????????????
امام علی (علیه السلام) فرمودند
????????????
لایَرجُونَّ اَحدُ مِنکُم اِلاّ رَبَّهُ وَ لایُخافنَّ إلاّ ذَنبَهُ
هیچ یک از شما جز به پروردگارش امید نبندد و جز از گناهش نترسد.
?? منبع
نهج البلاغه، حکمت ۷۹
??شرح حدیث??
انسان در زندگی میان «خوف» و «رجا» زندگی می کند.
گاهی امید به این و آن سبب می شود کارهایی باب میل آنان انجام دهد و ترس از برخی عواقب و اشخاص سبب می شود کارهایی را ترک کند.
موعظه ی حضرت امیر (علیه السلام) این است که در محور این بیم و امید خدا را قرار دهیم. اگر امید می بندیم، به او ببنیدم و اگر می ترسیم، از قهر و غضب و کیفر او نسبت به گناهانمان بترسیم. این جلوه ای از توحید ناب است.
موحّد چون در پای ریزی زَرش
و یا تیغ هندی نهی بر سرش
امید و هراسش نباشد زکس
همین است معنای توحید و بس امید به غیر خدا انسان را به ریا و تظاهر و نفاق می کشد ترس از غیر خدا هم انسان را از خدا غافل می سازد ترس از گناه خویش یعنی ترس از کیفری که نتیجه ی گناهان ماست و خدا عادل است و حسابگر
اگر بخواهد با دقت محاکمه کند و عادلانه رأی دهد، کیست که بتواند از عدالتش بگریزد؟
?? منبع
حکمت های علوی و ترجمه و توضیح چهل حدیث از امام علی علیه السلام جواد محدثی، انتشارات آستانه قدس رضوی، چاپ سوم ۱۳۹۱
حذیفة بن یمان نقل میكند كه روزی بر بلندای كوهی، درمجاورت پیامبر بودیم و امام حسن علیه السلام كه كودكی خردسال بود، با وقار و طمانینه در حال راه رفتن بود. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند همانا جبرئیل او را همراهی میكند و میكائیل از او محافظت مینماید و او فرزند من و انسان پاكی از نفس من و عضوی از اعضأ من و فرزند دختر و نور چشم من است. پدرم فدای او باد
پیامبر صلی الله علیه و آله ایستاد و ما هم ایستادیم، ایشان به امام حسن علیه السلام فرمود تو ثمره من و محبوب من و روح و روان منی.
در این هنگام یك مرد اعرابی به سوی ما میآمد، حضرت صلی الله علیه و آله فرمود: مردی به سوی شما میآید كه با كلامی تند با شما سخن میگوید و شما از او بیمناك میشوید. او سؤالهایی خواهد پرسید و در كلامش درشتی و تندی است
اعرابی نزدیك شد و بدون اینكه سلام كند گفت: كدام یك از شما محمد است؟ گفتیم: چه میخواهی؟ پیامبر صلی الله علیه و آله به او فرمودند آهسته ای اعرابی او كه از این برخورد، پیامبر صلی الله علیه و آله را شناخت گفت: «یا محمد! ای محمد! درگذشته كینه تو را به دل داشتم ولی تو را ندیده بودم و الآن بغضم نسبت به تو بیشتر شد.
پیامبر صلی الله علیه و آله تبسم كردند، ما خواستیم به اعرابی حمله كنیم كه آن حضرت با اشاره ما را منع فرمودند. اعرابی گفت: تو گمان میكنی پیامبری؟ نشانه و دلیل نبوت تو چیست؟ رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند ان احببت اخبرك عضو من اعضائی فیكون ذلك اوكد لبرهانی; اگر دوست داشته باشی عضوی از اعضأ من به تو خبر دهد تا برهانم كاملتر شود
اعرابی پرسید: مگر عضو میتواند سخن بگوید؟ پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود آری ای حسن برخیز آن مرد امام حسن علیه السلام را به خاطر كودكیش، كوچك شمرد و گفت: پیامبر فرزند كوچكی را میآورد و بلند میكند تا با من تكلم كند. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند تو او را به آنچه اراده كرد های دانا خواهی یافت امام حسن علیه السلام شروع به تكلم كرد و فرمود: «مهلا یا اعرابی
آرام باش ای اعرابی! تواز انسانی كند ذهن و فرزند شخص كند ذهن سؤال نكردی، بلكه از یك فقیه و دانشمند سؤال كردهای ولی تو جاهل و نادانی پس اگر تو نادانی، همانا شفای جهل تو نزد من است; زمانی كه سؤال كنندهای سؤال كند. دریای علمی نزد من است كه آن را با هیچ ظرفی نمیتوان تقسیم كرد و این ارثی است كه پیامبر صلی الله علیه و آله از خود به جای گذاشته است
سپس فرمودند هر آینه زبانت را باز كردی و از حد خود فراتر رفتی و خود را فریفتی، ولی از اینجا نمیروی مگر اینكه ایمان میآوری، اگر خدا بخواهد
بعد از آن، امام علیه السلام جزء به جزء وقایعی را كه برای او اتفاق افتاده بود، بیان كرد و فرمود: «شما درمیان قومتان اجتماع كردید وگمان كردید كه پیامبر صلی الله علیه و آله فرزندی ندارد و عرب هم از او بیزار است، لذا خون خواهی ندارد و تو خواستی او را بكشی و نیزهات را برداشتی، ولی راه بر تو سختشد، در عین حال از تصمیم خود منصرف نشدی و در حال ترس و واهمه به سوی ما آمدی. من به تو از سفرت خبر میدهم كه در شبی صاف و بدون ابر خارج شدی، ناگهان باد شدیدی وزیدن گرفت و تاریكی شب بیشتر شد و باران شروع به باریدن كرد و تو با دلتنگی تمام باقی ماندی و ستارهای در آسمان نمیدیدی تا بواسطه آن راه را پیدا كنی.
مرد عرب با تعجب گفت ای كودك این خبرها را از كجا گفتی؟ تو از تاریكی و سیاهی قلب من پرده برداشتی، گویا تو مرا نظاره كرده بودی و از حالات من چیزی بر تو مخفی نیست; چنان كه گویی این علم غیب است
سپس آن مرد به دست امام حسن علیه السلام مسلمان شد و رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله مقداری قرآن به او آموخت و او از پیامبر صلی الله علیه و آله اجازه گرفت و به سوی قوم و قبیله خود بازگشت و عدهای را به دین اسلام وارد كرد بعد از آن، هر موقع كه امام حسن علیه السلام را میدیدند، خطاب به ایشان میگفتند لقد اعطی مالم یعط احد من الناس همانا به امام حسن علیه السلام نعمتی عطا شده كه به احدی داده نشده است
?? منبع
مدینةالمعاجز چاپ قدیم ص۲۰۷
مناقب ابن شهر آشوب همان، ج ۳ ص ۱۷۳
امام جعفر صادق علیه السلام فرمود
حضرت امام حسن مجتبى صلوات اللّه علیه در یکى از سفرهاى خود براى حجّ عمره ، بعضى از افرادى که معتقد به امامت زبیر بودند؛ حضرت را همراهى مى کردند. پس کاروانیان در مسیر راه خود، در محلّى جهت استراحت فرود آمدند و در آن مکان درخت خرماى خشکیده اى وجود داشت که در اءثر بى آبى و تشنگى خشک شده بود.
حضرت کنار آن درخت خرما رفت و نشست ، در این اثنا یکى از افراد کاروان به آن حضرت نزدیک حضرت شد و کنارش نشست بعد از آن که مقدارى استراحت کردند، آن شخص که معتقد به امامت زبیر بود سر خود را بالا کرد و پس از نگاهى به شاخه هاى خشکیده نخل ، گفت اى کاش این نخل رطب مى داشت ؛ و مقدارى از آن را میل مى کردیم امام حسن مجتبى علیه السلام فرمود آیا اشتها و علاقه به آن دارى ؟
آن شخص زبیرى گفت آرى پس حضرت دست هاى مبارک خود را به سوى آسمان بلند کرد و دعائى را زمزمه نمود.
ناگهان در یک چشم به هم زدن نخل خشکیده سبزو شاداب گردید و در همان حال رطب هاى بسیارى بر آن روئید.
در همین موقع ساربانى که همراه قافله بود و کاروانیان از او شتر کرایه کرده بودند، هنگامى که این کرامت و معجزه را دید، در کمال حیرت و تعجّب گفت این سحر و جادوى عجیبى است
امام علیه السلام فرمود: خیر، چنین نیست ؛ بلکه دعاى فرزند پیغمبر صلى الله علیه و آله است که مستجاب گردید.
و سپس افراد کاروانى که همراه حضرت بودند، همگى از آن خرماهاى تازه خوردند
و آن درخت تا مدّت ها سبز و خرّم بود و مردمان رهگذر از خرماهاى آن استفاده مى کردند
?? منبع
دیدار آشنا ش ۹۵ و ۹۶ رمضان ۱۴۲۹ هـ ق، ص ۷
علم و دانش کلید خیرات و دستیابی به سعادت است. بدون دانش نه راه سعادت معلوم است و نه حرکت ممکن به همین جهت از مهم ترین مأموریتهای انبیا در طول تاریخ، تعلیم کتاب و آموزش مسائل دینی و تربیتی بوده است. از مهمترین توقّعات امامان معصوم علیهم السلام از شیعیان این است که اهل دانش و فراگیری حکمت باشند.
امام حسن مجتبی علیه السلام فرمودند عَلِّمِ النّاسَ عِلْمَکَ وَ تَعَلَّمْ عِلْمَ غَیْرِک دانش خود را به مردم بیاموز و دانش دیگران را یادگیر.»
خداوند تمام امکانات فراگیری دانش را در اختیار ما قرار داده است. لذا لازم است که از چشم و گوش و فرصتها بیشترین استفاده را ببریم و با فراگیری دانش، شک و شبهه را از دل و درون خویش بیرون برانیم
امام حسن علیه السلام فرمود اِنَّ اَبْصَرَ الاَْبْصارِ ما نَفَذَ فِی الْخَیْرِ مَذْهَبُهُ وَ اَسْمَعَ الاَْسْماعِ ما وَعَی التَّذْکیرَ وَ انْتَفَعَ بِهِ وَ اسْلَمَ الْقُلُوبِ ما طَهُرَ مِنَ الشُّبَهاتِ به راستی، بیناترین دیده ها آن است که در خیر نفوذ نماید، و شنواترین گوشها آن است که تذکّرات دیگران را بشنود و از آن بهره مند شود و سالم ترین دلها آن است که از شک و شبهه پاک باشد
?? منابع
بحار الانوار، ج ۷۵ ص ۱۱۱
علی بن شعبه، تحف العقول انتشارات آل علی علیه السلام ، چاپ اوّل ۱۳۸۲ ص ۴۰۸ شماره ۱۷
فکر و اندیشه، و یا تامّل و تدبّر، آن گاه ارزش حقیقی و عینی خویش را نشان می دهد که منجر به عمل و تلاش و سعی و کوشش شود، وگرنه تفکری که منهای عمل باشد، ارزش واقعی نخواهد داشت. در واقع فکری مطلوب و کارساز است که به عمل و تلاش بینجامد یکی از انتظارات امام حسن علیه السلام این است که بندگان الهی در کنار علم و اندیشه، اهل تلاش و عمل باشند. آن حضرت فرمود اِتَّقُوا اللّهَ عِبادَ اللّهِ وَ جِدُّوا فی الطَّلَبِ وَ تِجاهِ الْهَرَبِ وَ بادِرُوا الْعَمَلَ قَبْلَ مُقَطِّعاتِ النَّقِماتِ وَ هادِمِ الَّذّاتِ، فَاِنَّ الدُّنْیا لا یَدُومُ نَعیمُها وَلا تُؤمَنُ فجیعُها وَلا تَتَوَقّی مَساویها، غُرُورٌ حائِلٌ وَ سِنادٌ مائِلٌ ای بندگان خدا پرواپیشه باشید و برای رسیدن به خواسته ها تلاش کنید و از کارهای ناروا بگریزید و قبل از آنکه ناگواریها به شما روی آورند و نابود کننده لذات یعنی مرگ فرا رسد، به کار های نیک مبادرت ورزید، پس براستی نعمتهای دنیا دوام ندارند و کسی از خطرات و بدیهای آن در امان نیست دنیا فریبکار زودگذر و تکیه گاهی سست و بی اساس است نکته دیگری را که حضرت مجتبی علیه السلام علاوه بر اصل تلاش و عمل گوشزد می کند و انتظار دارد که به آن توجّه شود، این است که انسان هم باید برای دنیا کار و تلاش کند و هم برای آخرت. کلام نغز و دلنشین امام حسن علیه السلام در این باره چنین است: «وَ اعْمَلْ لِدُنْیاکَ کَاَنَّکَ تَعیشُ اَبَدا وَ اعْمَلْ لآخِرَتِکَ کَاَنَّکَ تَمُوتُ غَدا برای دنیایت چنان کار کن که گویا برای همیشه در این دنیا خواهی بود. و برای آخرتت نیز چنان سعی و تلاش کن که گویا فردا از دنیا خواهی رفت طالب علمی به عالمی گفت نیمه شبها و قبل از سحرها بیدار می شوم، درس بخوانم بهتر است و یا نماز شب؟ عالم در جواب او گفت کاری کن که هم درس بخوانی و هم نماز شب. نه درس فدای نماز شب و عبادت شود، و نه عبادت فدای درس و منبر، نه کار بخاطر عبادات مستحبی و کنار گذاشته شود و نه عبادات واجب و مقداری مستحبّ بخاطر کار یا اضافه کاری به تأخیر افتاده و یا از دست برود. ?? منابع بحار الانوار، ج ۷۵ ص ۱۰۹ تحف العقول (همان) ص ۴۰۸ شماره ۲۰ بحار الانوار، ج ۴۴ ص ۱۳۹
رفیق و دوست عمیق ترین تأثیر را بر زندگی و رفتار انسان دارد، تا آنجا که گفته شده اَلْمَرْءُ عَلی دینِ خَلیلِهِ انسان بر آیین رفیقش است.» به این علّت در قرآن و روایات، سخت بر آیین دوست یابی تاکید و سفارش شده است. امام حسن مجتبی علیه السلام نیز از نزدیکترین افراد خانواده تا شیعیان انتظار دارد که در انتخاب دوست و رفیق دقّت بخرج دهند و مراقب باشند که در دام دوستان ناباب گرفتار نشوند.
در سفارشی به یکی از فرزندان خویش فرمودیا بُنَیَّ لا تُواخِ اَحَدا حَتّی تَعْرِفَ مَوارِدَهُ وَ مَصادِرَهُ، فَاِذَا اسْتَنْبَطْتَ الْخُبْرَةَ وَ رَضیتَ الْعِشْرَةَ فَآخِهِ عَلی اِقالَةِ الْعَثْرَةِ وَ الْمُواساةِ فِی الْعُسْرَةِ پسرم با هیچ کس برادری و دوستی مکن مگر آنکه اوّل بدانی کجا رفت و آمد دارد و از چه خانواده ای می باشد، هر گاه به این مسئله پی بردی و معاشرت و دوستی او را طبق معیارها پسندیدی، پس با او برادری و دوستی کن، در گذشتن از لغزشها و همدردی در سختی
حضرت در این باره فقط به سفارش اکتفا نکرده، بلکه گاه به معرّفی الگوهای عینی، و دوستانی که خود بر اساس معیارهای مطلوب انتخاب نموده می پردازد، و درباره یکی از دوستان خود چنین می فرماید او از دیدگاه من از همه مردم بزرگتر بود و اساس بزرگی او به دیده من کوچکی دنیا در دیده او بود از سلطه جهالت برون بود. دست دراز نمی کرد مگر نزد کسی که مورد اعتماد بود و سُودی در آن وجود داشت، نه شکایتی داشت و نه خشمگین و ناخشنود بود، بیشتر روزگارش را خاموش بود، پس هنگامی که سخن می گفت بر گویندگان و زبان آوران غلبه می یافت. مردی افتاده بود و مردم ناتوانش می انگاشتند؛ اما همین که زمان تلاش و جدّیت فرا می رسید، شیر بیشه را می ماند
حضرت در ادامه بیان اوصاف دوست خوبش می فرماید: «کانَ اِذا جامَعَ الْعُلَماءَ عَلی اَنْ یَسْتَمِعَ اَحْرَصَ مِنْهُ عَلی اَنْ یَقُولَ، کانَ اِذا غُلِبَ عَلی الْکَلامِ لَمْ یُغْلَبْ عَلَی السُّکُوتِ، کانَ لا یَقُولُ ما لا یَفْعَلُ وَ یَفْعَلُ ما لا یقُولُ، کانَ اِذا عُرِضَ لَهُ اَمْرانِ لا یَدْری اَیُّهُما اَقْرَبُ اِلی رَبِّه نَظَرَ اَقْرَبَهُما مِنْ هَواهُ فَخالَفَهُ، کانَ لا یَلُومُ اَحَدا عَلی ما قَدْ یَقَعُ الْعُذْرُ فی مِثْلِهِ چون با دانشمندان جمع می شد به شنیدن بیشتر شیفته بود تا به گفتن اگر در سخن مغلوب می شد، در خاموشی مغلوب نمی گشت. آنچه را انجام نمی داد نمی گفت، ولی کارهایی انجام می داد که آن را به زبان نمی آورد. اگر در مقابل دو کار قرار می گرفت که نمی دانست کدامیک از آن دو خدا پسندانه تر است، آن را انجام نمی داد که نفسش می پسندید، هیچ کس را به کاری که زمینه عذر در آن بود سرزنش نمی کرد
سخن را با شعری درباره کریم اهلبیت علیهم السلام به پایان می بریم
ماییم و کرامات خدا دادِ حسن میلاد کرامت است، میلاد حسن
دوریم گر از مدینه امروز ولی ما را به مدینه می برد یاد حسن
?? منابع
تحف العقول ص ۴۰۴ شماره ۸
همان، ص ۴۰۴ شماره ۳
همان، ص ۴۰۶ شماره ۱۳
از برجسته ترین فضایل امام مجتبی علیه السلام این است که او جزو اصحاب کساء و آل عبا و از اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم است؛ اهل بیتی که آیات فراوانی در شأن ایشان نازل شده است. آیه تطهیر از جمله آن آیات است:
عمر بن ابی سلمه (پسر همسر رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم ) می گوید: پیامبر در خانه امّ سلمه حضور داشت که این آیه نازل شد انّما یُریدُ اللّه لیُذهب عنکم الرّجس اهل البیت و یطهّرکم تطهیراً خداوند اراده کرده است که از شما اهل بیت، پلیدی را بزداید و پاکیزگیتان بخشد.
در این هنگام حضرت، دخترش فاطمه و پسرانش حسن و حسین را فراخواند و عبائی را بر سرآنها افکند و در حالی که علی پشت سر او ایستاده بود، فرمود: اللّهمّ هؤُلاء اهلُ بیتی فَاَذْهَبْ عَنهُمُ الرّجسَ و طَهِّرْهُم تَطهیراً؛ پروردگارا اینان اهل بیت من هستند، پس پلیدی را از آنان دور فرما و آنان را پاکیزه گردان
امّ سلمه از آن حضرت پرسید: آیا من نیز جزو آنان هستم؟ رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم پاسخ داد تو در جایگاه خودت هستی، جایگاه تو بسیار نیکو است
حضور امام مجتبی علیه السلام در جریان «مباهله» نیز نشانه اعتبار و اهمیّتی است که رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم برای امام مجتبی علیه السلام قائل شده است. و نیز حضور آن حضرت در «بیعت رضوان» و بیعت نمودن پیامبر با او، جایگاه رفیع آن امام همام را نشان می دهد.
?? منابع
احزاب / ۳۳
امام حسن و امام حسین(ع) ص ۳۴ و ۳۵
حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ص ۱۲۰
امام علی علیه السلام
خداوند چهار چیز را در چهار چیز مخفی نموده
1⃣رضای خود را در طاعت ها
پس هیچ عبادتی را کم نشمارید شاید همان مورد رضای خدا باشد
2⃣ غضبش را در گناهان
پس هیچ گناهی را کوچک نشمارید شاید همان مورد غضب او باشد
3⃣استجاب خود را در دعاها
پس هیچ دعایی را اندک مپندارید شاید همان مستجاب باشد
4⃣ولی و دوست خود را در میان بندگانش:
پس به هیچ بنده ای بی اعتنایی نکنید شاید او ولی خدا باشد و شما نشناسید
?? منبع
تحف العقول صفحۀ ۱۸۲
بیچاره کسی که…
?من جَاءَ بِالحَْسَنَةِ فَلَهُ عَشرُْ أَمْثَالِهَا وَ مَن جَاءَ بِالسَّیِّئَةِ فَلَا یجُْزَى إِلَّا مِثْلَهَا وَ هُمْ لَا یُظْلَمُونَ( ۱۶۰ - انعام)
این آیه به یكى از نعمت های بزرگ خداوند كه بر بندگان خود نهاده اشاره مى كند و آن این است كه:
? خداوند عمل نیك را ده برابر پاداش مى دهد و عمل زشت و گناهان را جز به مثل، کیفر نمی دهد و اینکه در پایان می فرماید به کسی ظلم نمی شود معنایش این است که از پاداش عملی نمى كاهد و كیفر گناهی را بیشتر از آنچه باید نمىدهد
?در ارتباط با این آیه شریفه سخنی گهربار؛ اما تکان دهنده از امام سجاد علیه السلام نقل شده است که حضرت مرتب می فرمودند
? «وَیْلٌ لِمَنْ غَلَبَتْ آحَادُهُ أَعْشَارَهُ»
? وای بر کسی که جمع کیفرهای« تک تک» او از «ده تا ده تا» ثوابی که به او می دهند بیشتر شود.
?? منابع
1⃣ المیزان ج ۷ ص ۳۹۰
2⃣ شیخ صدوق، معانی الأخبار، یك جلد، انتشارات جامعه مدرسین قم ۱۳۶۱ هجرى شمس، ص ۲۴۸
توبه ??
? آن چيزي كه ركن و اساس توبه را تشكيل ميدهد، ندامت و پشيماني از كار بد و تصميم به ترك گناه است، چيزي كه هست، ندامت و پشيماني از گناه و تصميم به ترك گناه دو نوع است: يك نوع پشيمانيها و تصميمهاي كاذب است كه هر آدم خطا كاري هنگامي كه با كيفر و چوب قانون مواجه ميگردد پشيمان ميشود و آرزو ميكند كه اي كاش آن عمل زشت را نكرده بود تا حالا اين كيفر را نميچشيد. هر كسي كه كيفر را جلو چشم خود ببيند در آن حال كه كيفر را ميبيند نميتواند تصميم به گناه بگيرد. خود همان شخص گناهكار در حين ارتكاب گناه اگر چشمش به كيفر مي افتاد و آن را حاضر و آماده ميديد، از همان اول مرتكب گناه نميشد. ديدن كيفر در جلو چشم و آنگاه ترك گناه چيزي شبيه به اجبار و اضطرار و به منزله امري خارج از حد اختيار است.
? ترك گناه آنوقت توبه و تصميم و اختيار محسوب ميگردد كه آدمي خود گناه را نقل و حاضر ببيند و كيفر گناه را نسيه و غايب بداند و آنگاه به ملاحظه كيفر آينده و يا به خاطر اجر و ثواب آينده و يا به ملاحظه احساس زشتي و پليدي كه در خود گناه ميكند از ارتكاب آن گناه منصرف گردد . توبه حقيقي يعني انصراف جدي و بازگشت واقعي از گناه به سوي صلاح و ارشاد، و بديهي است كه اگر انصراف، جدي و واقعي باشد و معلول مشاهده كيفر نقد و حاضر نباشد البته خداوند متعال به رحمت واسعه خود آن را ميپذيرد.
?? منبع
حکمتهاو اندرزها شهید مطهری (ره)