امام سجّاد عليه السلام :
هرگاه نماز مى گزارى ، [چنان باش كه گويى]نماز آخرين را به جاى مى آورى .
بحار الأنوار ، ج 78 ، ص 160
درخواست اعضاء بدن از انسان
قال السجاد علیه السلام:
(( اِنَّ لِسانَ ابْنِ آدَمَ يُشْرِفُ كُلَّ يَوْمٍ عَلى جَوارِحِهِ فَيَقولُ: كَيْفَ أَصْبَحْتُمْ؟ فَيَقولونَ: بِخَيْرٍ اِنْ تَرَكْتَنا! وَ يَقولونَ: اَللّه َ اَللّه َ فينا! وَ يُناشِدونَهُ وَ يَقولونَ: إِنَّما نُثابُ بِكَ وَ نُعاقَبُ بِكَ.))
امام سجاد عليه السلام فرمود:
زبان آدميزاد، هر روز به اعضاى او نزديك مى شود و مى گويد: چگونه ايد؟ آنها مى گويند: اگر تو ما را به خودمان واگذارى، خوب هستيم! و مى گويند: از خدا بترس و كارى به ما نداشته باش. و او را سوگند مى دهند و مى گويند: ما فقط به واسطه تو پاداش مى يابيم و به واسطه تو، مجازات مى شويم.
?خصال، ص 6، ح 15 .
امام سجاد عليه السلام :
ما كشتى روانى در درياهاى عميق پوشاننده هستيم، هر كه بر آن سوار شود ايمن مانَد و هر كه از آن چشم پوشد غرق شود.
ينابيع المودّة : 1 / 76 / 12
امام سجّاد(ع):
دعاى مؤمن از سه حال خارج نيست:
يا برايش ذخيره مىگردد،
يا در دنيا برآورده مىشود،
يا بلايى را كه مىخواهد به او برسد دفع می کند.
تحف العقول، ص280
فـتح بـــاب برای آیت الله قاضی
آیت الله قاضی همیشه نماز مغرب و عشاء را، در حرمین شرفین امام حسین (ع) و حضرت ابوالفضل (ع) به جا می آورد، یکبار چون به حرم حضرت ابوالفضل (ع) می رسد، با خود می اندیشد که تا به حال در مدت این چهل سال هیچ چیز از عالم معنا برایم ظهور نکرده، هر چه دارم به عنایت خدا و به برکت ثبات است.
در راه، سیّد ترک زبانی که دیوانه است، به طرف او می دود و می گوید؛ سیّد علی، سیّد علی، امروز مرجع اولیاء در تمام دنیا حضرت ابوالفضل (ع) هستند، و او آن قدر سر در گریبان است که متوجه نمی شود آن سید چه می گوید! به حرم حضرت ابوالفضل(ع) می رود. اذن دخول و زیارت و نماز زیارت می خواند و می خواهد که مشغول نماز مغرب شود.
آیت الله نجابت می گوید: «تکبیره الاحرام را که گفـت، می بیند که وضع در اطراف حرم حضرت ابوالفضل(ع) به طور کلی عوض می شود، آن گونه که نه چشمی تا به حال دیده و نه گوشی شنیده و نه به قلب بشری خطور کرده است. قرائت را کمی نگه می دارد تا وضع تخفیف یابد و بعد دوباره نماز را ادامه می دهد، مستحبات را کم می کند و نماز را سریع تر از همیشه به پایان می رساند. به حرم امام حسین(ع) نمی رود و به دنبال جایی خلوت به خانه رفـته و برای این که با اهل منزل هم برخورد نکند به پشت بام می رود. آن جا دراز می کشد و دوباره آن حال می آید و بیشتر می ماند. تا اهل منزل سینی چای را می آورد، آن حال می رود. نماز عشاء را می خواند و دوباره آن وضع بر می گردد؛ چیزی که تا به حال حتی به گفـته خودش یک ذره اش را هم ندیده است و حالا که دیده، نه می تواند در بدن بماند و نه می تواند بیرون بیاید. دوباره که شام را می آوردند، آن حال قطع می شود و نیمه شب دوباره بر می گردد و مدت بیشتری طول می کشد.» آری و بالاخره درهای آسمان برایش گشوده و فـتح باب می شود. می گوید:
«آن چه را می خواستم، تماماً بدست آوردم و امام حسین(ع) در را به رویم گشود
بالاترین ذکر و اسمای حسنای الهی
عده ای خدمت حضرت آیت الله شاه آبادی استاد حضرت امام خمینی رسیدند و عرض کردند :
ذکری به ما یاد بدهید که بوسیله آن به خدواند نزدیک بشویم و تقرب پیدا کنیم .
آیت الله شاه آبادی فرمود :
♦️من ذکری بالاتر از ذکر یاحسین سراغ ندارم.
سپس فرمود:به نظر من یاحسین از اسماء حسنای الهی است.
نظر شهید مطهری درباره پختگی شخصیت سعدی و یک برتری او نسبت به حافظ
به مناسبت اول اردیبهشت، روز بزرگداشت سعدی
در میان شعرا سعدی شاعری است همهجانبه که در قسمتهای مختلف شعر گفته است، یعنی دایره فهم سعدی دایره وسیعی است. شعر او به حماسه و غزل عرفانی و اندرز و نوع دیگر اختصاص ندارد؛ در همه قسمتها هم در سطح عالی است.
سعدی مردی است که مدت سی سال در عمرش مسافرت کرده است. این مرد یک عمر نود ساله کرده که سی سال آن به تحصیل گذشته، بعد از آن در حدود سی سال در دنیا مسافرت کرده است و سی سال دیگر دوره کمال و پختگی او بوده که به تألیف کتابهایش پرداخته است. گلستان و بوستان همه بعد از دوران پختگی اوست. به همین دلیل سعدی یک مرد نسبتاً کامل و پختهای است.
در داستانهای گلستان و بوستان جملاتی از این قبیل میگوید که در جامع بعلبک بودم چنین شد، در کاشغر بودم چنان شد (بعلبک کجا و کاشغر کجا!). یا گاهی میگوید در هندوستان در سومنات بودم، چنین شد، چه دیدم و چنان شد؛ در سفر حجاز که میرفتم کسی همراه ما بود که چنان کرد. همه اینها را منعکس کرده است. شک نیست که روح شاعر با اینها کمال مییابد.
این است که شما در شعر سعدی یک نوع همهجانبگی میبینید، ولی در شعر حافظ چنین چیزی نیست. حافظ (با همه ارادتی که ما به او داریم و واقعاً مرد عارف فوقالعادهای بوده است و در غزلهای عرفانی، سعدی به گرد او هم نمیرسد و در این زمینه بسیار عمیق است) یک بُعدی است، یک بعد بیشتر ندارد. او از شیراز نمیتوانسته دل بکند.
استاد مطهری، آزادی معنوی، ص۱۸۴-۱۸۳ (با تلخیص)
القاب حضرت عباس علیه السلام
? باب الحسین :?
پیامبرصلی اللّه علیه و آله و سلم
در شان امیرالمومنین علیه السلام فرمودند:
من شهر علم هستم وعلی علیه السلام در آن شهر است کسی که خواهان ورود به این شهر است باید از در آن وارد شود/1
حضرت علی علیه السلام در همه امور پیشکار ودربان وواسطه بین مردم وپیامبر بود
حضرت عباس علیه السلام فرزند علی علیه السلام نیز در حیات وممات دربان وپیشکار امام حسین علیه السلام بود
تا عباس بن على علیه السلام زنده بود.
لشگر بنى امیه جرات تعرض به خیام حرم را نداشتند.
و لذا امام حسین علیه السلام بالاى سر او فرمودند:
الان انکسر ظهرى و قلت حیلتى و افزود:
چشمهایى که دیشب از بیم تو به خواب نمى رفتند امشب به خواب مى روند
و چشمهایى که به اتکاى وجود تو خوش مى خفتند امشب مضطرب و بى خواب خواهند شد.
اگر کسى بخواهد به سیدنا و سید الکونین حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام توسل و تقرب جوید بابش مولانا باب الحوائج آقا ابوالفضل العباس علیه السلام است .
در تایید این مطلب مرحوم علامه طباطبایى صاحب تفسیرالمیزان فرموده اند
که مرحوم سیدالسالکین آقا سیدعلى قاضی فرموده است :
درحین کشف بر من روشن و آشکار شد که مظهر رحمت کلیه الهیه در عالم هستى وجود مقدس حضرت سیدالشهدا ابى عبدالله الحسین علیه السلام است ،
و باب آن حضرت و پیشکارش سقاى کربلا سر حلثه ارباب وفا و آقا باب الحوائج الى الله ابوالفضل العباس صلوات الله و سلامه علیه است.
________ مستدرک حاکم ،ج 2 ، ص 128
امام سجّاد عليه السلام فرمودند:عبّاس را نزد خداوند منزلتى است كه در روز قيامت همه شهيدان بر آن رشك مى برند.
بحار الأنوار، ج 22، ص 274
پیامبر اعظم (ص) میفرمایند:
ميت در قبر مانند كسی است كه در دريا غرق شده باشد، هرچه را ديد چنگ به آن ميزند، كه شايد نجات يابد.
و منتظر دعای كسی است كه به او دعا كند. از فرزند و پدر و برادر خويش. و از دعای زندگان نورهايی مانند كوهها داخل قبور اموات ميشود. و اين مثل هديه است كه زندگان از برای يكديگر ميفرستند.
پس چون كسی از برای ميتی استغفاری يا دعايی كرد، فرشتهای آن را بر طبقی ميگذارد و از برای ميت ميبرد و ميگويد:
اين هديهای است كه فلان برادرت يا فلان خويشت برای تو فرستاده است و آن ميت به اين سبب شاد و خوشحال ميشود.
:منبع.احياءالعلوم