امام علی (ع) بسیار صدقه می دادند.
یک روز، شخصی به ایشان گفت:
«چقدر زیاد صدقه می دهید، آیا چیزی برای خود نگه می دارید؟»
امام علی در پاسخ فرمودند:
«اگر بدانم خداوند یکی از اعمال من را قبول می کند، از زیاده روی در انفاق خود داری می کنم،
ولی نمی دانم که آیا این کارهای من مورد قبول خداوند هست یا نه؟ اکنون که نمیدانم؛ آنقدر صدقه می دهم تا بلکه یکی از آنها مورد قبول واقع گردد.»
بحارالانوار ، ج ۴۱ ، ص۱۳۸
فروتنى شگفت انگیز امام حسن(ع)
✍️فروتنى حضرت امام حسن (عليه السلام) و تواضع آن انسان الهى چنان بود كه : روزى بر گروهى تهيدست مى گذشت و آنان پاره هاى نان را بر زمين نهاده ، روى زمين نشسته بودند و مى خوردند ، چون حضرت امام حسن (عليه السلام) را ديدند گفتند : اى پسر رسول خدا ! بيا و با ما هم غذا شو ! به شتاب از مركب به زير آمد و گفت : خدا متكبران را دوست ندارد و با آنان به خوردن غذا مشغول شد .سپس همه آنان را به ميهمانى خود دعوت فرمود ، هم به آنان غذا داد و هم لباس.
منبع: اهل بیت عرشیان فرش نشین/
تالیف استاد حسین انصاریان
پنج چیز قلب را نورانی میکند:
①کم خوردن
②نشستن با علماء
③نماز شب خواندن
④و راه رفتن در مساجد
⑤زیاد قل هوالله احد را خواندن
مواعظ العددیه ص۲۵۸
امیرالمومنین حضرت علی (ع) :
چهار چيز برای چهار مقصد ديگر آفريده شده اند :
مال برای خرج کردن در احتياجات زندگی نه برای نگهداری
علم برای عمل کردن به آن نه جدال و کشمکش و بحث
انسان برای بندگی و اطاعت از خدا نه خوشگذرانی و معصيت
دنيا برای جمع آوری توشه آخرت نه غفلت از آخرت و آباد ساختن دنيا
منبع : نصايح صفحه ۱۷۹
استقبال از همسر به هنگام ورود به خانه یا بدرقه او به هنگام بیرون رفتن، نشانه صفا و صمیمیت میان آن دو و نیز افزایش دهنده مهر و محبت بین آنها است. افزون بر آن، این کار حاکی از احترام زن و شوهر به یکدیگر است.
?پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم میفرمایند:«حق مرد بر زن آن است که چراغ خانه را روشن کند، غذا را آماده کند و هنگام ورود مرد به خانه، تا جلوی در، به استقبال او برود و به او خوش آمد بگوید».
?مستدرک الوسائل، ج ۱۴، ص ۲۵۴
امام صادق (ع) فرمودند:
هر کس بعد از نماز واجب تسبیحات حضرتِ زهرا را بجا آورد
قبل از اینکه پای راست را از روی پاب چپ بردارد جمیع گناهانش آمرزیدہ شود..
ڪافے ج 3 ص 34
عارفی راگفتند:خداوند را چگونه میبینی؟!
گفت آنگونه که همیشه میتواند مچم را بگیرد،
اما دستم را میگیرد….
از حاتم پرسیدند: بخشنده تر از خود دیده ای؟؟…
گفت: آری…مردی که دارایی اش تنها دو گوسفند بود؛یکی را شب برایم ذبح کرد… از طعم جگرش تعریف کردم..صبح فردا جگر گوسفند دوم را نیز برایم کباب کرد…!گفتند: تو چه کردی؟ گفت: پانصد گوسفند به او هدیه دادم… گفتند: پس تو بخشنده تری…! گفت: نه، چون او هر چه داشت به من داد!!اما من اندکی از آنچه داشتم به او دادم…!!
پسری با اخلاق و نیک سیرت، اما فقیر به خواستگاری دختری میرود…پدر دختر گفت:
تو فقیری و دخترم طاقت رنج و سختی ندارد، پس من به تو دختر نمیدهم…!! پسری پولدار، اما بدکردار به خواستگاری همان دختر میرود، پدر دختر با ازدواج موافقت میکند و در مورد اخلاق پسر میگوید:انشاءالله خدا او را هدایت میکند…!
دختر گفت:پدر جان؛ مگر خدایی که هدایت میکند، با خدایی که روزی میدهد فرق دارد؟؟!!!!…