فضیلت_صلوات
پیامبر اکرم ص ؛
هیچ دعائی به مرحلهاجابت نمیرسد
مگر اینکه دعا کننده ،بر محمد و آل
محمدصلوات فرستد …
وسایل الشیعه ج 7ص 96
چگونه دعا کنیم
✍امام صادق(ع)فرمودند:
خداوند دعایی را که از روی غفلت
و بی توجهی واز قلب غافل باشد؛
اجابت نمیفرماید پس وقتی دعا
میکنی دل بده و با توجه دعا کن
و آنگاه یقین کن که خدای تعالی
خواهد اجابت کرد.
{ اوقات دعا کردن }
1) هنگام باریدن باران
2)هنگام قرائت قرآن
3) هنگام وزیدن باد ها
4) هنگام نماز وتر (قنوتنماز)
5)بعد از دمیدن سپیده صبح
6) بعد از اذان ظهر و مغرب
نصایح ص۴۶۵۳و همان۲۷۲۲۶
امام حسن عسکری(ع)
رسیدن به خداوند عزوجل،
سفری است که جز با نشستن
بر مرکب شب، پیموده نشود…
بحارالانوار4/370/78
آیت الله مرعشی (ره) :
سفارش می کنم به دوری جستن از غیبت بندگان خدا به ویژه اهل علم ، زیرا غیبت آنان چون خوردن مردار مسموم است .
آیت الله بهجت :
هر شب ، در عوالمی از بزرخ می رویم که هیچ اختیارش دست ما نیست… با این همه ، این گونه از مرگ غافل هستیم!
منبع : در_محضر_بهجت -1/2
استاد فاطمی نیا :
زندگی انسان در عالم برزخ بستگی به اعمال و رفتار و عقاید خود انسان دارد. از #مومن واقعی در آن عالم به بهترین وجه پذیرایی می شود؛ و در عالی ترین لذت ها و سرورها به سر می برد. اما خدای نکرده اگر اعمال و رفتار انسان، صحیح و بر طبق موازین #عقل و شرع نباشد، در رنج و عذاب به سر خواهد برد .
منبع :نکته_ها_از_گفته_ها ، دفتر سوم ، ص71
پیامبر اعظم (ص) میفرمایند:
ميت در قبر مانند كسی است كه در دريا
غرق شده باشد، هرچه را ديد چنگ به آن
ميزند، كه شايد نجات يابد.
و منتظر دعای كسی است كه به او دعا كند.
از فرزند و پدر و برادر خويش. و از دعای زندگان
نورهايی مانند كوهها داخل قبور اموات ميشود.
و اين مثل هديه است كه زندگان از برای يكديگر
ميفرستند.
پس چون كسی از برای ميتی استغفاری يا
دعايی كرد، فرشتهای آن را بر طبقی ميگذارد
و از برای ميت ميبرد و ميگويد:
اين هديهای است كه فلان برادرت يا فلان
خويشت برای تو فرستاده است و آن ميت به
اين سبب شاد و خوشحال ميشود.
منبع.احياءالعلوم
مگر می شود این عالم خدایی نداشته باشد
✍پادشاهی بود دهری مذهب. وزیری بسیار عاقل و زیرک داشت.هرچه ادله و براهین برای شاه بر اثبات وجود صانع اقامه می کردند که این آسمان ها و زمین را خدا خلق کرده و ممکن نیست این بناهای به این عظمت بدون صانع و خالق موجود شود و ممکن نیست یک بنایی بدون بنا و استاد و معمار ساخته شود، پادشاه قبول نمی کرد.
بنابراین وزیر، بنای یک باغ و درخت ها و عمارتی در بیرون شهر گذارد.بعد از اینکه تمام شد، یک روز پادشاه را به بهانه شکار از آن راه برد.چون چشم پادشاه بر آن عمارت عالی افتاد متعجب شد.
?از وزیر پرسید این عمارت را که بنا کرده و چه وقت بنا شده است؟ وزیر گفت کسی نساخته، خودش موجود شده است. پادشاه اعتراض شدیدی کرد. گفت این چه حرفی است که می زنی، چگونه می شود بنایی بدون معمار ساخته شود؟ وزیر جواب داد چگونه یک بنایی کوچک بدون معمار غیر معقول است؟ چگونه می شود بنای این آسمان ها و زمین ها و گردش ماه و خورشید و ستاره ها بدون صانع و خالق موجود شده باشد؟ آن وقت پادشاه تصدیق نمود و مسلمان و موحد شد.
?منبع:داستان هایی از خدا، نوشته احمد میر
خلف زاده و قاسم میرخلف زاده، جلد ۱