عجیباستفرانسوۍها
کہدرتولیدبهترینعطرها
معروفهستند . . .
هنوز نمۍدانند وقتۍ
شیشہعطریرابشکنۍ
بویشبیشتردرفضامۍپیچد . . . !
#من_محمد_را_دوست_دارم
ماجرای طلبه شدن
شیخ مرتضی طالقانی
استاد آیت الله بهجت
او در ابتدا در كوههاي طالقان چوپاني مي كرد؛ روزي صداي تلاوت قرآن به گوشش مي رسد؛ از همان لحظه انقلاب روحي در او پديد مي آيد و به عشق طلبگی و براي تحصيل علوم ديني به اصفهان و سپس راهي نجف مي شود و بر اثر تلاش هاي شبانه روزي به مقامات و مدارج عالي در علم و اخلاق مي رسد.
? شيخ مرتضي داراي علم ضمير، قدرت تصرف و تسخير و صاحب كرامات فراواني بود. وی، اولین استاد آیت الله کشمیری بود که به شاگردش اجازه ذکر داده بود. او از دوران نوجوانی سید عبدالکریم، وی را به سیر و سلوک عرفانی راهنمایی کرد. بعدها آیت الله کشمیری دروس اخلاق این استاد را به رشته تحریر درآورد.
?✿اتل متل خرابه!
?✿اینجا یه بچه خوابه!
?✿هم بدنش کبوده!
?✿هم جگرش کبابه…!
?✿اتل متل اسیری!
?✿سیلی و سربه زیری!
?✿کی تا حالا شنیده؟!
?✿سه سالگی و پیری…؟!
?✿اتل متل سه ساله!
?✿این همه آه و ناله!
?✿این دختر از ضعیفی!
?✿هنوز یه پا نهاله…!
?✿اتل متل بیابون!
?✿کویر و دشت و هامون!
?✿بس که پیاده رفتیم!
?✿تاول زده پاهامون…!
?✿اتل متل بهونه!
?✿بابا چه مهربونه!
?✿وقتی دلم میگیره!
?✿برام قرآن می خونه…!
?✿اتل متل گل یاس!
?✿مهر و وفا و احساس!
?✿دلم گرفته امشب!
?✿به یاد عمو عباس…!
?✿اتل متل یتیمی!
?✿خدا، چقدر کریمی!
?✿دادی بهم تو غربت!
?✿یه عمهی صمیمی…!
?✿اتل متل شب و تب!
?✿سینه ز غم لبالب!
?✿دلم میسوزه خیلی!
?✿به حال عمه زینب…!
?✿اتل متل چه خوب شد!
?✿بالاخره غروب شد!
?✿قسمت عمه امروز!
?✿توهین و سنگ و چوب شد…!
?✿اتل متل سه روزه!
?✿عمه گرفته روزه!
?✿عمه چقدر غریبه؟!
?✿خیلی دلم می سوزه…!
?✿اتل متل خبردار!
?✿تو چنگ دشمن انگار!
?✿مثل یه شیر زخمی!
?✿عمه شده گرفتار…!
?✿اتل متل خدایا !
?✿تو این همه بلایا !
?✿عمه مظلومه ام !
?✿چیا کشید خدایا!
کرونا با همه زشتیها و بیرحمیهایش اما، جلوههای زیبایی از انسانیت را به تصویر کشیده و درس مروت و جوانمردی را به همگان آموخت.
بانوی جوان طلبهای را به روستاهای دورافتاده استان مرکزی کشاند تا با جثه نحیف و لاغرش فوت شدگان کرونایی را غسل داده و کفن کند و ثواب آن را نثار روح شهید سلیمانی کند.
فایزه یادگاری، بانوی جوان و طلبه اراکی است که این روزها برای لبیکگویی به فرمان آقا لباس رزم برتن کرده در جنگ با کرونا مردانه میجنگد، نه ترسی در دل دارد و نه وحشتی جانش را میخورد، همچون کوه در برابر وسوسه رهاکردن سنگر خدمت ایستاده و همچون خورشید بر خانههای سرد و بیروح آنهایی که عزیزشان را از دست دادهاند، گرما میبخشد.
این بانوی جوان که درسش را به خوبی آموخته، میداند این روزها وطنش همچون کودکی نوزاد به کمک و یاری انسانهای پاکسیرت، سخت محتاج است، یکی باید مرهمی باشد بر دردهای بیدرمان بیپدری، یکی مرهمی باشد بر درد تنهایی و یکی هم مرهمی باشد بر درد نداری، او که دارد میبخشد و او که کاری از دستش برمیآید دستی میگیرد و دست دیگرش را در دست خدا میگذارد، یک نفر با اختصاص حقوق و پس اندازش برای بیماران کرونایی، یک نفر با برگزاری مراسم روضه برای خانوادههای فوت شدگان کرونایی، یک نفر با نذر رساندن مطالبات صنفی یک هزار کارگر به گوش مسوولان، یک نفر با هزینهکرد پسانداز سفر خانواده برای زوجهای جوان بیبضاعت، یک نفر با ضدعفونی کردن مساجد، یک نفر با اختصاص درآمدش به برگزاری کلاسهای آموزش قرآن و مباحث دینی، یک نفر با بخشیدن اجاره خانه و مغازه، یک نفر به پخت نان رایگان و یک نفر با تقدیم جان برای درمان بیماران کرونایی پا به عرصه خدمترسانی گذاشته و به نوعی در کمک مومنانه مشارکت دارد.
خانم یادگاری نیز این روزها در لبیکگویی به فرمان مقتدایش در صحنه حاضر شده و با غسل بیماران کرونایی و برگزاری روضه برای آنها در این امر خیر مشارکت دارد.
ادامه مصاحبه را در لينك زير بخوانيد
با اصرار گوشه چادر را گرفته بود و التماس مي كرد آدامس بخرم.
كارت پول همراهم بود و پول خرد نداشتم.
گفتم پول همراهم نيست .كارتخوانش را در آورد گفت بفرما!!!!!!!!!!!!!!!!!
فكر كرديد مي خوام جمله احساسي بگم.
خخخخخخخخخخخخخخخخخ
حال جهان و اهل جهان زار و مُضطر است
دیروز بد گذشته و امروز بدتر است
مجبور گشته ایم به دوری ز یکدگر
این صحنه یادآور غوغای محشر است
آنجا که هیچکس به کسی نیست و فقط
امّیدمان به احمد و زهرا و حیدر است
باید گذشت از کرونا با توسّلات
این کار از تمامی افعال بهتر است
این امتحان ماست به درگاه اهلبیت
این امتحان برای تمامی کشور است
این کشوری که پُر شده از موسوی نَسَب
هرچه که دارد از برکات همین در است
ال قصه!،
هرکس نگاه داشت در این روز احترام
(فردا کنار فاطمه با آبروتر است)