مهمان، برکت خانه
?بعضی، از مهمان گریزانند. برخی هم مهمان دوستند. هر کدام هم نشان دهنده خصلت درونی افراد است.
?حضرت علی علیه السلام را اندوهگین دیدند. پرسیدند: یا علی! سبب اندوه شما چیست ؟ فرمود: «یک هفته است که مهمانی برایم نیامده است!… » ۱
?این کجا؟ و آن که آمدن مهمان را نزول بلا می شمارد و کوه غم بر دلش می افتد و عزا می گیرد، کجا؟ برکت خانه، در آمد و شد مهمان است. مهمان رحمت الهی است و پذیرایی از مهمان، توفیقی ارجمند است که نصیب هر کس نمی شود. مهمان حبیب خداست.
?در ضرب المثل های ایرانی است که: «مهمان، روزی خود را می آورد.» ۲ البته این ضرب المثل، از احادیث اسلامی گرفته شده و ریشه ای دینی دارد.
? از حضرت رسول صلّی الله علیه و آله روایت است که: «الضیف ینزل برزقه… ؛ مهمان، روزی خود را نازل می کند.» ۳
البته اضافه بر این، گناهان صاحبخانه و میزبان را هم می زداید و این برکتی شگفت است.
? باز هم در این زمینه حدیثی از امام صادق علیه السلام بشنویم که به یکی از یارانش به نام «حسین بن نعیم» فرمود:
- آیا برادران دینی ات را به خانه خودت دعوت می کنی ؟
- آری. هرگز غذا نمی خورم مگر آنکه پیش من دو سه نفر یا کمتر و بیشتر از برادران هستند.
?حضرت فرمود:
- آگاه باش که فضیلت آنان بر تو، بیش از برتری تو بر آنان است!
(راوی که با شنیدن این سخن به تعجب آمده بود، پرسید:)
- فدایت شوم! من به آنان طعام می دهم، مرکب خویش را دراختیارشان می گذارم، با این حال آنان برتر از منند؟
- آری! چون وقتی آنان به خانه تو وارد می شوند، همراه خود، آمرزش تو و خانواده ات را همراه می آورند و چون می روند، گناهان تو و خانواده ات را با خویش می برند. ۴
?کسی که خانه ای وسیع، امکاناتی فراوان و دستی سخاوتمند دارد، شکرانه نعمت های الهی را گاهی باید با انفاق و صدقه، گاهی با اطعام و مهمانی، هدیه، دستگیری از بینوایان، کمک به محرومان و… ادا کند، و گرنه شهرت و ثروت و مال، وبال او خواهد شد.
?? منابع
۱. میزان الحکمه، ج۵، ص ۵۲۱
۲. امثال و حکم، دهخدا، ج ۴، حرف میم
۳. میزان الحکمه، ج ۵، ص ۵۲۰
۴. کافی، ج ۲، ص ۲۰۱، حدیث ۸ و ۹
✨
☘️
??
?✨?
☘️?✨?
?☘️??☘️✨
??????????
??
روزی پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) در حالی که مشغول طواف خانه کعبه بود ناگهان مردی را دید که پرده آن را گرفته و می گوید:خدایا به احترام این خانه (کعبه) گناه مرا ببخش.
پیامبر پرسید: گناهت چیست؟
مرد گفت: گناه من بزرگتر از آن است که برای شما بگویم.
پیامبر فرمود: وای برتو! گناه تو بزرگتر است یا زمین؟مرد گفت: گناه من بزرگتر است یا رسول الله.
پیامبر فرمود: وای بر تو! گناه تو بزرگتر است یا کوه ها! مرد گفت: گناه من بزرگتر است یا رسول الله.
پیامبر فرمود: گناه تو بزرگتر است یا آسمان ها!مرد گفت: گناه من بزرگتر است یا رسول الله.
پیامبر فرمود: گناه تو بزرگتر است یا خداوند؟
مرد گفت: خداوند بزرگتر و والاتر و برتر است.
آنگاه پیامبر فرمود؛ وای بر تو بگو ببینم گناهت چیست؟
مرد گفت: یا رسول الله! من مردی ثروتمند هستم اما هرگاه کسی از من چیزی می خواهد از شدت خست و بخل انگار با شعله ای از آتش به نزدم می آید. درخواست او چون آتش برای من است.
رسول خدا پس از شنیدن این سخن فرمود: از من دور شو و مرا به آتش خودت مسوزان. سوگند به آنکه مرا با هدایت و کرامت برانگیخت، اگر تو در میان کعبه و مقام ابراهیم که مکان مقدسی است بایستی و سالها در آن به نماز مشغول شوی و آنقدر گریه کنی که از اشک چشمانت همچون رودها جاری شود و درختان از آن سیراب شوند، اما در حال مردن، خسیس و بخیل از دنیا بروی، خداوند قطعاً تو را در آتش خواهد انداخت.
وای بر تو! آیا نمی دانی که خداوند می فرماید:وَمَن يَبْخَلْ فَإِنَّمَا يَبْخَلُ عَن نَّفْسِهِ
هر کس بخل کند تنها با خود بخل می کند.
(محمد آیه ۳۸ )
?? منبع
جامع السعادات نراقی ج ۲ ص ۱۱۰
حدیث گناه بخیل?
امام صادق(عليه السّلام)فرمودند
حَسْبُ البَخيلِ مِنْ بُخلِهِ سوء الظنِّ بِرَبِّهِ، مَن أيْقَنَ بالخَلَفِ جادَ بالعطيِّه.
براي (گنهکار بودن) بخيل همين بس كه به پروردگارش بدگمان است، كسي كه به جايگزيني انفاق و بخشش از طرف خداوند يقين داشته باشد، نيكو بخشش ميكند.
?? منبع
بحار الانوار، ج ۷۰ ص ۳۰۷
پيامبر اکرم(صلّي الله عليه و آله) فرمودند
لا يَنبغي لِلمُؤمن أنْ يكونَ بَخيلاً و لا جباناً.
براي مؤمن شايسته نيست كه بخيل و ترسو باشد.
?محجة البيضاء، ج ۶ ص ۷۴
امام رضا(عليه السّلام)فرمودند:
البَخيلُ بَعيدٌ مِن الله، بَعيدٌ من الجَنَّةِ، بَعيدٌ مِن النّاس، قريبٌ مِن النّار.
انسان بخيل از خدا، بهشت و مردم دور و به آتش دوزخ نزديك است
?? منبع
بحار الانوار، ج ۶۸ ص ۳۵۶
??????????
برف را ببین! اگر تند و شلاقی ببارد، نمینشیند.
برف وقتی مینشیند که آرام و نرم ببارد.
حرف هم مثل برف است؛ اگر به قول قرآن کریم نرم و لَیِّن باشد بر دل مینشیند و دلنشین خواهد شد.
به همین خاطر خداوند به موسی و هارون فرمود: حال که پیش فرعون میروید با او نرم سخن بگویید.
یعنی اگر تند و خشن بگویید او بر نمیتابد، و بر دل سنگ او نخواهد نشست.
کلام و سخن حافظ چرا بر دلها مینشیند، چون نرم است، مثل مخمل و حریر.
ببین وقتی که میخواهد بگوید با هر کس ننشین چه لطیف و چه نرم میگوید:
«نازنینی چو تو پاکیزهدل و پاکنهاد
بهتر آن است که با مردم بد ننشینی»
? مثل شاخه های گیلاس - محمد رضا رنجبر
????????????
????????????
امام على امير المؤمنين عليه السلام فرمود
زمانى كه انسان آخرين روز زندگيش در دنيا و اولين روز از آخرت (يعنى روز مرگ) را مى بيند، مال و فرزندان و عملش در برابرش مجسّم مى شود. (در اين حال) انسان به مال رو مى كند و مى گويد :
سوگند به خدا، من در طلب تو حريص، و در صرف كردنت بخيل بودم. اكنون براى من چه مى كنى؟
مال پاسخ مى دهد: كفن خود را از من برگير.
آنگاه رو به فرزندانش كرده و مى گويد:
به خدا سوگند، من دوستدار شما و مدافع شما بودم. حال شما براى من چه مى كنيد؟
پاسخ مى دهند: ما تو را به گور مى سپاريم و در خاك پنهان مى سازيم.
در اين هنگام، رو به عمل خود مى كند و مى گويد: به خدا قسم، تو بر من بسيار سنگين بودى و رغبتى براى انجام دادن تو نداشتم، تو با من چه مى كنى؟
عمل پاسخ مى دهد: من در گور و در روز محشر با تو همراه و همنشين خواهم بود، تا هر دو با هم بر خداوند، عرضه شويم.
?? منابع
من لایحضره الفقیه حديث ۳۷۰، ج ۱ ص ۱۳۷
گلچين صدوق (گزيده من لا يحضره الفقيه) ج ۱ ص ۱۲۹
مطالب منبر, [۲۷.۰۳.۱۷ ۰۹:۰۸]
????????????
????????????
حسين بن علوان ميگويد:
داستاني را از همام بن حارث شنيدم كه ميگفت: از وهب بن مُنبّه شنيده است. آن را براي امام صادق عليه السلام نقل كردم.
حضرت عليه السلام فرمود: درست است. [و داستان چنين بود:]
شبي كه موسي عليه السلام در كوه طور مورد خطاب واقع شد، به هر درختي در كوه و هر سنگ و گياه كه نگاه ميكرد، ميديد كه ناطق به نام محمّدصلي الله عليه وآله وسلم و دوازده جانشين او هستند.
موسي عليه السلام عرض كرد: بارالها! تمام مخلوقات ناطق به نام محمّدصلي الله عليه وآله وسلم و جانشينان دوازده گانه او هستند. منزلت آنها نزد تو چه قدر است؟
خداوند مي فرمايد: اي پسر عمران! من آنان را قبل از به وجود آوردن انوار؛ خلق كرده و در خزانه قدس خود قرار دادم در حالي كه در بوستان مشيتم در نسيم روحاني جبروتم در گردش بودند، و ملكوت مرا از همه سو مشاهده مينمودند، تا اين كه مشيتم [به وجود خاكي آنها] تعلّق گيرد و قضا و قدرم جاري شود.
اي پسر عمران! آنها را نخستين آفرينش خود قرار دادم حتّي بهشت خود را به واسطه وجود آنها زينت دادم.
اي پسر عمران! متمسّك به آنها باش كه اينان خزانه دار علم من و جايگاه اسرار حكمت من، و معدن نور من هستند…
?? منبع
بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۱۴۹
????????????
رجوع به امامان حق، در امور نامعلوم
????????????
ابن طیار (یکی از شاگردان امام باقر و امام صادق) در حضور امام صادق (ع) بود و یکی از خطابههای پدرش امام باقر (ع) را در محضر امام صادق (ع) خواند، تا به جمله ای رسید (که ابن طیار، آن را نادرست بیان میکرد)
امام صادق (ع) به او فرمود (توقف کن و ساکت باش )
سپس فرمود :
در اموری که با آن روبرو میشوید و حکم آن را نمی دانید، وظیفه شما توقف و درنگ است (نه فتوای بدون علم) و شما باید در این موارد نامعلوم، به امامان هدایت (ع) رجوع کنید، تا آنها راه راست را به شما نشان دهند و گمراهی را از شما بردارند و حق را به شما بشناسانند،
خداوند میفرماید :
فاسئلوا اهل الذکر ان کنتم لاتعلمون :
(اگر نمی دانید، از اهل قرآن (که همان امامان هدایت هستند) بپرسید). (نحل -۴۳، انبیاء- ۷)
?? منبع
اصول کافی باب لزوم الحجة علی العالم باب النوادر حدیث ۱۰ ، ص ۵۰ ج ۱
?? راز آفرینش روز ??
وَ خَلَقَ لَهُمُ النَّهَارَ مُبْصِراً لِيَبْتَغُوا فِيهِ مِنْ فَضْلِهِ ، وَ لِيَتَسَبَّبُوا إِلَى رِزْقِهِ ، وَ يَسْرَحُوا فِي أَرْضِهِ ، طَلَباً لِمَا فِيهِ نَيْلُ الْعَاجِلِ مِنْ دُنْيَاهُمْ ، وَ دَرَكُ الآْجِلِ فِي أُخْرَاهُمْ
خداوند ? روز را براى???? بندگان روشنگر ? آفريد
تا در آن فضل ?او را طلب كنند
و جهت دستيابى به ? روزى، وسيلهجويى كنند
و در ? زمين به ?تكاپو افتند،
براى رسيدن به ?سود كنونى از دنيا
و يافتن ? سود آينده در آخرت.
?? منبع
صحیفه سجادیه دعای ۶ بند ۶
?
?? وإِذَا حُییتُم بِتَحِیةٍ فَحَیواْ بِأَحْسَنَ مِنْهَا أَوْ رُدُّوهَا إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلَی کلِّ شَی ءٍ حَسِیباً ??
و هر گاه با زنده بادی به شما زنده باد گفته شود (و به شما سلام یا اظهار محبت نمایند،) پس بهتر از آن، زنده باد گویید (و پاسخ بهتری به محبت ها دهید)، و یا (همانند) آن را پاسخ دهید، که خدا بر هر چیزی حسابگر است.
? نکته ها و اشاره ها ?
1⃣ واژه ی «تحیت» از ماده ی «حیات» و به معنای دعا برای زندگی دیگری است؛ خواه این دعا به صورت لفظی مانند «سلام» یا «زنده باشی» باشد و خواه اظهار محبت عملی (مثل هدیه دادن).
2⃣در روایتی از امام باقر و امام صادق علیهما السلام حکایت شده که مقصود از تحیت، سلام کردن و هر گونه نیکی (مثل هدیه دادن یا نامه دادن و امثال آن) است
3⃣در حدیثی حکایت شده که کنیزی شاخه ی گلی خدمت امام حسن علیه السلام هدیه کرد و حضرت، در مقابل، او را آزاد ساخت و به آیه ی فوق استدلال کرد که این آیه به ما این ادب را می آموزد.
4⃣در آیه آمده است که تحیت و اظهار محبت را به صورت بهتری پاسخ دهید؛ یعنی اگر کسی گفت «سلام»، شما بگویید «سلام علیکم» و یا اگر کسی هدیه یا نامه ی محبت آمیزی به شما داد، شما اقدام بهتری بنمایید؛ که این امری مستحب و نیکوست.
? آموزه ها و پیام ها ?
1⃣روابط عاطفی افراد جامعه را تقویت کنید.
2⃣اظهار محبت و سلام دیگران را بی پاسخ نگذارید.
3⃣لطف دیگران را با لطف بالاتری جبران کنید.
4⃣به دیگران لطف کنید که خدا حساب کارهای نیک شما را دارد.
?? منبع
تفسیر قرآن مهر، جلد چهارم، صفحه ۲۲۹
حـقـیـقـت مــــرگ ??
?✨مرگ پُل و گذرگاهى است که با عبور از آن، انسان به عرصه جدیدى گام مینهد و از سختیها نجات مییابد و این در صورتى است که خانه دنیا را آباد و خانه آخرت را خراب نکرده باشد.
?✨مرگ، دریافت روح توسط فرشته مرگ است همانند زمان خواب. مرگ، یک خواب طولانى است و خواب، یک مرگ موقت، پس مرگ وفات است نه فوت و هلاکت و نابودى. مرگ تولدى دوباره از رحم طبیعت است که در اثر این تولد به جهان دیگرى وارد میشود که قابل مقایسه با جهان طبیعت نیست، همچون دنیاى رحم مادر که قابل مقایسه با جهان طبیعت نیست.
?✨مرحوم ملاصدرا بیان میدارد: مرگ مفارقت روح از بدن است و نفس، در حرکت جوهرى به مرحلهاى میرسد که دیگر نیازى به آلات و ابزار تن ندارد. بدن، به منزله کشتى است که نفس سوار آن شده تا در سفر به سوى خدا، در خشکى اجسام و دریاى ارواح از آن کمک بگیرد و وقتى از این مرحله گذشت، دیگر نیازى به این بدن ندارد و بدین جهت است که موت عارض میشود و سبب عروض مرگ، پایان یافتن قواى طبیعى یا تمام شدن حرارت غریزى یا چیزهاى دیگرى که اطبا میپندارند نیست، بلکه مرگ امرى طبیعى براى نفس است و چنین امرى، مایه خیر و کمال است و چیزى که مایه خیر و کمال نفس است، حق اوست. پس مرگ حق اوست.
?✨ پیامبر اسلام(ص) در اینباره میفرماید: «شما براى فنا آفریده نشدهاید، بلکه براى بقا آفریده شدهاید و تنها از خانهاى به خانه دیگر میروید».
??منابع
اسفار، ج ۹، ص ۲۳۸
تفسیر آیت الله جوادی آملی، ج ۳ و ج ۲
میزان الحکمه، ج ۹، ص ۲۳۴
بحار الانوار، ج ۶، ص ۲۴۹