امام صادق (ع)فرمودند
اگر کسی گرفتار و اندوهگین است《ذکر یونسیه》را بسیار بخواند
(لا الهَ الا أنتْ سُبْحانَکَ انّی کُنتُ مِنَ الظّالِمین)
خصال
ولایت علمی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها?
در كتاب شريف نهج الحياة در مقام توصيف ارتباطات دو حجت خدا يعني حضرت علي «عليه السلام» و حضرت زهرا «عليها السلام» رواياتي از جناب عمّار با اين مضمون نقل شده است. عمار ياسر نقل ميكند
روزي حضرت زهرا عليها السلام» خطاب به حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود اُدْنُ لِأُحَدِّثَكَ بِما كانَ وَ بِما هُوَ كائِنٌ وَ بِما لَمْ يَكُنْ اِلي يَوْمِ الْقِيامَةِ حينَ تَقُومُ السَّاعَةُ علي جان! نزديك بيا تا اطلاع دهم شما را از آنچه از گذشته اتّفاق افتاد و آنچه در حال به وقوع پيوستن است و آنچه در آينده رخ خواهد داد تا روز قيامت هنگامه برپايي رستا خيز عمومي
باز در مورد صحيفه فاطميه در روايتي آمده است: وَ اَمَّا مُصْحَفُ فاطِمَةَ «عليها السلام» فَفيهِ ما يَكُونَ مِنْ حادِثٍ وَ اَسْماءِ مَنْ يَمْلِكُ اِلي اَنْ تَقُومَ السَّاعَةُ [مصحف فاطمه «عليها السلام» كتابي است كه تمام حوادث و اخبار غيبي و جرياناتي را كه پادشاهان تا روز قيامت انجام ميدهند آمده است
فرهنگ فاطمیه ، الفبای شخصیتی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
نور ملحفۀ صدیقۀ کبری علیها سلام
نقل است علىّ عليه السّلام از يک يهودى مقدارى جو قرض كرد و در مقابل آن، ملحفۀ حضرت فاطمه سلام الله علیها را كه از پشم بود، گرو گذاشت.
يهودى آن را برد و در خانهاش گذاشت. هنگام شب، زنِ يهود براى كارى به آن اطاقى كه ملحفه در آن بود رفت. ناگهان نورى را در حال درخشش ديد كه اطاق را روشن كرده بود. به سوى شوهرش برگشت و به او گفت: «در آن اطاق، روشنايى بزرگى را ديدم». شوهرش که فراموش كرده بود ملحفۀ فاطمه سلام اللَّه عليها را در آنجا گذاشته است تعجب كرد
سريع برخاسته، وارد آن اطاق شد. ديد شعاعِ نورِ ملحفه پخش شده و مانندِ نور ماهى است كه از نزديک طلوع كرده باشد. از اين مسأله در شگفت شد. به جايى كه ملحفه را گذاشته بود، دقت كرد و فهميد كه اين نور، از همان ملحفه است
يهودى رفت و قوم و خويشانش را فراخواند و همسرش نيز قوم و خويشان خود را حاضر ساخت و بيش از هشتاد نفر از يهوديان جمع شده و با دیدن ماجرا همگی مسلمان شدند.
منبع
خرائج راوندی ج ۲ ص ۵۳۷
یهوديان عروسى داشتند و خدمت پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله رسيده، گفتند ما بر گردنِ شما حقِ همسايگى داريم و میخواهيم دخترت فاطمه را به خانۀ ما بفرستى تا عروسى ما بيشتر زينت پيدا كند» و بسيار اصرار کردند.
پيامبر اكرم صلّى اللَّه عليه و آله فرمود او همسرِ علىّ بن ابیطالب علیهما السلام و در اختيار او است امّا آنان مجدّداً از رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله خواستند كه از علىّ علیه السلام بخواهد تا به فاطمه سلام اللَّه عليهارذ اجازۀ شركت در مجلس آنان را بدهد.
يهوديان تمام زينتِ دريايى و خشكى را جمع كرده بودند و خيال میكردند فاطمه سلام اللَّه عليها، در لباس كهنه بر آنها وارد خواهد شد و از اين راه میخواستند آن مخدّره را خوار كنند
ناگاه، جبرئيل يک دست لباسِ بهشتى، با تمام زيور آلات كه مانند آن را هيچ بينندهاى نديده بود، آورد. فاطمه سلام اللَّه عليها آنها را پوشيد و آن زيورها را در بر كرد. مردم از زيورها، رنگ و عطر لباسِ حضرت فاطمه سلام اللَّه عليها تعجب كردند. وقتى كه بر زنانِ يهود وارد شد، همۀ آنان به سجده افتاده، در مقابل آن حضرت، زمين را بوسيدند و بدين خاطر، عدّۀ زيادى از يهوديان، مسلمان شدند.
منبع
خرائج ج ۲ ص ۵۳۸
مثلِ زغالِ خاموش!
زغالهای خاموش را کنار زغالهای روشن میگذارند تا روشن شوند، چون همنشینی اثر دارد. ما هم مثل همان زغالهای خاموشیم؛ پس اگر کنار کسانی بنشینیم که روشناند، نورانیتی دارند و گرما و حرارتی دارند، ما هم به طفیل آنها روشنی میگیریم و گرما و حرارتی پیدا میکنیم، وگرنه در قیامت حسرت میخوریم. یکی از حرفهای جانسوز اهل جهنم همین است:«ای کاش با فلانی رفیق نبودم و با او نمینشستم. او تاریک بود و مرا هم مثل خود تاریک کرد.»یعنی ای کاش رفیقی سر راهم سبز میشد که خود سبز بود، روشن بود، صفا و نوری داشت تا من هم از پرتو او طرفی میبستم.
نمونه حلبی آبادهای اطراف تهران در دورانی که کشور نه جنگ داشت و نه تحریم بود!
طی 15سال گذشته نزدیک4میلیون واحد مسکونی برای محرومین ساخته یا بهسازی شده است
مریم و ملیکاسادات؛ دست در دست ماکت پدرشهیدشان سیدسجاد روشنایی (شهادت: بهمن ۹۴-سوریه)
خبر مرگ شیخ بهایی از قبر بابا رکن الدین
شيخ بهائي- با عده اي از بزرگان به زيارت اهل قبور مي روند. به قبرستان تخت فولاد كه مي رسند هنوز نفس تازه نكرده بودند كه شيخ بهائي به اطرافيان خود فرمود: «من چيزي شنيدم آيا شما هم شنيديد؟» حاضران گفتند:«ما چيزي نشنيديم و اصلاً كسي سخني نگفت !» مرحوم شيخ بهائي جمله اي را كه شنيده بودبه آنان نگفت و به خانه بازگشت و در خانه را به روي خود بست و شروع به گريه و تضرع وتوجه به آخرت نمود و تقريبا شش ماه بعد، دارفاني راوداع كرد و جسدش را از اصفهان به مشهد برده و دفن كردند.
مرحوم محمد تقي مجلسي مي نويسد: من از نزديكان شيخ بهائي بودم و او به من فرمود: «من به آماده شدن براي مرگ خبرداده (وامر) شدم» و آن جمله اي كه۲۶۲ سال پس از رحلت باباركن الدين از قبر وي , خطاب به شيخ بهائي گفته شد اين بود: ((شيخنا! درفكرخودباش ))
حضرت على (ع):
از كسى كه تو را بى جهت مدح و ستايش مى كند پرهيز كن
زيرا زود باشد كه بى جهت نيز [توسط او ]بى حرمت و بی آبرو شوى.
ميزان الحكمه ج 10 ص 441