سول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:
چون بنده ای در نیمه شب تار، با مولایش
خلوت کند و به مناجات بپردازد خداوند نوری
در دلش قرار دهد و به فرشتگانش گوید:
«بنده ام را ببینید که در نیمه شب تاریک با
من خلوت کرده است در حالی که انسانهای تنبل
سرگرم کارهای بیهوده اند و غافلان در خوابند،
شما شاهد باشید که من او را آمرزیده ام.»
میزان الحکمه: ج 5، ص 419
پیامبراکرم صلی الله علیه و آله:
مردگانتان را که درقبرها آرمیده اند از یاد نبرید. مردگان شما امید احسان شما را دارند. آنها زندانی هستند و به کارهای نیک شما رغبت دارند. شما صدقه و دعایی به آنها هدیه کنید.
انوار الهدایه ص 115
پیامبراکرم صلی الله علیه و آله:
مردگانتان را که درقبرها آرمیده اند از یاد نبرید. مردگان شما امید احسان شما را دارند. آنها زندانی هستند و به کارهای نیک شما رغبت دارند. شما صدقه و دعایی به آنها هدیه کنید.
انوار الهدایه ص 115
زمانی اراده خدا بر این امر واقع شد که بر قومی عذاب نازل کنه، بعد از مدتی مشاهده کردند که هیچ عذابی وارد نشد! و اوضاع آرامه… پیامبر قوم، از خدا پرسید: ماجرا چیست؟
? خطاب آمد: « ای نبی من! عذابی بالاتر از اینکه لذت مناجاتم را از دل خلائق بیرون ببرم، در خزانه ی خود سراغ نداشتم و اکنون این جماعت را به همان عذاب و بلا مبتلا کرده ام.
? آهای جماعت! در این روزگار هم بزرگترین عذاب و شکنجه ی خدا اینه که « یاد امام زمان(عج) در دل ما، جایی نداره و خلائق، صاحبشون رو فراموش کرده اند…
? کتاب روز عالم سوز/ص۲۸۴
مرحوم شهید دستغیب رحمه الله علیه:
یکی از علمای نجف حدود یکصد سال پیش، در خواب حضرت عزراییل را می بیند. پس از سلام می پرسد: از کجا می آیی؟ ملک الموت می فرماید: از شیراز! روح مرحوم میرزا ابراهیم محلاتی را قبض کردم. شیخ می پرسد: روح او در چه حالی است؟ عرزاییل می فرماید: در بهترین حالات و بهترین باغهای عالم برزخ. خداوند هزار ملک را برای انجام دستورات شیخ قرار داده است.
آن عالم پرسید: آیا برای مقام علمی و تدریس و تربیت شاگرد به چنین مقامی دست یافته است؟
?فرمود: نه! گفتم: آیا برای نماز جماعت و بیان احکام! فرمود: نه! گفتم پس برای چه؟ فرمود: برای خواندن زیارت عاشورا.نقل است که مرحوم میرزا، سی سال آخر عمرش زیارت عاشورا را ترک نکرد و هر روز که به سبب بیماری یا امر دیگری نمی توانست بخواند، نایب می گرفت.
داستان های شگفت، حکایت ۱۱۰
جواب :از آیت الله بهاءالدینی رحمه الله علیه پرسیدنــد :علت ایــن که عصرهای جمعه دل انسان می گیــرد و غمگیــن می شود چیست ؟
فرمودنــد:
چون در آن لحظه قـلب مقدّس امـام عـصــر ارواحنافداه بــه سبب عرضــه ی اعمال انسان ها ، ناراحت و گرفتــه است،
آدم و عالم متأثــر می شونــد ،
حضــرت قلب و مدارِ وجـود است.
شرح چهل حدیـث،432
امام علی ع فرمودند:
علاقہ و محبت ما بےگمان در سهرجا تو را نجات خواهد بخشید:
هنگام سؤال قبر
هنگام فرودآمدن فرشتہ مرگ
آنگاه ڪه در پیشگاه خدا ایستادی
اعلام الدین.ص۴۶۱
پیر مردی که در حالت بیهوشی اش یک مسیحی را مسلمان کرد!
پروفسور برلون برای عمل جراحی آیت الله آمده بود ایران،آقا ناراحتی گوارش داشتند ، عمل جراحی شان سه ساعت و اندی زمان برد، جراحی تمام شد و آقا در حالت بین بیهوشی و هوشیاری چیزی زیر لب زمزمه می کردند…
پرفسور برلون از همراهان خواست کلماتی را که آیت الله حین بیهوشی بزبان می آورد برایش ترجمه کنند ، می گفت تنها حالتی که شاکله ی اصلی انسان بدون نقش بازی کردن مشخص می شود همین حالت است..
دعای ابوحمزه ثمالی بود، آقا زیر لب می خواندند ، پروفسور معنی دعا را که فهمیده بود گفته بود شهادتین دینتان را به من یاد دهید، میخواهم مسلمان شوم، پروفسور برلون می گفت :بعد جراحی آیت الله یاد جراحی اسقف کلیسای کانتربری افتادم، از او ترانه های کوچه بازاری می شنیدم ، معلوم می شود دینتان دین حقی است که این روحانی(آیت الله میلانی) این چنین همه ی وجودش محو خدا شده است…
پروفسور برلون مسلمان شد، وصیت کرد او را جایی دفن کنند که آیت الله دفن شده است، خواجه ربیع که رفتی سری هم به این دو دوست بزن ، آیت الله میلانی خودمان ، پروفسور برلون اروپایی