووق… مشخص بود خواننده تو خیابون دعواش شده و جرأت نکرده همونجا فحش بده و کتک بزنه تو خونه قایم شده گفته بذار فحش هامو تو اهنگ بهش بدم اهنگ کاملا فحش بود و کلماتی که حتی تو ذهن هم نباید بیاد چه برسه به اینکه به زبون بیاد اونم تو آهنگی که طرفدارای خوانندش متاسفانه همه دهه هشتادی هستند خلاصه اینکه برای گوشمون هم ارزش قائل باشیم و هرچیزی رو گوش ندیم… ﴿مداحی های ولایی رو گوش بدین خیلی خوبه?﴾ پ. ن: ۱.این اشتباه منو تکرار نکنین و هرچیزی رو باز نکنین،حتی لازم نیست همه ی پیام رسان هارو نصب کنیم ۲.هر چقد آهنگ گوش ندیم بهتره و به نفع خودمون و روح و روانمون هست ۳. پدر و مادرا خواهش میکنم حواستون به نوجوون هاتون باشه که چی گوش میکنن این آهنگا فوق العاده مستهجن هستند و خودشون باعث بلوغ زودرس میشن
شیخ عباس قمی در فوائدالرضويه نقل ميكنند كه: كاروانی از سرخس مشهد اومدند پابوس امام رضا(علیه السلام )، سرخس اون نقطه صفر مرزی است، یه مرد نابینایی تو اونها بود،اسمش حیدر قلی بود. اومدند امام رو زیارت كردند، از مشهد خارج شدند، یه منزلیه مشهد اُطراق كردند، دارند برمیگردند سرخس، حالا به اندازه یه روز راه دور شده بودند شب جوونها گفتند بریم یه ذره سر به سر این حیدر قلی بذاریم، خسته ایم، بخندیم صفا كنیم كاغذهای تمیز و نو گرفتند جلوشون هی تكون میدادند، اینها صدا میداد، بعد به هم میگفتند، تو از این برگه ها گرفتی؟ یكی میگفت: بله حضرت مرحمت كردند فلانی تو هم گرفتی؟ گفت:آره منم یه دونه گرفتم، حیدر قلی یه مرتبه گفت: چی گرفتید؟ گفتند مگه تو نداری؟ گفت: نه من اصلاً روحم خبر نداره! گفتند: امام رضا تو يکى ازصحن ها برگ سبز میداد دست مردم، گفت: چیه این برگ سبزها، گفتند: امان از آتش جهنم، ما این رو میذاریم تو كفن مون، قیامت دیگه نمیسوزیم، جهنم نمیریم چون از امام رضا گرفتیم، تا این رو گفتند، دل كه بشكند عرش خدا میشود، این پیرمرد یه دفعه دلش شكست، با خودش گفت: امام رضا از تو توقع نداشتم، بین كور و بینا فرق بذاری، حتماً من فقیر بودم، كور بودم از قلم افتادم، به من اعتنا نشده دیدن بلند شد راه افتاد طرف مشهد، گفت: به خودش قسم تا امان نامه نگیرم سرخس نمیآم، باید بگیرم، گفتند:آقا ما شوخی كردیم، ما هم نداریم، هرچه كردند، دیدند آروم نمیگیرد، خیال میكرد كه اونها الكی میگند كه این نره، جلوش رو نتونستند بگیرند شیخ عباس میگه: هنوز یه ساعت نشده بود دیدند حیدر قلی داره بر میگرده، یه برگه سبزم دستشه، نگاه كردند دیدند نوشته: «اَمانٌ مِّنَ النار،من ابن رسول الله على بن موسى الرضا» گفتند: این همه راه رو تو چه جوری یه ساعته رفتی، گفت: چند قدم رفتم، دیدم یه آقایی اومد، گفت: نمیخواد زحمت بكشی، من برات برگه امان نامه آوردم، بگیر برو…. السلام عليك يا علی بن موسى الرّضا المرتضى عليه السلام
مطلب غیبت کلاسی ممنوع را اگه با دقت بخوانیم متوجه میشیم که در حجره طلبه محل مطالعه طلبه غیبت شده است و علامه می فرمایند به همین جهت مناسب درس خواندن نیست!!!
الان ما هم در کلاس درس می خوانیم!چطور غیبت آموزشی برایمان مهم است اما غیبت اخلاقی اصلا!
پس فرق ندارد کجا باشیم همه جا غیبت بد است اما اگه تو کلاست غیبت کردی دیگه به درد درس خواندن نمیخوره!!!!
وقتی بین دیوار و در می ماند و فرزند در راه ولایت هدیه میکند! وقتی که سر برادر میبیند و وقتی فرزند در راه ولایت می دهد و وقتی به اسارت میرود و فقط می گوید ما رایت الا جمیلا! وقتی سر فرزندش را به طرف سپاه دشمن پرتاب میکند و فریاد میزند هدیه ای که در راه خدا داده ایم پس نمی گیریم! وقتی همسر را برای جنگ در راه خدا لباس رزم می پوشاند و فقط از او شفاعت آخرت را می خواهد! وقتی که با ندای رهبر فرزندانشان را به دل دشمن می فرستند و دعای خود را بدرقه راه میکنند! وقتی بعد از گذشت سال ها همچون امام حسین سر فرزند برایشان به ارمغان می آورند ! وقتی……….. خدا اسطوره ای به نام زن خلق کرده است. در طول وسیر تاریخ تحولات این جهان زنان عجب نقش هایی اسطوره ای ایفا کرده اند.با همین متانت و حیای وبصیرت و همین زن بودن اسطوره شدند. حالا نوبت ماست اسطوره باشیم. پس اسطوره بمانیم.!!!!
حجت الاسلام سید احمد فاطمی می فرمایند: اوایل طلبگی ام روزی مرحوم علامه طباطبایی به حجره ام تشریف آوردند و فرمودند: به ظاهر در این جا غیبت شده است! گفتم: بله ؛ پیش از آمدن شما چند نفر که درسشان از من بالاتر بود این جا بودند و غیبت کسی را کردند.
علامه طباطبایی فرمودند :
باید میگفتی که از اینجا بروند ، این حجره دیگر برای درس خواندن مناسب نیست؛اتاق خود را عوض کن❗️
(مهر افروخته،ص:95)
حتما گوش کنید
التماس دعا
موشن گرافیک| توصیههای کاربردی ویژه پیاده_روی_اربعین
درمان ساده مشکلات شایع گلودرد، تاول، اسهال، تهوع و … در پیادهروی #اربعین باچند راهحل خیلیساده
بهسفارشکانال دکتر روازاده
وقتی که مرد، حتی یک نفر هم توی محل ما ناراحت نشد. بچههای محل اسمش رو گذاشته بودند مرفه بیدرد و بیکس. و این لقب هم چقدر به او میآمد نه زن داشت نه بچه و نه کسوکار درستی.
شنیده بودیم که چند تایی برادرزاده و خواهرزاده دارد که آنها هم وقتی دیده بودند آبی از اجاق عموجان و دایی جان برایشان گرم نمیشود، تنهایش گذاشته بودند.
وقتی که مُرد، من و سه چهار تا از بچههای محل که میدانستیم ثروت عظیم و بیکرانش بیصاحب میماند، بدون اینکه بگذاریم کسی از همسایهها بفهمد، شب اول با ترس و لرز زیاد وارد خانهاش شدیم و هر چه پول نقد داشت، بلند کردیم. بعد هم با خود کنار آمدیم که: این که دزدی نیست تازه او به این پولها دیگر هیچ احتیاجی هم ندارد. تازه میتوانیم کمی هم از این پولها را از طرفش صرف کار خیر کنیم تا هم خودش سود برده باشد و هم ما…
اما دو روز بعد در مراسم خاکسپاریاش که با همت ریش سفیدهای محل به بهشت زهرا رفتیم، من و بچهها چقدر خجالت کشیدیم.
موقعی که ١۵٠ بچه یتیم از بهزیستی آمدند بالای سرش و فهمیدیم مرفه بیدرد خرج سرپرستی همه آنها را میداده، بچههای یتیم را دیدیم که اشک میریختند و انگار پدری مهربان را از دست دادهاند از خودمان پرسیدیم: او تنها بود یا ما؟