حڪمت 377
ضرورت ترسيدن از عذاب الهى(اعتقادى)
درود خدا براو،فرمود بر بهترين افراد اين امّت از عذاب الهى ايمن مباشيد زيرا ڪه خداى بزرگ فرمود. «از ڪيفر خدا ايمن نيستند جز زيانڪاران» و بر بدترين افراد اين امّت از رحمت خدا نوميد مباشيد زيرا ڪه خداى بزرگ فرمود. «همانا از رحمت خدا نوميد نباشند جز ڪافران»
حڪمت 376
سر انجام حق و باطل (اعتقادى)
درودخدا بر او،فرمود حق سنگين امّا گواراست، و باطل، سبک امّا ڪشنده.
حڪمت 375
مراحل شڪست درمبارزه(سياسى، نظامى، اخلاقى)
درود خدا بر او، فرمود از ابى جحيفه نقل شد، گفت از امير مؤمنان شنيدم ڪه فرمود: اوّلين مرحله از جهاد ڪه در آن باز مى مانيد، جهاد با دستانتان، سپس جهاد با زبان، و آنگاه جهاد با قلبهايتان مى باشد، پس ڪسى ڪه با قلب، معروفى را ستايش نڪند، و منڪرى را انڪار نڪند، قلبش واژگون گشته، بالاى آن پايين، و پايين قلب او بالا قرار خواهد گرفت.
حڪمت 374
مراحل امر به معروف و نهى از منڪر
(اخلاقى،اجتماعى،سياسى)
درود خدا بر او، فرمود و همانند حڪمت گذشته، سخن ديگرى از امام نقل شد گروهى، منڪر را با دست و زبان و قلب انڪار مى ڪنند، آنان تمامى خصلتهاى نيڪو را در خودگرد آورده اند. گروهى ديگر، منڪر را با زبان و قلب انڪار ڪرده، امّا دست به ڪارى نمى برند، پس چنين ڪسى دو خصلت از خصلتهاى نيڪو را گرفته و ديگرى را تباه ڪرده است. و بعضى منڪر را تنها با قلب انڪار ڪرده، و با دست و زبان خويش اقدامى ندارند، پس دو خصلت از سه خصلت را ڪه شريفتر است تباه ساخته اند و يک خصلت را به دست آورده اند.و بعضى ديگر منڪر را با زبان و قلب و دست رها ساخته اند ڪه چنين ڪسى از آنان، مرده اى ميان زندگان است.
و تمام ڪارهاى نيڪو، و جهاد در راه خدا، برابر امر به معروف و نهى از منڪر، چونان قطره اے بر درياى موّاج و پهناور است، و همانا امر به معروف و نهى از منڪر، نه اجلى را نزديک مى ڪنند، و نه از مقدار روزى مى ڪاهند، و از همه اينها برتر، سخن حق در پيش روى حاڪمى ستمڪار است.
حڪمت 373
مراحل امر به معروف و نهى از منڪر (اخلاقى،اجتماعى،سياسى)
درود خدا بر او، فرمود ابن جرير طبرى در تاريخ خود از عبد الرحمن بن ابى ليلى فقيه نقل ڪرد، ڪه براى مبارزه با حجّاج به ڪمک ابن اشعث برخاست،براى تشويق مردم گفت: من از على عليه السّلام «ڪه خداوند درجاتش را در ميان صالحان بالا برد، و ثواب شهيدان و صدّيقان به او عطا فرمايد» در حالى ڪه با شاميان رو برو شديم شنيدم ڪه فرمود اى مؤمنان» هر ڪس تجاوزى را بنگرد، و شاهد دعوت به منڪرى باشد، و در دل آن را انڪار ڪند خود را از آلودگى سالم داشته است، و هر ڪس با زبان آن را انڪار ڪند پاداش آن داده خواهد شد، و از اوّلى برتر است، و آن ڪس ڪه با شمشير به انڪار بر خيزد تا ڪلام خدا بلند و گفتار ستمگران پست گردد، او راه رستگارى را يافته و نور يقين در دلش تابيده.
حڪمت 372
عوامل استحڪام دين و دنيا (علمى،اخلاقى،اقتصادى)
درود خدا بر او، فرمود به جابر بن عبد اللَّه انصارى فرمود اى جابر استوارى دين و دنيا به چهار چيز است:عالمى ڪه به علم خود عمل ڪند، و جاهلى ڪه از آموختن سرباز نزند، و بخشنده اى ڪه در بخشش بخل نورزد، و فقيرى ڪه آخرت خود را به دنيا نفروشد. پس هر گاه عالم علم خود را تباه ڪند، نادان به آموختن روى نياورد، هر گاه بى نياز در بخشش بخل ورزد، تهيدست آخرت خويش را به دنيا فروشد. اى جابر ڪسى ڪه نعمتهاى فراوان خدا به او روى ڪرد، نيازهاى فراوان مردم نيز به او روى آورد، پس اگر صاحب نعمتى حقوق واجب الهى را بپردازد، خداوند نعمتها را بر او جاودانه سازد، و آن ڪس ڪه حقوق واجب الهى در نعمتها را نپردازد، خداوند، آن را به زوال و نابودى ڪشاند.
حڪمت 371
ارزشهاى والاى اخلاقى
(اخلاقى،معنوى،اجتماعى)
درود خدا بر او،فرمود هيچ شرافتى برتر از اسلام،و هيچ عزّتى گرامى تر از تقوا،و هيچ سنگرى نيڪوتر از پارسايى، و هيچ شفاعت ڪننده اى ڪار سازتر از توبه، و هيچ گنجى بى نياز ڪننده تر از قناعت، و هيچ مالى در فقر زدايى، از بين برنده تر از رضايت دادن به روزى نيست. و ڪسى ڪه به اندازه ڪفايت زندگى از دنيا بردارد به آسايش دست يابد، و آسوده خاطر گردد، در حالى ڪه دنيا پرستى ڪليد دشوارى، و مرڪب رنج و گرفتارى است، و حرص ورزى و خود بزرگ بينى و حسادت، عامل بى پروايى در گناهان است، و بدى، جامع تمام عيبها است.
حڪمت 370
هدفدارى انسان و ضرورت تقوا (اخلاقى، اجتماعى )
و درود خدا بر او، فرمود نقل ڪردند ڪه امام عليه السّلام ڪمتر بر منبرى مىنشست ڪه پيش از سخن اين عبارت را نگويد اى مردم از خدا بترسيد، هيچ ڪس بيهوده آفريده نشد تا به بازى پردازد، و او را به حال خود وانگذاشته اند تا خود را سرگرم ڪارهاى بىارزش نمايد، و دنيايى ڪه در ديدهها زيباست، جايگزين آخرتى نشود ڪه آن را زشت مىانگارند، و مغرورى ڪه در دنيا به بالاترين مقام رسيده،
چون ڪسى نيست ڪه در آخرت به ڪمترين نصيبى رسيده است.
حڪمت 369
خبر از مسخ ارزشها (اجتماعى، تاريخى سياسى)
و درود خدا بر او، فرمود روزگارى بر مردم خواهد آمد ڪه از قرآن جز نشانى، و از اسلام جز نامى، باقى نخواهد ماند. مسجدهاى آنان در آن روزگار آبادان، امّا از هدايت ويران است. مسجد نشينان و سازندگان بناهاى شڪوهمند مساجد، بدترين مردم زمين مىباشند، ڪه ڪانون هر فتنه، و جايگاه هر گونه خطاڪارىاند، هر ڪس از فتنه بر ڪنار است او را به فتنه باز گردانند، و هر ڪس ڪه از فتنه عقب مانده او را به فتنه ها ڪشانند، ڪه خداى بزرگ فرمايد «به خودم سوگند، بر آنان فتنهاى بگمارم ڪه انسان شڪيبا در آن سرگردان ماند» و چنين ڪرده است، و ما از خدا مىخواهيم ڪه از لغزش غفلتها در گذرد.