دوست عزیزم پستی گذاشته بود راجع به اینکه اگه عاشق بشم چه طور می شود.خیلی قشنگ بود با آقای خونه خوندیم و کمی به طنز تغیرش دادیم که شرح حال زندگی بعضی دیگه هم بشه!!!دلشون نشکنه خلاصه….. من میخوام اینا بگم اگه عاشق بشید هیچ اتفاق خواصی نمی افته ….. یعنی زمان نمی گذارد اتفاق خواصی بیفته…. باور کنید زیاد زیادش یکی دو ماهه اول دیگه آخرش یکسال اول زندگی هست و تمام بعد در گیر پیچ وخم وچالش های زندگی میشی که یادت میره روزی آرزوی عاشقی می کردی پیراشکیت را خودت کامل میخوری دوست داری نصفش کنی ولی اینقدر گرسنه ای که ترجیح میدی خودت تنها تنها بخوریش با همون کفش پاشنه بلند بیسکویت کرم دار طبقه بالا مغازه را بر می داری و یکم پاتم میلغزه تو مترو و دنبال اتوبوس می دوی وحرف می زنی! می دوی که هزینه زیاد متحمل نشوی و اگه نفسم کم بیاری پیش خودت می گی کاش کمتر حرف می زدم و بیشتر می دویدم گاهی انقدر خسته ای که یادت میره غر غر کنی و اگه هم بکنی خوب خوبش اینکه وسط اخمات خوابش میبره یا خوابت میبره خلاصه بزار نا امیدت کنم کلا زندگی قشنگی که تو پستت خوندم افسانه ای بیش نیست اگه هنرمند باشی باید باهمین بالا پائین ها قشنگش کنی باور کنید بعضی اوقات زندگینامه قشنگ بعضیا را که می خونیم واسه اینکه طرف دلش تنگ شده فقط خوبیها را میبینه!! شمابگید این مطلب طنز زندگی یا واقعیت!!!!!!!! #طنزانه #به قلم خودم و همسری
پدرم روانشناسی نخوانده بود و خیلی هم تو وادی سبک و سیاق و متد های روانشناسی نبود.اصلا زمان کودکی ما خیلی مد نبود.اما پدرم روانشناس خوبی بود.
با اینکه سواد آکادمیک نداشت و به قول خودش تا کلاس ششم ،هفتم خوانده بود.اما بسیار اهل خواندن کتاب های مذهبی وقرآن و احکام بود.
عشق به قرآن و فراگیری علوم قرآنی و حوزوی را مدیون اوهستم.
یادم می آید همیشه از ما احکام می پرسید.دورهم جمعمان می کرد و می گفت :هرکس جواب این را بلد هست سریع بگوید.من گاهی برای اینکه از خواهرهایم عقب نمانم .می رفتم ومبحث بعدی را سریعتر می خواندم.تا زودتر از بقیه جواب دهم.
گاهی پدر از مباحث گذشته هم سوال میکرد تا بداند یادمان نرفته.
قرآن را با اینکه کامل و با صوت بلد بود برای ما بعضی کلمات را غلط میخواند تا ما از او غلط بگیریم.و حواسمان جمع باشد.
هنگام ماه رمضان که دیگر هیچ.
اینگونه بود که از کودکی که مسجد می رفتیم شکیات نماز را خیلی خوب بلد بودیم.
پدرم حق ما را ادا کرد.خدا حفظش کند.خدا کند ما هم بتوانیم.
وَحَقُّ الْوَلَدِ عَلَی الْوَالِدِ أَنْ یُحَسِّنَ اسْمَهُ وَیُحَسِّنَ أَدَبَهُ وَیُعَلِّمَهُ الْقُرْآنَ….» «…و حق فرزند بر پدر آنکه نام نیکو بر فرزند نهد، خوب تربیتش کند، و او را قرآن بیاموزد.» (نهج البلاغه، حکمت۳۹۹)
حالا در عصر ما چقدر والدین حق فرزندانشان را ادا میکنند.اون از اسم های جور واجور غیر قابل تلفظ
دغدغه اصلی کلاس زبان و نقاشی و…شده ،دغدغه آموزش قرآن واحکام و…اگر دغدغه باشد فرع قرار گرفته.بر عکس تاکیدات اسلام.
حالا وقتی حق فرزندان ادا نشود و تربیت دینی خوب نباشد تصور کنید رعایت حقوق والدین را!!!!
ویژه طلاب مدرسه
وقتی اعلام می کنیدسر قراری باشید
وقتی اعلام می کنید تو جلسه ای باشید
وقتی قول میدید که کمکمون باشید
یعنی شما هستید
یعنی روحرفتون حساب شده
یعنی هزینه شده
مگه این آیه قرآن نیست.که به دیگران توصیه اش می کنیم.
و اوفوا بالعهد ان العهد کان مسئوولا (سوریه اسراء آیه 34)؛ به عهد و پیمن وفا کنید زیرا عهد و پیمان مورد بازپرسی است".
حالا تصور کنید به جهت پیمان شما ،متحمل هزینه شده باشیم.هزینه ای که حق همه هست.
دیگه حرفی ندارم
در حالی که در دستانش دستکش بود با میله بلندی زباله های درون سطل آشغال را زیرو میکرد.خبر نداشت قبل از او سطل بارها زیرو رو شده بود .
فرشته ها همین اطرافند
خانه بوی خوش و پاکی دارد.
غروب ها خسته که به خانه برمی گردی! بوی عطر قورمه سبزی خوش مزه فضای خانه را پر کرده است.
دنبال لباس هایت که میگردی !همه مرتب واتو شده در قفسه لباس ها است.
بچه ها هم تمیز و مرتبند.
در که میزنم ،کیفم جلوتر از خودم میرود که سنگینی اش را هرچند چند دقیقه ای حس نکنم.
صدای لبخندش؛ خستگی هایم را با خود می برد.
خانه آرامش دارد فرشته ای در خانه ماست.
صبح که از خواب بلند می شوی !بوی عطر نان تازه می آید و صدای دری که آرام بهم میخورد که خوابی در هم شکسته نشود.
غروب که می شود صدای خستگی هارا پشت در خانه حس میکنم اما نمی بینمش
شاخه گلی همیشه داخل گلدان است
بچه ها آرام بازی میکنند
دست هایش که روی شانه هایم میآید خیالم راحت راحت می شود.
خانه آرامش دارد خانه ما بی شک فرشته دارد.
تقدیم به همسران فرشته به مناسبت سالگرد خوشبخت ترین زوج عالم هستی
دست دخترک در دست زن غریبه در پارک ،از این خانواده به آن خانواده این دختر شماست؟
که ناگهان بانویی از آن دور آرام آرام خودش را رساند و با کمال خونسردی کجا بود؟دختر من است
زن ناجی هم جزئیات را کامل تعریف کرد و در حالی که حسی شبیه زورو را در چشمانش میتوان دید بچه را تحویل مادرش داد.حالا شاید خانم زورو نمی دانست مصداق این حدیث امام رضا(علیه السلام)هم شده است.
هرکه اندوه ومشکلی را از مومنی دور کند ، خداوند در روز قیامت قلب اورا شاد میکند.کافی ،ج3،صفحه267
دنبال چه می گردیم وقتی ساده میتوان با انجام یک کار کوچک برای خود توشه ذخیره کنیم.
(#طنزانه
حالا نرید بچه ها را از وسط زمین بازی به زور بکشید و تو پارک بگردونید که این بچه کیه مثلا الکی گم شده،تا برایخودتون نیکی بخرید،مصادیق نیکی به خلق الله زیاده اشک بچه مردم را در نیارید)
گاهی گل های کاغذهای ،گاهی گلدان های طبیعی
گاهی رنگ های روغنی ،گاهی رنگ های زندگی
گاهی سردی روزگار و نگاه غمگین زمینی، گاهی محبت وعشق وگرمی آسمانی
گاهی سردی بیرون و خیابون ،گاهی گرمی خونه
گاهی رستوران و فست فوت ، گاهی غذای گرم خونه
گاهی سردی نگاه و دل بی امید،گاهی نگاه ها ی پر مهرومنتظر
گاهی این موسیقی و اون موسیقی برای فرار از شنیدن صدای ناکوک زندگی
گاهی با این و با اون به جای باهم بودن
گاهی نگاهی به آسمان وگاهی نگاهی به زمین گاهی بارش بارانی وگاهی خشکی زمین این است رسم زندگی گاهی این و گاهی آن
اما در هر گاهی خدایی است ،خدایی که می شنود آوای گاه ها را
امام علی (ع) می فرمایند دنیا دوروز است : روزی به سود تو وروزی به زیان تو
یه نفر شاکی می گفت نمیدونم چرا روزی که به زیان منه انقدر طولانی است مثل روزای تابستون و روز ی که به سودم کوتاه مثل روزای زمستون.
دیدم طفلک بدجوری ضد حال خورده .بهش گفتم عزیزم ادامه حدیثم اینا میگه روز به سودت سرکشی نکن و روز به زیانت شکیبایی داشته باش.
برداشت من اینه که هیچکدامش موندگار نیست.
برای طرف تاثیری نداشت .ولی ساکتش کرد. طرف تو روز سختش بود!!!
فقط فکر کردم واقعا عملی کردن این حدیث به راحتی خوندنش نیست!!!
#به قلم خودم
#طنزانه
بچه ها هر روز برای خرید خوراکی و بستنی پول توجیبی می گرفتند.
با خودم گفتم:به قول بعضی روانشناس ها امروز اگر آمدند و پول خواستند ،برای اینکه ارزش پول را بهتر متوجه بشوند در قبال کمک کردن به من در نظافت خونه بهشون پول میدهم.درمخیلات خودم فکر می کردم با این کار ،چند تا نشون راباهم زدم ، خونه تمیز شده و هم ارزش پول را متوجه می شوند که بدون زحمت به دست نمیاد.
در همین افکار بودم که سر و کله آقا زاده ها پیدا شد و درخواست پول توجیبی کردند.من هم که از قبل آماده بودم گفتم در قبال مرتب کردن خونه نفری 1000 بهتون میدم.
کودک کوچک که هنوز دوران مدرسه را نچشیده است فکری کردو فرمودند: اووووووه هزار تومن یک میلیون می ارزه!!!!!!!
گفتم اشکال نداره مدرسه نرفته متوجه نشد. که کودک بزرگتر افاضه فیض نموده فرمودندهزار تومن که 500تومنم نمی ارزه!!!!!!
از عکس العمل ایشان دیدگان به آسمان خیره هنوز افکار بنده گیج و بیج میزند.واحساس میکنم اندیشمندان ریاضی در گور به خود لرزیده و همه محاسبات ریاضی به هم ریخته است!!!
کاش انسان کودک بود .چقدر زیبا با افکار خودشان ارزش پول را قیاس کردند.کودک کوچک چون از مبالغ سر در نمیاورد فکر کرد خیلی چیزها میتونه باهاش بخره، اما بزرگتر میدونست که این مثل چند سال پیش نیست که بتوان با500 تومن رفت در مغازه و چیزی خرید.
#به قلم خودم
موقع خیابان رفتن لباسش را بر عکس خیلی ها در نمی آورد. در کنار هم به خرید می رفتند. خوب کمی سخت بود ،گاها امواج متلکی چیزی هم نصیبشان می شد.
موقع خرید عروسی و انتخاب انگشتر ولباس عروس آنقدر خانم فروشنده تعجب کرده بود که مگر طلبه ها هم عروسی می گیرند!
ایشان زیر لب گفتند: خوب طلبه ها هم عاشق می شوند!عروسی می گیرند ولی به سبک خودشان!
معتقد بود لباسی که انتخاب کرده ام باید تنم باشد نباید برحسب موقعیت عوضش کنم.
حتی گاهی با همان لباس به کافه بستنی می رفتند و بستنی هم نوش جان می کردند، اگرچه یکی دوتا ترکش نگاه متعجب هم به ما می خورد.
جوابش این بود :طلبه ها هم بستنی دوست دارند ولی به سبک خودشان!
ما باید شان لباس را نگه داریم نه اینکه به بهانه اینکه چون نمی توانیم لباسمان را عوض کنیم.خوب نفسمان را عوض کنم.سبک زندگیمان را طلبگی کنیم و تغییر دهیم.طلبه ها، همه کار های دیگران را می کنند ولی باید سبک بسازیم .سبک قشنگی از اسلام
شما را نمی دانم ولی به نظرم دید قشنگی است.
مثل اینکه ما چادرمان را برحسب شرایط عوض کنیم.گاهی مانتو و گاهی چادر
عجبا!چه شود
مثلا ما در شهر خودمان دو الی سه تا حوزه برادران داریم ولی تو خیابون شهر یکی دوتا روحانی بیشتر نیست .
خوب یا بیرون نمیان یا حتما لباس نمی پوشند!
نظر شما چیه؟؟؟
#به قلم خودم